عاشقی در ترمذ، طرب انگیزی در طهران | ادبیات خلاق
در ازمنهی گذشته زبان فارسی، زبان اداری و رسمی کشور ازبکستان بوده است از سمرقند و بخارای مشهور در نزد ایرانیان تا سرخان دریا و فرغانه. جایگاه شعر فارسی بین مردم تاجیکستان همانی است که پدران ما را عاشق و شیفته و باسواد و پر حکمت میکرد: از سعدی و فردوسی گرفته تا حافظ و خیام!
حضور بیش از پنج هزار واژه فارسی در زبان ازبکی و نسخههای خطی فراوانی در موزههای این کشور دلیل این مدعا است. ماوراءالنهر از قدیم در طول ۱۲۰۰ سال شخصیتهایی چون رودکی، عروضی سمرقندی، رشیدالدین وطواط، منجیک ترمذی و… را در خود پرورده است.
در دوران معاصر، بازگشت به شکوه ادبی گذشتهی ازبکستان در تولید آثار نثر و نظم از شاعران و نویسندگان پارسیگوی آن مشهود است و یکی از این نامهای درخشان پروفسور دکتر جعفر خالمومن اف معروف به جعفر محمد ترمذی متولد ۲۰ سپتامبر ۱۹۶۸ شهر ترمذ است. او دانشآموختهی زبان و ادبیات فارسی و مؤلف کتابهای نظم و نثر بسیاریست که عموماً به حوزهی تصوف و عرفان و فلسفهی اسلامی پرداخته است.
«چشم باران»، «مژگان آفتاب»، «طلوع سبز رنگ» و… از مجموعههای شعر منتشر شده در تاجیکستان و ازبکستان از اوست. مجموعه شعر «هنوز عشق …» نخستین اثر منتشر شدهی این شاعر ازبک در ایران است که با حمایت مرکز تحقیقات زبان و ادبیات فارسی توسط نشر سخنوران به بازار کتاب آمده است. «طلوع بیغروب» بخش گزیدهی شعرهای آزاد و سپید، «آبشار نور» گزیده شعرهای نیمایی،«غزال غزل» که گزیدهی غزلهای عموماً عرفانی این شاعر است و «ربع رباعی» گزیدهی رباعیهای این کتاب با فصول سه گانهاش است.
الف. بیشک جعفر محمد ترمذی در غزل زندگی میکند. موانست او با شعر کلاسیک عرفانی ایران چنان تأثیر شگرفی در وی نهاده است که رنگ و بوی سعدی و مولوی از غزلهایش چون عطر شکوفههای خجند بیرون میزند:
در محفلی که باده گسارش محبت است
معلوم نیستخواجه کدام است، بنده کیست
مضامین شعر او با دست مایههای عرفانی، بسته به فضای مضمونی شعر، بین زبان کلاسیک و نوی امروزی غزل در نوسانند. تأثیرپذیری فکری او بیگمان بین تصوف و طرز نو آمد طریقتی ایرانی آنطوری پیوند خورده است که حتی در اشعار آزاد و سپید نیز تجلی این مفاهیم در تضاد با قالب نوی اشعار به خوبی آشکار است. شکل آزمودهی تجربی سپید و نیماییهای فارسی آنچنان بامضامین متجدد انسانی و مکبی گره خورده که شکل خاص این سپیدوارهها با محتوای عرفانی محض، خواننده را گیج میکند که نثروارههای فیه ما فیه را میخواند یا از زبان پیری امروزی طی طریقی به شیوهی قدمایی دارد.
پریشانی ما و اتحاد مرگ خواهان بین
زچپ و راست دیو و دد، رقیب از پیش و پس ما را
و
در خشک سال روح ای ابر عاطفه!
یک شعر تر نشد، تا تو نیامدی
یا
ای یوسف امیدم، بازار تو چابک باد!
یک برده آمد، تا چاه برادرها
تنوع نگاه به موتیفهای شاعرانهی ادب فارسی و گاه پرداخت بکر به این پیشگفتههای دوستداشتنی غزلهای او را دستخوش نوعی حیرانی میکند. شاید مواجههی جعفر با متنهای اصلی به خصوص غزلیات مولانا و تازگی همیشگی ایشان و عدم تأثیرپذیری از شاعران امروزی که از روی دست آرایههای هم مینویسند دلیل این موفقیت گاه گاه برخی ابیات است.
با اضطراب سبز در یالههای لطف
دل سیر میکند با بهترینهها
یا
دست بر دعا بردم دشت هر دو کف تر شد
از قفس رها شد دل پر گشاد و کفتر شد…
شرح بیتو بودن را شب به گوش گل گفتم
پرده پرده بالا رفت گوش شش فلک کر شد…
یک سحر شدم غایب در حقیقتت ای دوست
هر درخت عاشق شد، هر گیاه جعفر شد!
یکی از معانی جعفر، رود پر آب است. شاعر وقتی به حقیقت دوست نزدیک میشود هر درخت در نظرش عاشق میشود و هر گیاهی از شرم یا شور و شوق پر از شبنم صبحگاهی. این درحالیست که تخلص شاعر نیز جعفر است و چنین بازی شاعرانهای در خور تحسین میباشد.
تضمینهایی که پروفسور ترمذی از شعرای کلاسیک و امروزی داشته نشان میدهد او پیوسته و عمیق به مطالعه شعر دیروز و امروز ایران میپردازد.
گه ز بلخ آمد غریب و مضطرب با اشک تلخ
گه ز دهبید و سمرقند چو قند آمد دلم
تا به تبریز طرب ریز وصالت جان من
با غزلهای کمالی از خجند آمد دلم…
«دهبید» منطقهای در حومهی سمرقند است که دانشمندان و مشایخ و صوفیان بسیاری از آنجا برخواستهاند (به شهادت شاعر) و جعفر در استفاده از هیچ واژهای در شعر ابائی ندارد.
دوباره میکشند سر ز خاک کیقبادها
شقایقی که رسته با طلوع سبز یادها
تو از کجایی ای نسیم و از کدام سینهای
که گرم و نرم میوزی علیه تند بادها…
لطافت خاصی که در برخی غزلهای جعفر ترمذی، سرخوشی شادمانهای از گذشتههای ادبیات فارسی است که ملاحت عشق حتی بر سوز و گداز عاشقانه در اوج فراق تأثیر گذاشته، و زهر هجران با حلاوت روایت شاعر در هم میآمیزد:
ای رود جاودانه چرا گریه میکنی؟
از رودکی نشانه چرا گریه میکنی؟
ای ساقی بنفشه و هلبو و نسترن
در کف می مغانه، چرا گریه میکنی؟
یا به تضمین غزلی از سعید بیابانکی سروده است:
تا چند عزانشستهی پاییزی ای درخت
وقت است با بهار درآمیزی ای درخت
بر قامت خمیدهی فراش سالمند
تا کی سرشک زرد همی ریزی ای درخت
از چنین فرازی امروزی در چند غزل بعد، به بیتی میرسیم که عصارهی نگاهی صوفیانه به دنیا دارد و حاصل غور در ادبیات عرفانی است:
زان پیشتر که سبز بگردیم بیثمر
خود را ز کشتزار عدم چیدهایم ما
جان غزلهای دکتر جعفر محمد ترمذی در صوفیانههای ایرانیست او خود را یک عارف مدرن میداند. مضامین شعرش به عشق و احوالات عاشقی میپردازد. صوفی چند زبانهی آگاهی که در تفسیرهای عرفانی اشعارش، کمتر به سویهی طریقت نزدیکتر است و جهان و طبیعت و موطن و عشق برایش معتبرند.
ب. اشعار سپید و آزاد جعفر ترمذی با معیارهای ما از زبان و جهان شعر امروز آزاد و سپید فاصله دارد:
(ما کجا و فیض ذکر / ذکر را باید ز برگ سبز آموخت / منتهی از فیض ِ ذکر، او زرد میگردد / میسپارد خویش را بر دست باد / و فنا فی الله مییابد / ما کجا و دست پیر / دست پیری داشتن باید ز دست کوزه آموزیم / کوزه روزی بشکند / گل پاره خواهد شد / دستهای که وصل گردیده با او / ما کجا و نام صوفی / صوفی زرد آلوست / پیچیده به صوف)
آنچه به عنوان روند نوگرایی در شعر ایران اتفاق افتاده در شکل و محتوا به خصوص بعد از مشروطیت، روندی ادبی و سبک شناسانه و همسو با شکل سیاسی تاریخ معاصر است. بیشک این اتفاق در شعر پارسی زبانان همسایه هنوز تبیین و تشریح نشده و دگرگونی سریع نظم به نثر و اشعار کهن تا شعرهای سپید انتزاعی امروز روندی بیشتر سیاسی است تا ادبی. تأثیر تاریخ تحولات فکری و فلسفی نیم قرن پیش بر زبان و محتوای شکلپذیر و خلاق شعر ایران امری قابل بررسی ست و شاید انطباق این امر با جهان فکری و احوالات هنری کشورهای هم زبان همسایه قدری زمانبر بوده و محتاج مراودات بیشتر، آموزش اصولی تبادل علمی پژوهشگران ادبی و منتقدان در هر سوی این اتفاق مبارک است.
شایان ذکر است فراموش نکنیم ادیبی چون «امیرعلیشیر نوایی» از یکسو بنیانگذار ادبیات منظوم و مکتوب ازبکی و از سوی دیگر در واقع انتقال دهندهی میراث ادبی زبان فارسی به زبان ترکی است. همچنین حضور قوی ادبیات تاجیکی و به قول خودشان حوزهی ادبی فارسی تاجیکی بعد از دوران استقلال کشورهای شوروی سابق با استفاده از بهترین سنتهای ادبیات کلاسیک فارسی بیشترین رشد را در ۲۰ سال گذشته داشته است.
مخاطب عزیز در نظر داشته باشد این تکلمه بر مجموعهی شعر «هنوز عشق …» شامل اشعار متأخر جعفر محمد ترمذی نیست و حدود یک دهه از سرایش شعرهای او میگذرد. زمانی بس فراخ برای شاعری خلاق و دانشمند که عمری در پی یافتن شاهد مقصود با ادبیات و شعر نرد عشق باخته است و به قول خودش در یکی از تازهترین شعرها نوشته است:
مبدأ نور است روی خیر خواهان در بخارا
مشرق مهر است چشم خوشنگاهان در بخارا
نقش بندی در دلت گر نام یار مهربان را
پاک میگردد وجودت از گناهان در بخارا
بر دماغت بویی جویی مولیان از راه تاریخ
میرسد از شعر جعفر صبحگاهان در بخارا