بخشی‌های روایتگر | هم‌میهن


سرزمین خراسان اقلیمی گسترده و فرهنگ‌های گوناگونی را شامل می‌شود. موسیقی در این خطه با وجود اشتراکات اما در نوع بیان حتی با یک ساز مشترک متفاوت و دارای کثرت مختص خود است. موسیقی در تمام شئون زندگی مردمان خراسان فرهنگی از گذشته جریان داشته و ساز دوتار که از اصلی‌ترین مشخصه‌های مناطق خراسان است از سازهای اولیه است که توسط بشر شناسایی شده و قدمت تاریخی بالا و والایی دارد. شادی و غم‌های مردمان خراسان در موسیقی آنان وجود دارد و بار اصلی تاریخ فرهنگی آنان را در تمام دوران طنین‌انداز کرده است.

شعرخوانی در شمال خراسان و فرهنگ‌های موسیقاییِ همجوار

شهرهای شمال خراسان بیشتر شامل فرهنگ‌های ترکی و کردیِ کُرمانجی می‌باشد. از لحاظ سکونت ترک‌زبان‌ها در این ناحیه قدمت بیشتری دارند و کردهای کرمانج در چند مرحله که آغاز آن دوره صفویه است، به شمال خراسان کوچانده شدند. این کوچ به‌علت ضعف دولت مرکزی در مقابله با قوم ترکمن و استفاده از کردها برای سرکوب ترکمن‌ها بود و ماهیتی سیاسی دارد.

تاثیر این درگیری‌ها را در آهنگ‌ها و ترانه‌های این ناحیه می‌توان دید، هر دو قوم از موسیقی یکدیگر متاثر شده‌اند. موسیقی مقامی رایج در شمال خراسان را می‌توان به طور کلی به چهار نوع که برگرفته از وجود قومیت‌های متفاوتِ تحت تاثیر موثر اقلیم جغرافیایی این منطقه است، تقسیم‌بندی کرد: مقامی کرمانجی، مقامی ترکی، مقامی ترکمنی و موسیقی فارسی. کلام و روایتگری مهمترین مولفه موسیقی شمال خراسان است.

نوازندگانی که این روایات را با ساز اجرا می‌کنند «بخشی» لقب گرفته‌اند که رتبه بالای هنری این منطقه است. بخش آوازی موسیقی نواحی شمال خراسان بیشتر بر پایه وقایع تاریخی، دینی-مذهبی، حماسی، غنایی، آیینی و اساطیری استوار است که از این میان می‌توان به داستان‌ها و شعرهای موجود در شاهنامه اشاره کرد که با همراهی ساز اجرا می‌شود. در موسیقی آوازی نواحی شمال خراسان نیز مانند بیشتر انواع موسیقی نواحی، مضمون اشعار و کلام، نوع فواصل موسیقایی را مشخص می‌کند و دورهای پیچیده ریتمیکِ موسیقی‌های مقامی با شعر در ذهن نوازنده روی دسته ساز نواخته می‌شود. یکی از ویژگی‌های کلام در موسیقی شمال خراسان داستان‌پردازی و نگاه پندآمیز است که موسیقی آن‌را دارای سابقه هنری-اجتماعی کرده است.

بخشی‌های دوتارنواز، خواننده و راوی داستان‌ها، سنت‌ها، رسم‌ها و آیین‌های شفاهی قوم خود هستند. شهرهای قوچان، شیروان و بجنورد مراکز اصلی فعالیت آنهاست. در روایات شفاهی آمده است: بخشی کسی است که خدا به او لطف و بخششی عطا کرده و موسیقی و شاعری نیز همان موهبتی است که او را از دیگران متمایز کرده است. بخشی‌ها جدا از نواختن دوتار و خواندن آواز، در سرودن شعر و نقل روایتِ متناسب با آن مقام موسیقی هم دارای تبحر هستند و از نظر سیر و سلوک معنوی باید به جایگاهی رسیده باشند که لقب بخشی به آنان اعطا شود.

بخشی داستان را به آواز و همراهی دوتار اجرا می‌کند. قسمت آوازی دو شیوه کاملاً مشخص دارد؛ بیان محاوره‌ای و نقلی که به شیوه نقالی شبیه است و دیگری بیان آوازی. در این سبکِ داستان‌گویی موسیقی از مقام‌های گوناگونی تشکیل شده است که برخی مختصرتر و برخی دیگر مفصل‌تر و پیچیده‌تر هستند. پروفسوراستیون بلام [stephen blum]، استاد موسیقی دانشگاه شهری نیویورک ازجمله دانشمندانی است که درباره موسیقی ایرانی به‌طور وسیع به تحقیق و مطالعه پرداخته و در این مسیر به پژوهش‌های قابل توجهی درباره ابعاد انسان شناختی موسیقی ایرانی دست یافته است.

او در سال ۱۹۶۴ از اوربین کالج آمریکا لیسانس موسیقی گرفت و در سال ۱۹۷۲ دکترای خود را در رشته موسیقی از دانشگاه ایلینوی آمریکا دریافت داشت. دکتر بلام بیشتر درباره موسیقی آسیای میانه، شمال خراسان و مناطق کردنشین به تحقیق پرداخته است. آثار او به زبان‌های انگلیسی و آلمانی منتشر شده و به برخی زبان‌های دیگر دنیا ترجمه شده‌اند.

کتاب «شعرخوانی در شمال خراسان و فرهنگ‌های موسیقاییِ همجوار» که توسط موسسه فرهنگی-هنری ماهور انتشار یافته، مجموعه مقالاتی است که پروفسور استیون بلام در حوزه موسیقی شمال خراسان و فرهنگ‌های موسیقایی همجوار آن انجام داده است. شش فصل از این کتاب قبلاً به‌‌عنوان سخنرانی یا مقاله‌ در همایش‌‌های رُم، وایمار، بلگراد، باکو و کمبریج ارائه شده است. باقیِ فصول نیز برای پنج اثرِ اشتراکی(مجموعه‌‌مقالات) نوشته شده‌اند که عبارتند از: دایرة‌المعارف گارلند درباره‌‌ موسیقی جهان: خاورمیانه ۲۰۰۲، مطالعات تحلیلی موسیقی جهان ۲۰۰۶، تاریخ موسیقی جهانِ کمبریج ۲۰۱۳، تئوری و عمل در موسیقی جهان اسلام ۲۰۱۸ و فکر و بازی در ریتمِ موسیقی ۲۰۱۹.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...