از ترک‌های کریمه است... بسیار زود به این نکته پی برد که چرا ملت او به‌طور منظم توسط «برادران» روس نابود می‌شود... این سرنوشت تنها گریبان ترک‌های کریمه یا ترک‌های قازان را نگرفته، بلکه شامل حال همه‌ی «حشرات سیاه» شده است؛ چه از ترکستان باشند، چه از ماورای قفقاز، از منطقه‌ی ولگا -اورال باشند یا از سیبری... از دعاکردن برای پیروزی قوای آلمان دست برنمی‌دارد؛ چون از این طریق به آزادشدن سرزمین‌های ترک امید زیادی بسته است

سال‌های مخوف: خاطرات صادق توران [Korkunç Yıllar. Sadık Turan'ın hatıraları] رمانی از چنگیز داغجی [Cengiz Dağcı]

سال‌های مخوف: خاطرات صادق توران
[Korkunç Yıllar. Sadık Turan'ın hatıraları] رمانی از چنگیز داغجی [Cengiz Dağcı] (1920- )، نویسنده‌ی ترک، که بخش اول آن در 1956 منتشر شد. صادق توران، راوی اول شخص و قهرمان داستان، از ترک‌های کریمه است. اعتبار خاطرات کودکی و جوانی او در ثلث اول کتاب و همین‌طور صحت ظلم و ستم غیرقابل تصور به ترک‌های کریمه (یا به عبارتی تاتارهای کریمه)، در دوره‌ی زمامداری حکمرانان بیگانه‌ی روس، نه‌تنها با واقعیت تاریخی مدلل می‌شود، بلکه با این نکته نیز تأیید می‌گردد که نویسنده خود تباری کریمه‌ای دارد و با این اثر، اولین بخش شرح حال خود را ارائه می‌کند: ادامه‌ی این اثر در 1957، تحت عنوان «مردی که وطنش را از دست داد»1 منتشر شد.

صادق توران بسیار زود به این نکته پی برد که چرا ملت او به‌طور منظم توسط «برادران» روس نابود می‌شود، چون این ملت زبان مادری نادرستی (ترکی) و مذهب نادرستی (اسلام) دارد. همچنین، او به موقع درمی‌یابد که این سرنوشت تنها گریبان ترک‌های کریمه یا ترک‌های قازان را نگرفته، بلکه شامل حال همه‌ی «حشرات سیاه» شده است؛ چه از ترکستان باشند، چه از ماورای قفقاز، از منطقه‌ی ولگا -اورال باشند یا از سیبری.

پدرش برای صادق دوازده‌ساله شرح می‌دهد که چرا اوضاع چنین است: «آنها از ترس است که ما را شکنجه می‌کنند. صد و پنجاه سال است که سعی می‌کنند ما را نابود کنند. وقتی هم که آخرین ترک را نابود کردند، باز از ترس خواهند لرزید -بر اثر ترس از ارواح ما... از باغچه‌سرای تا کاشغر، صدها مناره سر به فلک کشیده‌اند. آنها ما را تاتار، ترکمن، قزاق، ازبک، آذربایجانی، قرقیز، ایوغور، قره قالپاق، چچن، کاباردین می‌نامند. اینها همه دروغ است. دریا را نمی‌توان قسمت کرد. ما تاتارهای ترک هستیم». سال به سال بر تنفر قلبی صادق توران افزوده می‌شود، چون می‌بیند که چگونه مساجد ترک‌ها به خودکدانی و انبار مهمات تبدیل می‌شود، چگونه از روستاییان ترک سلب مالکیت می‌شود، اخراج می‌شوند و بالأخره چگونه خط سیریلیک جایگزین الفبای لاتین ترک‌ها می‌گردد.

صادق در 1941، به عنوان افسر شوروی، در اوکراین به اسارت آلمانی‌ها درمی‌آید. آنچه در این اردوگاه‌های مختلف اسرای جنگی تجربه می‌کند، در نظر وی چنان است که گویی این امور برای یک یهودی اروپای شرقی در بازداشتگاه‌ه اسرای جنگی روی می‌دهد، اما، با وجود گرسنگی، شکنجه و «مرگ، که هرشب از شکاف‌ها، بریدگی‌ها و درزها به کلبه‌های چوبی راه می‌یافت و قربانی خود را می‌برد»، صادق توران از دعاکردن برای پیروزی قوای آلمان دست برنمی‌دارد؛ چون از این طریق به آزادشدن سرزمین‌های ترک امید زیادی بسته است. بروز حادثه‌ای به وی امکان می‌دهد که بتواند از اردوگاه خارج شود؛ به‌هرحال فرماندهان رایش سوم به‌تدریج به ترک‌ها، که ظاهراً، علی‌رغم همه‌چیز، آلمانی‌ها را به روس‌ها ترجیح می‌دهند، بذل توجه می‌کنند. صادق پس از تردیدهای بسیار، وارد لژیون ترکستان می‌شود؛ به این‌ترتیب، کتاب به پایان می‌رسد. (ادامه‌ی اثر جریان وسیع‌تری از جنگ را روایت می‌کند که نویسنده را همراه متفقین به لندن می‌برد).

سال‌های مخوف از دو جنبه قابل توجه است: اول اینکه زبان آن از زیبایی و قدرت بیان غیرمتصنعی برخوردار است که اهمیت مقام نویسنده را، حداکثر بعد از خواندن فصل اول کتاب، آشکار می‌کند؛ در ضمن این کتاب چیزی غریب و غیرعادی نیز هست، چون در اینجا نویسنده‌ای که از لحاظ زبان «ترک ترکیه‌ای» به حساب می‌آمد، به عنوان شاهد عینی بلاواسطه، جنگ جهانی دوم را در روسیه روایت می‌کند؛ یعنی جنگی را که ترکیه در آن شرکت نداشته است.


فرزانه کریمی. فرهنگ آثار. سروش


1. Yudunu Kaybeden Adam

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...