روایتی متفاوت از زندگی یک پاسدار شهید | ایران


علاقه استاد و شاگرد همواره جذابیتی داستانی داشته حال اگر این دو فرد از لحاظ طبقاتی نیز تفاوت‌های مادی، فرهنگی داشته باشند یک طرح مضاعف داستانی خود را می‌نمایاند. این هر دو دستمایه روایت «پاییز آمد» قرارگرفته است و کتاب را از خاطره به یک رمان سراسر تعلیق و کشش رسانده است.

خلاصه کتاب پاییز آمد» نوشته گلستان جعفریان

فخرالسادات دختری از خانواده برخوردار است. او مادری دارد که بر آداب زندگی مرفه بسیار پایبند است و دختران خود را با مقررات ثروتمندان تربیت کرده است. فخری اما کم‌کم و با پا گذاشتن به اجتماع نظرات خود را می‌پرورد. این میان برادرش «علاء» وارد فعالیت‌های انقلاب اسلامی شده که برای فخری جالب است و با او همراه می‌شود. در همین راستا به سمت مسجد و سپاه کشیده شده، آموزش نظامی می‌بیند. مربی و استاد او فردی است به نام احمد. فخری به احمد علاقه‌مند می‌شود و با توجه به آداب اجتماعی و عرف آن سال‌ها نمی‌تواند حرفی به میان آورد. عشق پنهان فخرالسادات یکطرفه است اما این گمان اوست تا اینکه در پی خواستگاری احمد متوجه می‌شود این‌گونه نبوده است. اما عشق یکطرفه، سد اصلی این وصال نیست بلکه مخالفت مادر که رکن اصلی خانواده است مهم‌ترین مانع است. خانواده خواستگار از نظر مادی در سطح خانواده دختر نیستند. با توجه به اینکه احمد پاسدار است و نظر و عقیده خود را برای ساخت زندگی دارد قرار نیست از خانواده خود کمک بگیرد.

این طرح جذاب «پاییز آمد» با قلم گلستان جعفریان خواندنی‌تر شده، انجام مصاحبه‌ها و انتخاب خاطرات نیز بر عهده نویسنده بوده است؛ بر اساس انتخاب خوب خاطرات و یک گلچین مناسب، روند روایت کاملاً دراماتیک و داستانی شده. البته اینجا پای تجربه نویسنده هم به میان می‌آید، چراکه نویسنده می‌تواند با یک فرم درست حتی از روایتی تخت و خطی داستانی مستند بیافریند.

نویسنده در هر مقطع از زندگی قهرمانش بخش‌هایی را انتخاب کرده و با قدرت و تدبیر بخش‌های اضافه را کنار گذاشته است درسی که نویسندگان جوان باید بگیرند. «پاییز آمد» از سطح یک خاطره نگاری به روایت همسر شهید بالاتر رفته و می‌توان آن را به عنوان یک اثر ادبی مطالعه کرد که اولاً سرگرم کننده است زیرا در خواندن هر داستان و رمان امتیاز اول سرگرم‌کنندگی و جذابیت است و اگر این اتفاق نیفتد خواننده همراه متن نمی‌شود. اگر نویسنده در این مرحله دچار شکست شود نمی‌تواند پیام و مضمون مورد نظرش را منتقل کند.

«پاییز آمد» روایت زندگی عاشقانه فخرالسادات موسویان است با شهید احمد یوسفی. این عاشقانه، قابل ستایش نقل شده که البته عشقی در دهه ۶۰ باید همان‌طور هم با حیا روایت شود. نویسنده عشق میان آنها را از پرده بیرون نمی‌اندازد و اینجاست که هماهنگی میان فرم و محتوا شکل می‌گیرد. زندگی همراه با مهر و فداکاری این زوج البته خالی از سختی و دشواری نبوده. کمترینش مصائب همراهی فخری با احمد است در زمانی که چند فرزند دارد و همسرش در جبهه مشغول دفاع است. از نکات قابل توجه این کتاب شخصیت پردازی آن است. ما فخری را یک تیپ از همسر شهید نمی‌بینیم بلکه شخصیتی با مؤلفه‌های متفاوت می‌یابیم که در ذهن کاملاً تشخص می‌یابد. خواننده هرگز این همسر شهید را با نمونه‌های مشابه دیگر همسان نمی‌بیند و یادش می‌ماند نوع زیست، دلتنگی‌ها، صبوری، استقامت و تاب‌آوری‌اش در برابر حوادث منحصربه‌فرد است. خانواده پدری فخرالسادات با حضور افراد متفاوت زمینه گره‌افکنی و ایجاد کشمکش را در بستر روایت پدید می‌آورند که نویسنده از این نکته استفاده خوبی کرده است.

تنها نکات مغفول مانده در این کتاب کم‌گویی‌هایی است که جای خالی آن حس می‌شود. درباره زمان برخی حوادث ما با حفره مواجهیم که دلیل آن می‌تواند این باشد که روزگار زیادی از آن دوران گذشته به خصوص این ماجرا در کودکی و نوجوانی فخری به چشم می‌خورد. گاهی هم خواننده دوست دارد درباره مسائلی بیشتر بداند اما نویسنده او را با این عطش رها می‌کند.

یکی دیگر از بخش‌های خواندنی این اثر که به همت انتشارات «سوره مهر» منتشر شده و در زندگی بسیاری از همسران شهید مصداق دارد استقلال و به عهده گرفتن مسئولیت خانوادگی و اجتماعی خود است. در همین رابطه در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: فخری به خانه آمده و آب کف خانه را برداشته است. او با برادر و برادرشوهرش تماس نمی‌گیرد و خودش به تنهایی فرش‌های خیس سنگین را جابه‌جا می‌کند و بعدها مورد شماتت مادرش قرار می‌گیرد. یا وقتی بچه‌هایش کمی از آب و گل درآمده‌اند اما هنوز خردسالند به توصیه همسرش عمل می‌کند و به سپاه برمی‌گردد. احمد به او می‌گوید سپاه برای تو وقت و هزینه گذاشته و تعلیمت داده حالا باید مفید باشی.

فخری بر اساس اعتقاد ایدئولوژیک خود احساس وظیفه کرده و به کار بازمی‌گردد.
شهید یوسفی هم شخصیتی خاص داشته است، چیزی که امروزه کمتر برای ما نقل شده از خلقیات و روحیات سپاهیان و شهدا. او به زن، آزادی به معنای واقعی می‌داده؛ آزادی و اختیار در انتخاب و عملکرد. شاید کمتر شنیده باشیم این طیف افراد آن هم در اوج انقلاب که همگی فکر می‌کردند باید تغییر رویه‌ای عجیب در زندگی بدهند دست فخری را در استفاده از زیبایی‌های زن و زندگی باز می‌گذاشته است.

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...