متن فیلمنامه «سرگذشت آدل ه.» [The story of Adele H] به قلم فرانسوا تروفو [François Truffaut] و ترجمه سعید عقیقی از سوی انتشارات شهید ثالث منتشر شد.

سرگذشت آدل ه.» [The story of Adele H]  فرانسوا تروفو [François Truffaut]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، شاید فرانسوا تروفو را با فیلم معروف «چهارصد ضربه» بشناسید. فیلمساز، نظریه‌پرداز و منتقد سینمایی که از آغازگران موج نوی فرانسه و از همکاران بازن و گدار در نشریه کایه‌دوسینما بود.

فیلم کمتر شناخته شده او «سرگذشت آدل ه.» ماجرای دختر ویکتور هوگو نامدار است. سعید عقیقی فیلمنامه این عاشقانه غیرمعمول را ترجمه کرده است. «سرگذشت آدل ه.» یکی از جاودانه‌ترین عاشقانه‌های سینماست که جنس و فرم عشقش نه فقط در تاریخ تصویر که در زندگی‌‌ کم‌یاب و دیریاب است.

عشقی که در روزگار پسامدرنیته به مثابه کالایی مصرفی تلقی می‌شود. آدل ه. نیز دختری مجنون و غیرمعمولی است که تصویر دیگرگونه از عشق را ارائه می‌دهد. علاوه بر متن فیلمنامه، در موخره‌ کتاب، عقیقی نوشته‌هایی از خودش، ژان کله و فرانسوا تروفو را در کنار چندین نقد منتقدان مختلف ضمیمه کرده است که به فهم بهتر اثر کمک خواهد کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...