"در حال کندن پوست پیاز" شامل خاطرات گونترگراس با ترجمه "جاهد جهانشاهی" از متن اصلی، وارد بازار کتاب ایران شد.

این کتاب شامل فصل‌های "پوست‌های زیر پوست پیاز"، "چه چیزی خود را محاصره کرده است"، "اسم او بود ما از این کارها نمی‌کنیم"، "چگونه با ترس آشنا شدم"، "با میهمانان سرمیز"، "روی زمینی و زیر زمینی"، "گرسنگی سوم"، "چطور سیگاری شدم"، "هوای برلین"، "سرطان ساکن" و "چه هدایایی برای عروسی دریافت کردم" است.

گراس در فصل نخست کتاب نوشته است: خاطرات قایم باشک بازی بچه ها را دوست دارد. خود را پنهان می‌کند. به زیبا حرف زدن انعطاف نشان می‌دهد و خود را مشتاقانه می‌آراید و اغلب بی نیاز، مخالف حافظه است. خود را غلو آمیز جلوه می‌دهد و پرخاش جویانه می‌خواهد حق به جانب باشد. اگر به خاطرات سوال اضافه شود، به خاطرات پیازی می‌ماند که می‌خواهد پوستش را بکنند تا بتواند آزاد باشد، آن طور که کلمه به کلمه قابل مطالعه گردد: به ندرت ساده، اغلب به شکل نوشته ای وارونه یا به شکل دیگری رمزگشایی شده...

"کندن پوست پیاز" آخرین کتاب گونترگراس است که در آن، خاطرات خود را از دوران کودکی نوشته و بسیاری از اسرار نهان خود را هم فاش کرده است. این فاش گویی البته بازهم در آلمان برای این نویسنده مشکل ساز شد و بسیاری برآشفتند که چرا گونترگراس نامدار اینطور مصمم و بی پرده از خاطرات دوران جنگ خود سخن می گوید. آنان به این بخش از کتاب نیز معترض بودند که می گوید: من به عنوان یک نازی جوان و معتقدی که تا پایان به کارش ایمان داشت عضوی از ارتش جوانان هیتلر بودم. من زمانی که به پرچم کشور چشم می دوختم، مفهوم "فراتر از مرگ" را به ذهن راه می دادم. هیچ شک و شبهه ای نمی توانست ایمان مرا تیره و تار کند. کاملا مصمم بودم چرا که دشمن سرزمین پدری ام را محاصره و تهدید کرده بود.

به گزارش مهر، "در حال کندن پوست پیاز" در 3000 نسخه، 504 صفحه و با قیمت 6000 تومان توسط نشر نگاه منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...