هستی به سوی مرگ | اعتماد


دان دلیلو [Don DeLillo] (۱۹۳۶) نویسنده معاصر پست‌مدرن امریکایی در فهرست آثارش دو اثر درخشان به نام‌های برفک [White noise] (۱۹۸۵) و جهان زیرین (۱۹۹۷) underworld دارد که در سایر دسته‌بندی‌های ادبی دارای جایگاهی شاخص هستند. او که خویش را بسیار متاثر از بزرگانی چون جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی می‌داند توانسته خود در داستان‌هایش به جایگاهی رفیع در روایت دست پیدا کند.

دان دلیلو برفک [White noise]

هنگام مواجهه با داستان «برفک» با سیری از رویدادها و مسائل انسانی به استادی ترسیم شده مواجه می‌شویم که مقاومت دربرابر فلسفه بافی را سخت می‌گرداند. گویی رمان از قالب شناخته شده‌اش خارج شده و تبدیل به کتاب فلسفه‌ای می‌شود که غامض‌ترین مسائل اگزیستانسیالیستی به شیواترین شکل ممکن بیان شده‌اند. ولی با مقاومت در برابر این وسوسه سعی می‌شود تا خود اثر و جایگاهش در ادبیات مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

اما قدرت اساسی کتاب روایت داستانی‌اش است از زندگی و بازیگرانش، چالش‌ها و برخوردهای خانوادگی، عشق، نفرت و مرگ و همین‌طور مسائل بزرگ جهانی چون قدرت رسانه‌ها یا تسلیحات اتمی و شیمیایی که تهدیدی برای بشریت محسوب می‌شوند. این مفاهیم بنیانی هستی چنان استادانه در روایت وارد می‌شوند که درونمایه اثر یکپارچگی‌اش را تا آخرین جملات کتاب حفظ می‌کند.

اگر بخواهیم برای این سه بخش و چهل فصل کتاب یک مضمون واحد را در نظر بگیریم شاید بتوانیم مواجهه با مرگ را به عنوان رکنی اساسی در اثر بازیابیم. هرچند تقلیل دادن این رمان به یک مفهوم نمی‌تواند حق مطلب را به خوبی بیان کند ولی تا حد قابل توجهی یکی از ارکان بنیانی آن را به ما نشان می‌دهد و سایر مسائل مطرح در کتاب به نحوی در قیاس با این مفهوم ارزیابی می‌شوند.

جک گلدن، استاد و بنیانگذار رشته هیتلر‌شناسی در دانشگاه شهر کوچک بلک اسمیت است که در پنجمین ازدواجش با زنی به اسم بابِت و فرزندان‌شان (هاینریش، وایلدر، استفی و دنیس) زندگی می‌کنند. خانواده‌ای دوست داشتنی که در مواجهه ابتدایی آرامش، عشق و تناسبی دلنشین در فضای داستان پدید می‌آورند. فضای کنش خانواده گلدن با پیشروی در داستان مسائل جالب توجهی را برمی‌سازد که از پدر خانواده چون تشعشعی بر فضای داستان می‌تابد برای مثال کشف قوطی قرص دایلاراما (Dylarama) و ارتباط آن با همسرش بابِت و ناشناخته بودن مساله که گام به گام در مسیر داستان کشف می‌شود بارزترین جایگاه پدر (جک گلدن) را به عنوان پیش‌برنده داستان نشان می‌دهد که چه در ذهنش و چه در واقعیت با پیگیری کردن آن به چه نتایجی می‌رسد و بعد واکنش‌های مرتبطش، در واقع جک نماینده همان انسان پرتاب شده در جهان است که مسیر هستی‌اش به سوی مرگ پیش می‌رود و در این مسیر آگاهی و ترس چون رشته‌ای از اعصاب درهم تنیده‌اند.

داستان در گذار به سمت پایانش به تجسم چند مقوله زیستی می‌پردازد که همین خصیصه یعنی ارتباط زیست بدنی با ذهنیت انسانی را بسیار جذاب نشان می‌دهد. رفت و آمد شخصیت‌ها در مسیر زندگی و توجهات بدنی‌شان چه در مواضع پزشکی و چه در سویه ورزشی و مواجهه با خطر مسمومیت چندین پرسش را خلق می‌کند که هم شخصیت‌های داستانی را در بر می‌گیرد و هم ذهنیت خواننده را به نقطه‌ای آشنا ولی غریب جلب می‌کند. شاید امری که رمان دان دلیلو را اثری پست‌مدرن قلمداد می‌کند همین ناپایداری‌های روابط، غریب بودن برخوردها و چالش‌های افراد نسبت به محیط پیرامونی باشد.

فضای داستان یعنی همان شهر بلک اسمیت به گونه‌ای است که زمینه‌ای برای تاخت و تازهای داستان که هرگز از قاعده‌ای مشخص خارج نمی‌شوند پدید می‌آورد. صلح و آرامش شاخصه اصلی آن است و همین آرامش با سیر امواج و تشعشعاتی در تهدید است و وقوع واقعه تصادف قطار و انتشار مواد شیمیایی سمی تهدیدی است برای چنین شهر بی‌تنشی. بلک اسمیت جهانی است که نویسنده توانسته چون دانشمندی تمام آزمایشات مورد نظرش را دقیق در آن نشان دهد.

و کلام آخر اینکه شاید فرم داستانی برفک معجونی باشد از درام‌های خانوادگی با چاشنی طنزهای گهگاهی و همین‌طور روایتی جنایی یا انتقام جویانه و از بیرون نگریستنش صرفا امری چند پارچه، بی‌پیرنگ را نشان دهد که هیچ جذابیتی ندارد. مگر سبک سردرگمش ولی فقط کافی است چند خط از داستان خوانده شود تا متوجه شویم با یک شاهکار معاصر مواجهیم. اثری که روایتش چنان جذاب و گیراست که می‌توان آشنایی‌های بسیاری در آن یافت. این مواضع آشنا که به ناچار نشان در فلسفه بافی دارد همان پیوندهای انسانی با ما است. داستان بیان دیگری از هستی‌شناسی بنیادین انسان است در بی‌پیرایه‌ترین وجه روایی‌اش. دلیلو توانسته از داستانی ساده زیباترین مفاهیم مرتبط با هستی بشری را بیرون بکشد. همین شاید به تنهایی اصلی‌ترین دلیل برای خواندن داستان برفک باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...