رمان «عدالت» [Die Kriminalromane] نوشته فردریش دورنمات با ترجمه محمود حسینی‌زاد توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

عدالت» [Die Kriminalromane]  فردریش دورنمات

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر،‌ این‌کتاب مدتی پس از چاپ اول، با چاپ دوم به بازار عرضه شده است.

فردریش دورنمات نویسنده سوئیسی، با آثاری پلیسی مثل «قول»، «سوءظن» و «قاضی و جلادش» و نمایشنامه‌هایی مثل «ملاقات بانوی سالخورده»، «رمولوس کبیر»، «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» و ... در ایران و جهان شناخته می‌شود. او رمان «عدالت»‌ را براساس واقعیت و شخصیت‌های واقعی ننوشته است. بلکه اسامی، شخصیت‌ها، اماکن و داستان همه توسط قوه تخیل دورنمات خلق شده‌اند و او هر مشابهت با رویدادهای واقعی، اماکن و شخصیت‌های زنده یا مرده را در زمان چاپ کتابش اتفاقی دانسته است.

دورنمات نوشتن رمان «عدالت» را سال ۱۹۵۷ آغاز کرد و به قول خودش تصور می‌کرده طی چندماه نگارش این‌اثر را به پایان می‌رساند. اما نوشتن «فرانک پنجم» مانع این‌کار می‌شود و دفعات بعد هم تلاش‌هایی در این‌زمینه انجام داد که ناکام ماندند. دورنمات در نهایت، سال ۱۹۸۵ که می‌خواست «عدالت» را به پیشنهاد یکی از دوستانش، به‌طور نیمه‌تمام چاپ کند، آن را بازنویسی و چاپ کرد.

رمان پیش رو در ۳ فصل نوشته شده و در داستانش، شخصیتی به‌نام دکتر ایزاک کوهلر نماینده سابق مجلس ایالتی و سیاست‌مدار مشهور، وارد رستوران پرازدحام دُتئاتر در زوریخ می‌شود و بدون آن‌که سلام کند، روِلوری را از جیب خود بیرون‌ آورده و با آن به پروفسور وینتر عضو انجمن قلم شلیک می‌کند. کوهلر، وینتر را مقابل چشم ده‌ها شاید به قتل می‌رساند و سپس با خون‌سردی خود را تحویل پلیس می‌دهد. در ضمن وکیل لاابالی و بی‌اعتباری به اسم اشپت را هم برای نشان‌دادن زاویای دیگر قتل استخدام می‌کند.

طرح یک‌خطی دورنمات در این‌رمان، از این‌قرار است که «عدالت فقط با انجام جنایت است که می‌تواند دوباره برقرار شود.»

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

حالا از طبقه پایین صدای دعاخواندن می‌آمد. رئیس گفت «ببینین اشپت، شما گرفتار موقعیتی نه‌چندان خوشایند شدین. نمی‌خوام چیزی درباره شخصیت محترمی مثل لاکی بگم، یا اصلا درباره دخترک بیچاره‌ای که اینجا بود. اینکه چنین‌چیزهایی هست از نظر کلی اشکالِ این دو نفر نیست، ولی اینکه شما به‌عنوان وکیل زیرچراغی‌ها تا کجا خواهید رفت، حسابش جداست. لابد اطلاع دارین که به‌زودی کمیسیون نظارت علیه شما اقدام می‌کنه. کمیسیون اصلا مخالف وکیلی نیست که از کار برای این آدم‌ها درآمد داره، ولی خیلی مخالف وکیلیه که هیچ درآمدی نداره. آبروی صنفی شوخی‌بردار نیست.
«خب؟»
رئیس ادامه داد «اشپت، شما قبلا از من پرسیدی که چرا بازی رو ول کردم...»
و در همین حال یکی از آن سیگار برگ‌های کلفتش را روشن کرد، به‌دقت، بدون کمترین لرزش دست. «در برابر شما اعتراف می‌کنم که به نظر من هم کوهلرِ سال‌خورده مقصره، تمام اتفاق‌هایی هم که افتاده یک کمدیه که کاش می‌تونستم جلوش رو بگیرم، ولی مدرکی ندارم. شما در این‌مورد به جایی رسیدین؟»
گفتم «نه.»
دوباره پرسید «واقعا نه؟»
برای بار دوم جواب منفی دادم.

این‌کتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...