"در حال کندن پوست پیاز" شامل خاطرات گونترگراس با ترجمه "جاهد جهانشاهی" از متن اصلی، وارد بازار کتاب ایران شد.

این کتاب شامل فصل‌های "پوست‌های زیر پوست پیاز"، "چه چیزی خود را محاصره کرده است"، "اسم او بود ما از این کارها نمی‌کنیم"، "چگونه با ترس آشنا شدم"، "با میهمانان سرمیز"، "روی زمینی و زیر زمینی"، "گرسنگی سوم"، "چطور سیگاری شدم"، "هوای برلین"، "سرطان ساکن" و "چه هدایایی برای عروسی دریافت کردم" است.

گراس در فصل نخست کتاب نوشته است: خاطرات قایم باشک بازی بچه ها را دوست دارد. خود را پنهان می‌کند. به زیبا حرف زدن انعطاف نشان می‌دهد و خود را مشتاقانه می‌آراید و اغلب بی نیاز، مخالف حافظه است. خود را غلو آمیز جلوه می‌دهد و پرخاش جویانه می‌خواهد حق به جانب باشد. اگر به خاطرات سوال اضافه شود، به خاطرات پیازی می‌ماند که می‌خواهد پوستش را بکنند تا بتواند آزاد باشد، آن طور که کلمه به کلمه قابل مطالعه گردد: به ندرت ساده، اغلب به شکل نوشته ای وارونه یا به شکل دیگری رمزگشایی شده...

"کندن پوست پیاز" آخرین کتاب گونترگراس است که در آن، خاطرات خود را از دوران کودکی نوشته و بسیاری از اسرار نهان خود را هم فاش کرده است. این فاش گویی البته بازهم در آلمان برای این نویسنده مشکل ساز شد و بسیاری برآشفتند که چرا گونترگراس نامدار اینطور مصمم و بی پرده از خاطرات دوران جنگ خود سخن می گوید. آنان به این بخش از کتاب نیز معترض بودند که می گوید: من به عنوان یک نازی جوان و معتقدی که تا پایان به کارش ایمان داشت عضوی از ارتش جوانان هیتلر بودم. من زمانی که به پرچم کشور چشم می دوختم، مفهوم "فراتر از مرگ" را به ذهن راه می دادم. هیچ شک و شبهه ای نمی توانست ایمان مرا تیره و تار کند. کاملا مصمم بودم چرا که دشمن سرزمین پدری ام را محاصره و تهدید کرده بود.

به گزارش مهر، "در حال کندن پوست پیاز" در 3000 نسخه، 504 صفحه و با قیمت 6000 تومان توسط نشر نگاه منتشر شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...