تنگه‌های پر پیچ و خم تدریس | الف


«تدریس ترازمند» تازه‌ترین اثر غلامرضا خاکی، ادب پژوه و استاد دانشگاه است. نویسنده در بیان هدفش از نگارش این کتاب، به گسستی اشاره می‌کند که بین تجربه‌اندوزیِ مدرسان کارآزموده، و انتقال تجارب‌شان به نسل‌های بعدی در نظام آموزشی ما وجود دارد. او بر این باور تأکید می‌کند تجربه‌ی تدریس، راز سر به مُهری نیست که هر نسل از مدرسان ناچارند از آغاز با آزمون و خطا و شمّ معلمی، آن را کشف کنند، سپس آن راز و رمزها را در نهانخانه‌ی دل خود مکتوم دارند؛ او می‌گوید استادان و معلمان تازه‌کار نباید یک به یک از نقطه‌ی صفر پای بر این راه ناآزموده و ناآشنا بگذارند و زیر و بم و فراز و فرودش را شخصاً تجربه کنند و در نتیجه انواع هزینه‌های فردی و سازمانی و ملی ایجاد کنند؛ هزینه‌های مادی و روانی و معنوی که گاه جبران‌ناپذیر و خانمان سوزند.

خلاصه کتاب تدریس ترازمند» غلامرضا خاکی

نویسنده، کتاب حاضر را حاصل چنین دغدغه‌ای عنوان کرده است: چرا معلمان و مدرسانی که سالیان درازی از عمر خود را چشم در چشم فراگیران، وقفِ آموزش و یادگیری کرده‌اند، نباید قلم به دست بگیرند و اندوخته‌های‌شان را به رشته‌ی تحریر درآورند و بر دفترِ آموزگاری، برگی از تجربه بیفزایند تا دیگری خطا نکند یا موفقیتی را تداوم و تکامل بخشند؟!

به نظر خاکی گرچه تدریس نیز همچون هر کار دیگری، برای هر کس تجربه‌ای ویژه است اما پیام هر درسی که در بوته‌ی عمل آموخته شده باشد، بر جان می‌نشیند.در میان‌ نهادن این تجربه‌ها و نتایج آنهاست که معلمان تازه‌کار را مطمئن می‌سازد. همه‌ی چالش‌های تدریس منحصر به آنها نیست، چالش‌ها عام و خاص‌اند. هر مدرسی باید بپذیرد پیش از او بسیاری بوده‌اند که از تنگه‌های پر پیچ و خم تدریس و یاددهی عبور کرده و در نهایت، راه و روشِ کارآمد و اثربخش روبرو شدن با موقعیت‌های دشوار را یافته‌اند. وجود چنین باوری باید او را به جستجو و کندوکاو برانگیزد و هویت هر معلم و استادی را شکل می‌دهد؛ از سویی دیگر معلمان پیشکسوت نیز باید احساس وظیفه اخلاقی کنند تا درس‌هایی را که با ایثار لحظه لحظه‌ی عمر از سرد و گرم روزگار آموخته‌اند، با کسانی که مشتاق آغازیدن و پای گذاشتن در راه هستند، در میان نهند. باشد که فرآیند یاددهی و یادگیری، با تلفیق تجربه‌ی راه‌پیمودگان و اشتیاقِ راه‌آغازگران، پُربارتر و بالنده‌تر شود.

دکتر خاکی معتقد است می‌توان در نگاهی استعاری عمر آدمی را به باغی تشبیه کرد. باغی که بر درختان آن، میوه‌های رنگارنگ تجربه‌ها می‌رویند. هر میوه بر شاخۀ درختی خاص و در فصلی از عمر می‌روید. بعضی از این میوه‌ها، گاه كال بر زمین می‌افتند، برخی دیگر نیز خراب می‌شوند و تعدادی هم به کمال خویش می‌رسند. هر میوه‌ای عصاره‌ای دارد و کنجاره‌ای (تفاله‌ای). کنجاره‌، بخش خاطره‌ای (زمانی و مکانی) از میوه‌ هر تجربه است‌ و عصاره‌ نیز آموزه‌ای است كه‌ از آن میوه استنباط (استخراج و استنتاج) می‌شود که از زمان و مکان خارج می شود.

تجربه یاددهی (تدریس)، ترکیبی خلاق از اخلاق، دانش تخصصی و تکنیک است که خیلی آن را هنرِ معلمی می‌دانند؛ تدریس، پدیده‌ای تک بعدی نیست بلکه ماهیت آن در برآیند متغیرهای گوناگون در یک شبکه از عوامل خرد و کلان شکل می گیرد که یک«موقعیت امکانی» ویژه ایجاد کرده است. سه متغیر اصلی این «موقعیت امکانی» را می‌توان در قالب مثلثی تجسم کرد. دکتر خاکی اضلاع این مثلث را به ترتیب زیر تعریف می‌کند:

- منش: مجموعه فضیلت‌های اخلاقی است که مدرس بنا به اقتضای نقش حرفهی اش‌ا‌ای‌اش نسبت به فراگیران در محیط آموزشی شایسته و بایسته است که آنها را در کردار و گفتار رعایت کند.[1]
- روش: مجموعه فنونی است که هر مدرس در محیط آموزشی به‌کار می‌گیرد تا پیامش به بهترین شکل ممکن به فراگیران انتقال یابد و اهداف آموزشی تحقق یابند.
- توانش: مجموعه توانمندی‌های علمی (نظری) و مهارت‌های عملی (تخصصی) است که مدرس بنابر اقتضای ماهیت و وظیفه آموزشی خود باید دارا باشد تا بتواند اهداف مورد نظر را تحقق بخشد.

هرچه عوامل سه‌گانه بالا بیشتر همساز و هماهنگ باشند تدریس به شکل ترازمند (ترازینه) نزدیک‌تر خواهد بود، یعنی «موقعیت امکانی» بهتر و فراخ‌تری برای تدریس وجود خواهد داشت. بر این پایه «تدریس ترازمند» سبکی از یاددهی-یادگیری است که در رابطه‌ی متقابل مدرس-فراگیر در موقعیت متعادل یک «موقعیت امکانی» انجام می‌گیرد. «تدریس ترازمند» شیوه‌ای ازی از تدریس است که بر ایجاد هماهنگی و سازواری میان منش اخلاقی، خردورزی روشمندانه، و شایستگی و شورمندی یک مدرس تاکید دارد.

این کتاب با سه پیشگفتار از استادان نامدار ایرانی همراه است. دکتر میرجلال‌الدین کزازی، استاد برجسته‌ی ادب فارسی، مقدمه‌شان را در باب رابطه‌ی آموزه و آزموده نگاشته‌اند و با دیدگاه دکتر خاکی همراهند که گرانبهاترین آموزه‌ها آنهایی‌اند که از آزموده‌ها به‌دست آیند. دکتر محمود مهرمحمدی، استاد و پژوهشگر مطالعات برنامه درسی، هر معلمی را به بازپرسی از خویش در برابر آینه‌ی زمان فرامی‌خوانند و معلمان را به اندیشیدن و نگاشتن درباره آموزشگری دعوت می‌کنند. دکتر نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس و انسان‌شناس، نیز که این روزها بیش از پیش درگیر «مسئله مدرسه» و آموزش‌اند، با محور قرار دادن ایده‌ی دکتر خاکی درباره تدریس ترازمند، بر اهمیت ترازینگیِ منش آموزگاری با روش و دانشِ آموزش تأکید می‌کنند.

کتاب از دو بخش تشکیل شده است:
بخش اول کتاب، شرح مفصلی است بر پایگاه نظری و مبانی دانش و بینش در باب تدریس و تجربه‌ی معلمی. نویسنده در فصول این بخش به تشریح این ایده می‌پردازد که تجربه چیست و چگونه از درهم‌تنیدگیِ ذهن و عمل و عاطفه شکل می‌گیرد و گذر ایام بر غنایش می‌افزاید. هر تجربه در بطن خود آموزه‌ای را دارد که عصاره‌ی شوق و رنجی‌ست که فرد برای اندوختن و آموختنش متحمل شده. در بخش دوم، ۱۰۱ آموزه‌ در کتاب فهرست شده‌اند، که حاصل سال‌ها تجربه‌ی کلنجار رفتن در موقعیت‌های دشوار تدریس و تأمل بسیار بر آن‌ها نهفته است. نویسنده این آموزه‌ها را در دو دسته‌ی آموزه‌های «روشی» و «مَنشی» نامگذاری کرده است تا تأکیدی باشد بر اینکه پوشیدن ردای معلمی،‌ نمی‌تواند صرفاً در گروِ کسب دانش تخصصی در یک حوزه‌ی مطالعاتی باشد، بلکه هر معلم و مدرس برای تدریس مؤثر، دانش تخصصی‌اش را با «روش» و «منش» ویژه و جذاب در هم می‌آمیزد. نویسنده توصیه‌های عملی خود را مبتنی بر مبنای تئوریکی می سازد که پیش‌تر ساخته و پرداخته و «تدریس ترازمند» نامیده است. قالب ۱۰۱ آموزه‌ی روشی و مَنشی همگی ساختار یکسانی دارند و شامل سه جزء «شرح آموزه»، «پیامدها» و «پیشنهادهای کاربردی» هستند.

پیوست‌های کتاب خود حکایاتی خواندنی و تأمل‌برانگیزند که اگر در سلاست و جذابیت، از متن اصلی پیشی نگیرند، دست‌کم همترازند.

تدریس ترازمند»  غلامرضا خاکی

این کتاب از جهاتی با همه‌ی کتاب‌های دیگر در زمینه‌ی روش تدریس و آموزش فرق دارد و در نوع خودش اثری منحصر به فرد به‌شمار می‌رود و نکاتی تازه و آشنا برای خواندن و اندیشیدن دارد. از جمله وجوه افتراقش، تلاش برای تلفیق نظریه و عمل، اندیشه و کارکرد است. لحن و زبان و شیوه‌ی بیان متفاوت کتاب نیز مشخصه‌ی دیگر آن است. نویسنده به مدد ذوق و دانش ادبی‌اش، متنی شیوا و گیرا نگاشته است که خواننده را از آغاز تا پایان با خود همراه می‌کند. دقت او در گزینش واژگان و لحن صمیمانه‌ و به دور از تبختر و تکبرش، به مخاطب فرصت برقرار کردن رابطه با متن را می‌دهد و چه‌بسا برای خواننده‌ای که او را نمی‌شناسد، امکانی برای شناخت و اطمینان به صداقت کلامش فراهم می‌آورد.

نویسنده همه‌جا در بیان افکار و ایده‌هایش از گنجینه‌ی ادب و دانش بشری وام می‌گیرد و به آرا‌ء و آثار اندیشمندان ایران و جهان استناد می‌کند. شاید با این امید که یادآور شود هر آنچه امروز با آن سر و کار داریم، نه صرفاً امری متعلق به اکنون و اینجاست بلکه به درازای تاریخ، اذهان بسیاری درگیر اندیشه‌ورزی درباره‌اش بوده‌اند و تجربه‌های‌شان را در قالب شعر و ادب و اندیشه، برای نسل‌های بعدی به یادگار گذاشته‌اند و ما با بازخوانی و بازاندیشی این میراث فکری بشری، می‌توانیم بر غنای «زیست‌جهان» شخصی و جمعیِ خویش بیفزاییم.

دکتر خاکی در پیش‌نگاشت کتاب امیدوار است آموزه‌هایی را که از تجربه‌های تلخ و شیرین تدریس آموخته است، به کار دیگران نیز بیاید. او این کتاب را برای همه‌ی کسانی می‌داند که اکنون در آغاز کار تدریس هستند و یا علاقه و شوقی به معلمی دارند. آنهایی که در آموزاندن و آموختن تجربه اندوخته‌اند، معلمان و مدرسان در همه سطوح، چه تازه‌کار و چه کارآزموده.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...