مقصود فراستخواه در نشست رونمایی از کتاب «آرامش در طوفان: زندگی و زمانه دکتر مقصود فراستخواه» گفت: نهادبودگی و دیرندگی تمدن و فرهنگ ما از زبان است و مشکل ما در شرایط کنونی این است که سیاست‌ورزی نیست، چون سیاست‌ورزی به زبان نیاز دارد. در واقع بزرگترین ویرانه‌ای که برای ما ایجاد شده ویرانه زبان است.

خلاصه کتاب آرامش در طوفان: زندگی و زمانه دکتر مقصود فراستخواه مریم برادران

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نشست معرفی و رونمایی از کتاب «آرامش در طوفان» به قلم مریم برادران، با حضور استادان فلسفه و علوم انسانی، یکشنبه 9 بهمن 1401 در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

در این نشست نعمت‌الله فاضلی، استاد دانشگاه گفت: می‌توان به این پرسش پاسخ داد که جایگاه این کتاب در میان دیگر کتاب‌های زندگینامه نویسی کجاست؟ اما من نمی‌خواهم به این پرسش‌ها پاسخ دهم و می‌خواهم به این سوال جواب دهم که این کتاب چگونه کتابی است؟ فوکو یک کتابی دارد به نام «این یک چوپوق نیست» و من هم پاسخی که می‌خواهم به این سوال دهم که این چگونه کتابی است؟ این است که این یک زندگی‌‌نامه نیست.

او درباره ویژگی‌های موجود در این کتاب بیان کرد: اولین ویژگی این کتاب در بین کتاب‌هایی که استادان دانشگاه درباره زندگی‌نامه خود نوشته‌اند، این است که این کتاب چند صدایی است و چندصدایی بودن زندگی‌نامه کار بسیار دشوار و نادری است. برادران که راوی کتاب است تلاش بسیار زیادی کرده است که زندگی فراستخواه را نه فقط از زبان خودش که از زبان شاگردان و دوستانش و دیگران روایت کند. مثلا صدای همسر فراستخواه، که کمتر و کوتاه تر از صدای فراستخواه نیست و این کار بزرگی است که مؤلف انجام داده است. یا صدای کسانی که در بالنده شدن و برساختن فراستخواه نقش داشتند و همچنین صدای گروه‌های فرودستی که با فراستخواه کار کردند و ارتباط داشتند.

او درباره سبک نگارش این کتاب که دو دهه است در تاریخ‌نگاری رواج یافته بیان کرد: سبک نگارش این کتاب مایکروهیستوری است. یک تاریخ‌نگاری خرد و تاریخ‌نگاری ریز است و مثل هر تاریخ دیگری پر از قهرمان و ضدقهرمان است. اینجا شما داستان برآمدن و بالنده شدن طبقه متوسط ایرانی را از زمان مشروطه می‌بینید و به اعتقاد من فراستخواه با مشروطیت متولد می‌شود و نماد مشروطیت و انسان مدرن رشد یافته و بالنده شده در جامعه ایرانی است.

او ادامه داد: فراستخواه نماد برجسته‌ای از تاریخ ماست که از پایین شروع به حرکت می‌کند. از ریزترین سطح، از داستان پدرش تا محله و مدرسه‌شان. چیزی که می‌بینید انرژی و شوری است که سوژه مدرن و متجدد ایرانی به معنای ایرانی کلمه در خودش ایجاد می‌کند و این کار را تاریخ معاصر ما و نهاد مدرسه و خانواده جدید ایرانی می‌کند. او پدربزرگش را به دلیل چندهمسری نقد می‌کند و وقتی وارد خانواده هسته‌ای مدرن ایرانی می‌شود، تلفیقی از مذهب و ملیت است.

او درباره منابع هیجانی‌ای که تاریخ ایران معاصر ما را ساخته است بیان کرد: ملیت‌خواهی، آزادی‌خواهی، تجدد، مشروطیت و در عین حال زبان فارسی، مذهب، سنت‌ها و هویت‌های محلی مجموعه‌ای از منابع هیجانی هستند که در این مایکروهیستوری روایت می‌‌شوند.

فاضلی درباره ویژگی سوم کتاب «آرامش در طوفان» بیان کرد: این کتاب از آن زندگی‌نامه‌هایی نیست مثل اسلامی‌ندوشن یا مثل هاشمی رفسنجانی که یک سیاستمدار نوشته است یا از آن زندگی‌نامه‌هایی نیست که ادیبانه یک روایت را خلق می‌کند. این کتاب یک اتواتنوگرافی و یک مردم‌نگاری است. اتواتنوگرافی یعنی زندگی خود را به مثابه داده فرض کردن اما درباره فرهنگ صحبت کردن. اما اینجا کار به صورت تیمی انجام شده و ژانر جدیدی است که فراستخواه و برادران خلق کردند.

او در ادامه اظهار کرد: ویژگی چهارم این اثر این است که این کتاب، واقعا کتاب است و شبه‌کتاب یا ناکتاب نیست. کتاب حرمتی دارد و به قول رولان بارت این کتاب نویسنده دارد و نویسا ندارد و ما امروز برای گرامی‌داشت و پاسداشت یک کتاب اینجا آمده‌ایم. تألیف فقط مفاهیم نیست. تألیفِ قلوب و جغرافیاست.

فاضلی گفت: به قول مایکل پروست وقتی ما کتابی را می‌خوانیم نویسنده تمام می‌شود و از آنجا به بعد خواننده آغاز می‌شود و آن وقتی است که خواننده بتواند پرسش‌هایی را در برابر آن متن قرار دهد. از اینجا به بعد این ما هستیم که باید درباره این کتاب از خودمان پرسش کنیم که نسبت من با این کتاب چیست؟ و پاسخ من این است: برای من روایت این کتاب روایت روشنفکر دانشگاهی است. ما در ایران روشنفکر مثل جلال آل احمد و علی شریعتی را داریم اما این جرم به دانشگاه است اگر این دو را روشنفکر آکادمیک بدانیم.

او در ادامه درباره روشنفکر دانشگاهی بیان کرد: کسانی را داریم که واقعا دانشگاهی هستند. یعنی کاری به حوزه عمومی، سرنوشت و سرشت جامعه ندارند و فقط به رشته خود تعهد دارند. اما ژانر دیگری وجود دارد به نام آکادمیک اینتلکچوال. کسانی که می‌خواهند حوزه عمومی و دانشگاه را به هم پیوند بزنند و سعی می‌کنند دانش، زبان علم، فرهنگ، عقلانیت و منطق را در استاندارد جهانی آن بیاموزند. اما در عین حال از زمینه و زمانه خود از تریبون دانشگاه سخن بگویند.

او ادامه داد: فراستخواه برای من یک روشنفکر دانشگاهی است که نسبت به پیامد حرف‌هایش برای نسل زمانه خود بی‌مسئولیت نیست. استدلال، منطق و شواهد تجربی می‌آورد و در عین حال شیوا و بلیغ سخن می‌گوید و تلاش می‌کند که تأثیرگذار باشد. مهم‌تر از همه یک روشنفکر دانشگاهی کسی است که مسئله شناس است و دردها و مساله‌های جامعه را پرابلماتیز می‌کند. این کار ساده ای نیست و از درون رنج‌ها و پایین‌ترین لایه‌های جامعه و از درون تجربه زیسته زندگی شخصی بیرون می‌‌‌‌آید. فراستخواه کارگری کرده است، سربازی و جنگ رفته است، مبارزه کرده و سوپری کرده است. او در چارچوب نظم پادگانی جامعه نماند و هیچوقت سرباز نشد بلکه سوژه شد. یک سوژه کنشگر خلاق و تأثیرگذار که راوی روایت علم و جامعه معاصر ایران است و این کتاب بخشی از ساخته شدن ایران مدرن و ایران معاصر ماست.

مقصود فراستخواه

فریدون رحیم زاده، استاد دانشگاه هم در این نشست گفت: ظاهرا ایشان همیشه در عجله است، تند راه می‌رود، وقتش را تلف نمی‌کند! اول ما فکر می‌کنیم این عجله است اما بعد متوجه می‌شویم او دریافتی از هستی و زندگی و زمان دارد و می‌داند که وقت وجود ندارد. صوفی ابن الوقت نباشد ای رفیق... وقتی که وقت وجود ندارد و شما نگاهت به دنیا این است که اگر زمان گذشت، گذشت! آن وقت نگاهتان به هستی متفاوت می‌شود. آینده همواره به عنوان یک آرزو در ماست و چیزی که وجود دارد حال حال است و اگر وقت گذشت، گذشت! اگر کسی چنین دریافتی از هستی داشته باشد کنش مشابه فراستخواه دارد.

رحیم زاده با بیان اینکه فراستخواه در مواجهه با اندیشه‌ها نقد اندیشه نمی‌کند و همه اندیشه‌ها را می‌خواند و می‌کاود گفت: من همیشه فکر می‌کردم تصویر یک نواندیش یا روشنفکر دینی تا دوره‌هایی غالب ترین تصویرش، فراستخواه است اما جالب است که بدانیم که چه اتفاقی رخ داد که او شیفتی به حوزه آموزش عالی داشته است و در این زمینه مقاله و کتاب‌های زیادی نوشته است. چرا کسی که علم دین بلد بوده و فلسفه خوانده و زحمت کشیده و کنشگر اجتماعی بوده می‌آید در یک حوزه کاملا متفاوت و آنجا هم مرجع می‌شود؟ من یاد اسپینوزا می‌افتم که وقتی نفی اش کردند در زیر زمین خانه اش ماند.

او در پایان یادآور شد: خیلی‌ها در این جام جهانی به دلیل مسی طرفدار آرژانتین بود و می‌گفتند عالم فوتبال یک جام به مسی بدهکار است اما فراستخواه یک نظریه به جامعه بدهکار است و امیدوارم او بتواند نظریه ای که جامع نظرات او باشد را تدوین کند. مثلا کنشگر مرزی بودن که او طرح کرده آیا می‌تواند نظریه باشد یا خیر؟ فراستخواه نام ناپذیر است و به همین دلیل است که دیگران فراستخواه را دوست دارند و او را جدی می‌گیرند.


مقصود فراستخواه نیز در این نشست طی سخنانی بیان کرد: از خانم دکتر برادران تشکر می‌کنم. واقعا نمی‌توانم حق این نسل علمی‌ نوپدید و نوظهور را ادا کنم. دکتر برادران یک استاد شاگردپرور است. شهادت می‌دهم که ایشان یکی از بهترین معلمان این سرزمین است. دانشجو تربیت می‌کند و حلقه‌های علمی‌ با دانشجویان به وجود می‌آورد. حداقل بیش از 10 کتاب نوشته‌اند که هرکدام بیش از 10 بار چاپ شده‌اند. او همان امر نوظهور ایران است. من از دکتر نورشاهی نیز تشکر می‌کنم که این ایده را به ذهن چالاک و خلاق دکتر برادران انداخت. من هرچه کردم جلوی این کار را بگیرم نشد. آخر کار یک سلاحی داشتند که زلال اشکشان بود و من در آخر تسلیم شدم.

فراستخواه ادامه داد: دکتر برادران من را رؤیت‌پذیر کرد. من دیده نمی‌شدم، دیده شدم. خوانده نمی‌شدم، خوانده می‌شوم. من را نقدپذیر کرد. نور روایتش را بر من انداخته و از این به بعد من می‌توانم بهتر نقد بشوم، بهتر اندیشیده بشوم. محدودیت‌های من و کران من بهتر فهمیده می‌شود و این برای سرزمین، برای فرهنگ و برای اندیشه لازم است. دکتر برادران روایت ساخت.

وی اضافه کرد: دکتر فاضلی توضیحات دقیقی دادند درباره اینکه زبان چقدر امر مهمی‌ است. ما در زبان، همدیگر را دیدار می‌کنیم. زبان خانه هستی است. برادران، زبان را آباد می‌کند، روایت می‌سازد. برادران روایت‌ها را جمع نکرده، خود یک راوی است. دنیای ما با همین زبان ساخته می‌َشود. واقعیت با زبان ما ساخته می‌شود. زبان مکان دیدار ما، گفتگوی ما، همبودگی ما، هم‌اندیشی ما، هم‌فهمی‌ما، هم‌کنشی ما و هم‌شنوی ما است. زبان خیلی مهم است.

مریم برادران نویسنده اثر «آرامش در طوفان» (زندگی و زمانه دکتر مقصود فراستخواه) هم طی سخنانی گفت: این جمع بخشی از آرزویی است که محقق شد. خوشحالم که این جسارت را کردم.
وی ادامه داد: اولین چیزی که باعث شد سمت این کتاب بروم، اخلاق‌مندی دکتر فراستخواه بود. من در ایشان، انسانیت متفاوتی را می‌دیدم که جای دیگری ندیده بودم. این کتاب ثمره یک اعتماد است؛ اعتماد استاد به شاگرد.
این نویسنده با بیان اینکه نوشتن این کتاب یک کار تیمی بود، گفت: اگر دیگران اعتماد نمی‌کردند و نمی‌گفتند و من را سهیم نمی‌کردند، قطعا این کار رقم نمی‌خورد. این کتاب بر اساس اعتماد رقم خورد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...