زن هنرمندی که با آوازهایش به مبارزه با روس‌ها رفت | شرق


فهیمه اکبر کیست؟ فهیمه اکبر (یمین‌اسفندیاری)، موسیقی‌شناس، مردم‌شناس و پژوهشگر فرهنگ مردم بود. او ۹۱ سال زندگی کرد. زنی به‌سان سرو، استوار و شکیبا در سختی‌های روزگار. پدرش، اسدالله یمین‌اسفندیاری، از سیاست‌مداران مشهور دوره قاجار و پهلوی اول بود. پدر‌بزرگش، منشی دربار ناصری و از چهره‌های وزارت خارجه ناصرالدین‌شاه بود و همسرش محسن اکبر، فرزند فتح‌الله اکبر (آخرین نخست‌وزیر قاجار) از زمین‌داران معروف گیلان بود که دو دوره نماینده مجلس شورای ملی شد.

آهنگ سرگذشت فهیمه اکبر

با حمله روس‌ها به گیلان در جنگ جهانی دوم، فهیمه اکبر برای مردم و در برابر اشغالگران، ترانه‌هایی ماندگار خواند و با موسیقی، هم به مقابله فرهنگی با روس‌ها رفت و هم برای مردم شور و نشاط آفرید. او در دوران پهلوی دوم، عضو جمعیت راه نو شد و تلاش‌های فراوانی برای زنان کرد. همچنین به کار مردم‌شناسی روی آورد و همراه با دکتر احسان یارشاطر، تلاش‌ها و پژوهش‌های فراوانی برای فرهنگ مردم کرد. فهیمه اکبر، آهنگ ساخت، آواز خواند، کتاب نوشت، نمایشگاه ملی برگزار کرد، برای فرهنگیان و نیازمندان خانه و درمانگاه ساخت، برای آموزش هنر و کتاب‌خوانی‌ به زندان زنان رفت و خانه‌اش در رشت را به اداره میراث فرهنگی بخشید تا «موزه مردم‌شناسی» شود.

او پس از انقلاب به‌ آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا‌ تلاش‌های فرهنگی‌اش را ادامه داد و در دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی، برنامه‌های ایران‌شناسی داشت. تنها آلبوم موسیقی‌اش را بیرون داد و تا پایان زندگی، تلاش‌های فرهنگی فراوانی کرد. اینها گوشه‌هایی از زندگی یک زن، در پهنه اجتماع‌اند. ولی او همواره گمنام ماند و این ناشناخته‌ماندن دلایل اجتماعی و سیاسی خاصی دارد. کتاب «آهنگ سرگذشت»، نخستین پژوهش جدی درباره زندگی فهیمه اکبر با اطلاعات و تصاویر دست اول، روایت‌های ناگفته‌ بی‌شماری از زمینه‌ها و زمانه‌های زندگی بانو فهمیه اکبر است. پژوهشگر و نویسنده این کتاب معصومه جوادی‌نسب است که از او پیش از این دو کتاب با عنوان‌های «سلسبیل» تاریخ شفاهی تهران و کتاب «هیلیوپلیس» تاریخ تمدن‌ توسط فرهنگستان هنر منتشر شده است. این کتاب با همراهی و مقدمه گلی اکبر (دختر فهیمه اکبر) به ثمر رسیده و در 424 صفحه و قطع رقعی، توسط پخش «چشمه» عرضه شده است.

این کتاب در 20 بخش تنظیم شده که 90 درصد اطلاعات و عکس‌های آن دست اول است و تاکنون جایی منتشر نشده‌اند. فهرست بخش‌های این کتاب به شرح زیر هستند: خاندان و خانواده، کودکی؛ از دیدار با قمرالملوک وزیری تا آموزش موسیقی در شوروی، نوجوانی؛ از مدرسه ژاندارک تا شاگردی مرتضی ‌محجوبی، جوانی؛ پیوند زندگی با محسن اکبر و آشنایی با جهانگیر سرتیپ‌پور، روزگار اشغال رشت؛ ترانه‌هایی برای میهن، آواز آزادی گیلان و تلاش برای نیازمندان، زندگی در تهران؛ ماجراهای سفرهایی از لندن تا مکه، آداب و آیین‌های خانه و خانواده، ماجراهای بندر انزلی؛ از کنسرت متروپل تا ترور ناکام محسن اکبر، همکاری با جمعیت راه نو؛ از کتاب‌خوانی در زندان زنان تا دیدار با سیدموسی صدر، پیشامدهای ‌موسیقایی از تهران تا وین، نخستین باری که صدای فهیمه ضبط شد، تلاش‌های مردم‌شناسی؛ از برگزاری نمایشگاه گیلان تا گردآوری دو کتاب، سال‌های سخت؛ روزهای پر‌رنجی که به سفر کربلا رسید، بازگشت آرامش به زندگی؛ پایان دوری پدر، بخشیدن زمین‌ها و خانه‌ای که موزه شد، روزگار انقلاب؛ از گرفتاری‌های رفتن تا ترانه‌ای برای میهن، خزان زندگی در آمریکا؛ از مصادره دارایی‌ها تا مرگ محسن اکبر، سال‌های پایانی عمر؛ پاسداشت ۸۵‌‌سالگی در آمریکا، آلبوم یادگار، نگاهی به ترانه‌های فهیمه اکبر و... .

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...