نغمه‌‏هایی از گوشه‏‌های فراموش شده | هم‌میهن


کنجکاوی، کاویدن کنج‌ها و زوایای فراموش‌شده است، مثل زوایای فراموش ادبیات فارسی. برای بسیاری از ما، شعر فارسی در چندقرن باشکوه ابتدای آن و 100سال اخیر خلاصه می‌شود؛ شعر کهن و شعر نو! سعدی، فردوسی، حافظ، نظامی، خیام، اخوان، نیما و شاملو را لااقل به اسم می‌شناسیم. اگر کمی کنجکاوتر باشیم احتمالاً سری هم به صائب، بیدل، کلیم و طالب زده باشیم، یا شاید شعری یا تک‌بیتی از آن‌ها، سری به ما زده باشد.

دیوان قصاید غنایی اصفهانی سعید مهدوی‌فر

اما در این میانه، یعنی دوران پس از جامی که او را نقطه‌ پایان شعر پیشین می‌دانسته‌اند (و به‌تعبیر خودشان او را ختم‌الشعرا می‌خواندند) و آغاز دوباره‌ شعر فارسی، یعنی دوران سبک هندی، دورانی پرشاعر و مهجور داریم. قرن دهم، دوران گذار از سبک عراقی و خراسانی به سبک هندی است، دورانی که «مکتب وقوع» در آن متولد می‌شود که مکتب دوران گذار است.

شاعران این دوره، برخی به گذشته وفادارند و شعرشان متاثر از پیشینیان است و برخی به آینده چشم دارند و سبک و زبانی نسبتاً تازه دارند. ویژگی دیگر این دوره، همچنان‌که در دوران سبک هندی نیز مشاهده می‌شود، نفوذ شعر فارسی به شبه‌قاره‌ هند است که شاعران فارسی‌سرای غیرایرانی زیادی را به جهان معرفی کرد.

اینجا جایی است که زبان وجهه‌ای انترناسیونالیستی می‌گیرد و از مرزهای جغرافیایی و حتی فرهنگی فراتر می‌رود؛ شاعرانی با فرهنگ‌های مختلف، حول محور یک‌زبان جمع می‌شوند و از خود و جهان خود می‌گویند. چهره‌های معروف این‌دوره، محتشم کاشانی و وحشی بافقی‌اند که کم‌‌و‌بیش چیزهایی از آن‌ها شنیده‌ایم. شاعران پُرشمار دیگری اما در این زوایای فراموش‌شده، چهره پنهان کرده‌اند که یافتن و شناختن‌شان جز با کنجکاوی اهل ادبیات امکان‌پذیر نیست.

زجری بدین گرانی و اجری بدین کمی
این کنجکاوی، البته کار بسیار پُرزحمتی است؛ یافتن شاعران و نسخه‌های خطی دیوان‌های آن‌ها و تصحیح کلمه‌به‌کلمه‌ دیوان‌ها براساس اطلاعاتی که از شعر فارسی داریم و بعد، یافتن اشارات پراکنده‌ای که در تذکره‌ها، جنگ‌ها و کتب دیگر آمده، سپس تلاش برای حل تمام ابهاماتی که در مورد شاعر و شعر او وجود دارد و درنهایت رسیدن به متنی پاکیزه و خواندنی. سنگینی چنین زحماتی یا بر دوش دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌ ادبیات فارسی است یا بر گرده‌ شیفتگانی که خودخواسته خود را وقف چنین کار پرزحمتی کرده‌اند.

حاصل کار اما خواندن و شناختن دوره‌ای مهجور از شعر فارسی را برای همگان، چه خوانندگان عام و چه متخصصان این حوزه، آسان‌تر می‌کند. بااین‌حال چنین آثاری، در اکثر موارد با استقبال کمی روبه‌رو می‌شوند چراکه شعر در روزگار ما از همیشه مهجورتر است، بنابراین طبیعی است که دوران‌های مهجور شعر فارسی، بسیار مهجورتر باشد. این‌چنین است که حاصل کار محققان و مصححان این حوزه «زجری بدین گرانی و اجری بدین کمی» است.

غنایی شیفته‌ شعر خاقانی
نشر سنگلج از معدود نشرهایی است که در سال‌های اخیر، کمر همت به تصحیح و انتشار میراث این دوره بسته و چندین اثر مهم این دوران را، روانه‌ بازار کتاب کرده است. «دیوان قصاید غنایی اصفهانی» یکی از این آثار است. غنایی یا آن‌طور که روی جلد کتاب آمده «میر عبدالوهاب غنایی معموری اصفهانی»، از شاعران قرن‌های دهم و یازدهم است که به‌خاطر شرحی که بر قصاید خاقانی نوشته است، در کتاب‌های تاریخ ادبیات این دوره معروف است. به‌جز شرح قصاید خاقانی، چندین اثر دیگر از این شاعر به‌جا مانده است که یکی، دیوان اشعار اوست شامل غزلیات، قصاید و قالب‌های دیگر.

دیوان قصاید او به‌همت سعید مهدوی‌فر تصحیح شده است و شامل مقدمه‌ای ارزشمند بر زندگی، احوال و آثار شاعر و شرحی مفصل بر دشواری‌های قصاید اوست. خواندن قصاید غنایی اصفهانی، برای چندگروه از مخاطبان می‌تواند جالب باشد. اول، علاقه‌مندان شعر قرن‌های دهم و یازدهم که به‌دنبال کنجکاوی در دوره‌های کمتر شناخته‌شده و شاعران گمنام یا کم‌نام این ادوار هستند. دوم، علاقه‌مندان به اشعار و قصاید خاقانی؛ چراکه غنایی شیفته‌ شعر خاقانی و به‌شدت متاثر از اوست. و سوم، علاقه‌مندان به ادبیات آیینی، زیرا دیوان قصاید غنایی یکی از مهمترین مواریث شعر آیینی شیعی است.

تقریباً تمام قصاید این کتاب، متاثر از سبک و زبان قصاید خاقانی و مشتمل بر مدح و منقبت معصومین است. بااین‌همه رنگ و بوی شیوه‌ای خاص و «طرز تازه» نیز گاه در این اشعار به‌ چشم و مشام خواننده خواهد رسید. این چندبیت از ابتدای قصیده‌ای که در مدح امیرالمومنین سروده، از بهترین نمونه‌های اشعار شاعر و از نمونه‌های قابل‌توجه در ترکیب سبک هندی با شیوه‌ قصیده‌سرایی سبک خراسانی و آذربایجانی است: «دل فگار، همین غم بود به جانش و لرزد/ که روزگار ز تیغت دهد امانش و لرزد/ چو گرم‌خوی شوی، عاشق از مهابت خشمت/ تمام شعله شود مغز استخوانش و لرزد/ ز پرده‌سوزی عشق تو گوید آنکه حدیثی/ چو شمع، شعله برآرد سر زبانش و لرزد/ به مهر طلعت بهرام‌صولتی‌ست نیازم/ که آسمان بنهد سر برآستانش و لرزد/... خوش آنکه حرف وفا پرسی از من و دل پرخون/ کند حدیث غم خویش در میانش و لرزد».

در کتاب 436 صفحه‌ای قصاید غنایی که به‌شیوه‌ای آراسته و برازنده، منتشر شده است و بیش از نیمی از آن، مقدمه و شرح اشعار است، نمونه‌های متعددی از چنین اشعاری و زیبایی‌هایی از گونه‌های دیگر به‌چشم می‌خورد، اما کم‌وبیش، برخی ایرادات تصحیحی و تایپی نیز در کار دیده می‌شود (برای مثال مواردی که وزن شعر را مختل می‌کند و نیاز به تصحیح دوباره دارد). یافتن این ایرادات و تلاش برای اصلاح آن‌ها نیز یکی دیگر از دلایلی است که شاید صاحبنظران را به مطالعه‌ چنین اثری ترغیب کند. باشد که روزی تمام نسخ خطی قابل‌بررسی در حوزه زبان فارسی، با تصحیحی دقیق و علمی به‌دست علاقه‌مندان و محققان این حوزه برسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...