این روزها پیدا کردن یک رمان ایرانی مناسب برای نوجوان‌ها کار ساده‌ای نیست؛ ویترین کتابفروشی‌ها مملو از آثار خارجی است و داستان‌های فارسی در اقلیتند؛ اما این همه ماجرا نیست. آیا کیفیت آثار خارجی بر آثار ایرانی برتری دارد!؟ اگر همیشه به این شکل نیست، پس دلیل دشواری یافتن یک رمان ایرانی خوب برای نوجوانان چیست؟

دوست دارم با نزدیک شدن به نوروز کتابی را معرفی کنم که شیرینی عید و تعطیلاتش را برای نوجوان‌ها و حتی پدران و مادران دو چندان کند. به تازگی رمان «رونی یک پیانو قورت داده» نوشته تیمور آقامحمدی از سوی انتشارات مهرک (سوره مهر کودک و نوجوان) برای رده سنی بالای ۱۳ سال منتشر شده که من به دلایل زیر آن را پیشنهادی ارزشمند برای این گروه سنی می‌دانم.

رونی یک پیانو قورت داده  تیمور آقامحمدی

این رمان روایت زندگی دختری به نام «رونی» است که دغدغه‌های مشترک بسیاری با دختران ۱۳ و ۱۴ ساله امروز ایران دارد. شخصیت جذاب و خاص رونی، او را به دختری بدل می‌کند که می‌کوشد به تنهایی از عهده مشکلات زندگی‌اش بربیاید، روی پای خود بایستد و با پذیرش شرایط جدید زندگی، آن را به درستی مدیریت کند؛ او از مسائل روزمره و پیش پاافتاده برخی از نوجوان‌ها مثل چاقی و لاغری، سبزی و سفیدی پوست و… عبور می‌کند و می‌خواهد «یک رونی واقعی» باشد. مسیر تغییر شخصیت اصلی از «اولیه» به «ثانویه»، ماجراهای جذاب با حضور شخصیت‌های مختلف و جالب در پی دارد. رونی پنجره‌ای به جهانی تازه به رویمان می‌گشاید و اجازه می‌دهد به جزئیات آن با نگاهی متفاوت بنگریم.

شخصیت‌های گوناگون داستان به‌خوبی معرفی می‌شوند و خواننده می‌تواند ارتباطی مناسب با کاراکترهای رمان برقرار کند؛ خانواده صمیمی سه نفره (رونی، پدر و شاهرخ)، استاد جمشیدی، منشی آموزشگاه موسیقی با شال‌های رنگی که بعدها به شکلی نامحسوس به مریم، عضو چهارم خانواده تبدیل می‌شود، عمه‌ای دلسوز و شخصیت‌های خاص گروه ۴ نفره موسوم به «سه کله پوک». تنوع شخصیت‌ها و رعایت نکته «نیاز و خواسته» در روند تکوین داستان، آن‌ها را به افرادی پویا و مؤثر در روایت کل رمان تبدیل کرده است. نگاه کنید به شخصیت جالب و بامزه پدر رونی که کارهای شگفت‌انگیز و عجیب می‌کند و هر دفعه باعث غافلگیری دخترش می‌شود یا استاد جمشیدی که با حضور در زندگی رونی، او را در مسیری تازه قرار می‌دهد، یا حتی شخصیت مادر رونی که سه سال پیش درست روز تولد او از دنیا رفته با بچه‌ای در شکم.

از دیگر نکات ارزشمند رمان «رونی یک پیانو قورت داده»، معرفی کتاب‌ها و موسیقی‌های مختلف و مناسب سن نوجوانان همراه با شناسه دقیق آنهاست؛ اما این تنها یک معرفی ساده نیست. نویسنده کوشیده در این معرفی، روند تغییر سلیقه رونی با حضور استاد جمشیدی از موسیقی‌های پاپ و راک خارجی به موسیقی سنتی ایرانی و کلاسیک اروپایی و از رمان‌های خارجی نازل به شعر و داستان خوب ایرانی نشان داده شود؛ حتی در این مسیر ما با حضور مستقیم و غیرمستقیم غلامرضا بکتاش، شاعر کودک و نوجوان روبه‌رو هستیم. او و آثارش در پسِ زندگی رونی قرار دارد و در بخشی از تغییر شخصیت او سهیم است.

در این کتاب تکه‌های جذابی هم وجود دارد که مخاطب را درگیر خودش می‌کند: در برخی از فصل‌ها جملات قصار جالبی به کار رفته که جای تأمل دارند مثلاً «تکرار اگر تو را نکشد حتماً روحت را خواهد خورد»، «هر کاری که از تو خواستند برای اولین بار بد انجام بده تا دیگر بی خیالت شوند» و یا «یارو یک‌عمر نان و پنیر می‌خوره که مبادا روزی نون و پنیر بخوره» و… که رونی سعی می‌کند به این مفاهیم در زندگی روزمره خود بیندیشد؛ همچنین پرداختن به موضوع ملالت‌بار هدیه‌بردن و کادوآوردن‌های جبری و بی‌روح، که امروزه موجب کاهش رفت‌وآمدها شده؛ و نیز اهمیت‌دادن به نیاز و خواسته آنانی که دوستشان داریم (ترجیح‌دادن خرید پیانو به‌جای خریدن خودرو توسط پدر).

در پایان مطالعه این کتاب را نه تنها به نوجوانان بلکه به والدین نیز توصیه می‌کنم. برای فهمِ جهان نوجوان امروز و نزدیک‌شدن به آنان، خواندن دقیق داستان‌های ایرانی از این دست می‌تواند کارساز باشد؛ چرا که «رونی یک پیانو قورت داده» فقط یک داستان نیست، بلکه یک کتاب آموزشی هم محسوب می‌شود. یکی از نکات آموزنده آن عبارت است از این‌که هر کسی باید هم غذای جسم و هم غذای روح (کتاب، موسیقی، فیلم و…) مناسب سن خود را انتخاب کند، اشتباه در انتخاب آن می‌تواند به یک فاجعه ختم شود، همان‌گونه بهار (یکی از شخصیت‌های محوری رمان) را در موقعیتی قرار می‌دهد که می‌خواهد به زندگی خود آسیب بزند. هر کس غذا و کتاب خودش را باید انتخاب کند، اگرنه «رودل» می‌کند.

مواردی که برشمردم و آن‌هایی که مخاطب با خواندن به آن پی خواهد برد، باعث می‌شود که بگویم از انتخاب این کتاب برای مطالعه در ایام تعطیلات، پشیمان نخواهید شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...