مراسم بزرگداشت پنجاهمین سالروز درگذشت "نیکوس کازانتزاکیس" همراه با افتتاح بخش یونان در کتابخانه‌ی ملی، شامگاه یکشنبه در محل کتابخانه‌ی ملی برگزار شد.

علی‌اکبر اشعری - رییس سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی - در این مراسم در سخنانی گفت: «بار دیگر همچون همیشه با اعتقاد به ضرورت تعامل اندیشه‌ها، به ادبیات یونان و کازانتزاکیس خوشامد می‌گویم و معتقدم کلید نجات بشر به دست جوامع و بزرگانی است که خردورزی را شعار خود ساختند و دغدغه‌ی انسانیت دارند.»

"مرکوریوس کارافوتیاس" - سفیر یونان در ایران - نیز در سخنانی با قدردانی از کتابخانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران، اظهار کرد: «تا جایی‌که به من مربوط می‌شود، مایلم صحبت را به این محدود کنم که آن‌چه ما امروز شاهد آن هستیم، اثبات دیگری از پیوستگی فرهنگی عمیق میان دو تمدن کهن ایران و یونان است. دو ملت ما بیش از 40 قرن، ارزش‌های فرهنگی، تاریخی و همچنین سرنوشتی مشترک دارند و این اتفاقی نیست که ما یکدیگر را درک کرده و به هم احترام می‌گذاریم و دارای دیدگاه‌ها، آمال، آرزوها و آینده‌نگری‌های مشترکیم.

وی از این رویداد با عنوان نشان‌دهنده‌ی آغاز یک همکای ثمربخش میان سفارت یونان و کتابخانه‌ی ملی ایران یاد کرد و افزود: در عین حال، امروز روز افتتاح بخش یونانی در کتابخانه‌ی ملی نیز هست؛ بدین‌گونه من افتخار دارم که اولین کتاب‌های یونانی را که در میان آن‌ها به طور نمادین کتاب‌های "نیکوس کازانتزاکیس" وجود دارد، به مسؤولان کتابخانه تقدیم کنم. کتاب‌های یونانی بیش‌تری در راه آتن به تهران هستند که هسته‌ی اصلی قسمتی را که ما بخش بسیار مهمی از این کتابخانه‌ی باشکوه می‌دانیم، تشکیل خواهند داد. همچنین محمود فاضلی - کاردار جمهوری اسلامی ایران در یونان - پیامی را برای بزرگداشت کازانتزاکیس فرستاده بود، که خونده شد. کاردار ایران در یونان در پیام خود با اشاره به چگونگی آشنایی‌اش با آثار کازانتزاکیس، ضمن ارائه‌ی گزارش کوتاه از تأثیرپذیری این نویسنده‌ی یونانی از اندیشمندان غرب، یادآور شده بود: بسیاری در جهان، او را با کتاب ممنوع‌الانتشار "آخرین وسوسه‌ی مسیح" می‌شناسند؛ اما دنیای کازانتزاکیس به یک کتاب و یک اندیشه ختم نمی‌شود؛ آثار او معرف سیر فکری او و در نتیجه متفاوت، متنوع و گاه متضاد با یکدیگرند.

به گزارش ایسنا، سیدمحمدرضا دربندری - رایزن فرهنگی پیشین ایران در یونان - نیز با استناد به بخش‌هایی از آثار متعدد کازانتزاکیس، این نویسنده‌ی یونانی را معتقد به مبدأ و همچنین دارای اعتقاد به بازگشت به رستاخیز دانست و همچنین بی‌اهمیت‌ بودن دنیا نزد کازانتزاکیس را از دیگر ویژگی‌های فکری وی عنوان کرد. در ادامه‌ی این مراسم، ونجلیس ونیتیس - استاد ایران‌شناسی در دانشگاه لیدن هلند - گزارشی از زندگی نیکوس کازانتزاکیس ارائه کرد و پس از آن، فاطمه معتمدآریا و کنستانتین پاسالیس - وزیرمختار سفارت یونان در ایران - قطعاتی از کتاب "زوربای یونانی" را اجرا کردند. همچنین در پایان مراسم، بخش‌هایی از فیلم "زوربای یونانی" نمایش داده شد.

علی‌اکبر اشعری به دلیل حضور در جلسه‌ی هیأت دولت تا پایان برنامه حضور نداشت و سرود ملی یونان که قرار بود پس از سرود جمهوری اسلامی ایران اجرا شود، با مشکل مواجه و با تأخیر چنددقیقه‌یی پخش شد. بزرگداشت پنجاهمین سال درگذشت نیکوس کازانتزاکیس به همت سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران و سفارت یونان در ایران برگزار شد.

نیکوس کازانتزاکیس 18 فوریه‌ی 1883 در هراکلیون یونان به دنیا آمد و در 26 اکتبر 1957 در فریبورگ آلمان درگذشت. این نویسنده در سال 1964، زمانی‌که میشل کاکویانیس فیلم "زوربای یونانی" را بر اساس رمان وی ساخت، به شهرت رسید. کارهای ادبی او رمان‌های "زوربای یونانی"، "احساسات یونانی"، "آزادی یا مرگ"، "سنت فرانسیس"، "برادرکشی" و... هستند. همچنین آثار متعددی در زمینه‌ی شعر، نمایشنامه و سفرنامه دارد. 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...