نمایشگاهی از زندگی و آثار "فرانتس کافکا" با عنوان "جهان کافکا؛ زندگی او در آئینه تصویر" در خانه ادبیات شهر مونیخ آلمان برگزار می‌شود.    
 
هارتموت بیندر، از کافکا‌شناسان غربی در سال‌های اخیر عکس‌های متعددی از فرانتس کافکا
جمع‌آوری کرده و تصویری واقعی از این نویسنده به دست داده است. به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آلمانی د.د.پ، این عکس‌ها برای اولین بار تصاویری از زندگی خصوصی فرانتس کافکا را نمایش می‌دهند.

تولد فرانتس کافکا در پراگ، خانواده و دوستان او، سفرهای متعدد او، عشقش به سینما، کافه‌نشینی او و شنا کردنش در رودخانه والتاو شهر پراگ در ایام تابستان از جمله این تصاویر تازه هستند. در این نمایشگاه همچنین یک مصاحبه تلویزیونی از "ماکس برود" (استاد فرانتس کافکا) پخش می‌شود.

این مصاحبه سال 1967 انجام و پخش شده و تازگی‌ها پیدا شده است. آلیس هرتس زومار، آخرین دوست فرانتس کافکا که هنوز هم زنده است در گزارشی عنوان کرده که زنان زیبا همیشه دور کافکا را احاطه می‌کردند. این نمایشگاه قرار است از 8 ماه می تا 3 آگوست برگزار شود.

آثار کافکا در زمره تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. با این حال خود او وصیت کرده بود آثارش نابود شوند و هیچ وقت منتشر نشوند. داستان کوتاه «مسخ»، رمان ناتمام "قصر"، رمان "محاکمه"، رمان "آمریکا" و "دیوار چین" از معروف‌ترین آثار او هستند.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...