به گزارش همشهری آنلاین، رابینسون کروزوئه، مشهورترین رمان نویسنده انگلیسی دانیل دفو است. این رمان، داستان مردی است که دست از زندگی مرفه خود در بریتانیا می‌کشد و راهی سفرهای ماجراجویانه دریایی می‌شود. کشتی‌ای که رابینسون مسافرش بود، دچار حادثه می‌شود و پس از آنکه از کشتی‌شکستگی نجات پیدا می‌کند، ناچار ۲۸ سال در یک جزیره زندگی می‌کند.

وقتی در سال ۱۷۱۹ برای نخستین بار این رمان چاپ شد، مخاطبان خیال می‌کردند که این یک داستان واقعی بر اساس زندگی شخصیتی واقعی به نام رابینسون کروزوئه است. ظاهرا بخشی از این رمان بر اساس تجربیات واقعی الکساندر سلکرک نوشته شده که چهار سال در یک جزیره خالی از سکنه رها شده بود.

آنچه این رمان را برای ما در این روزها شاخص می‌کند، تجربه زندگی در انزوا و به دور از اجتماعات انسانی رابینسون است و اینکه برای چنین شرایطی چه تمهیداتی باید اندیشید.

درس‌های رابینسون کروزوئه برای قرنطینه | سروش روحبخش

سروش روحبخش، نویسنده و مدرس، در صفحه اینستاگرام خود، با توجه به این رمان، راهکارهایی برای روزهای قرنطینه ارائه کرده است:

«محدود کردن ارتباطات انسانی می‌تواند کاری کند فعالیت عادی ذهن ما دچار اختلال شود. برای همین است که حصر در سلول انفرادی شکنجه محسوب می‌شود. قهرمان رمان دنیل دفو، رابینسن کروزوئه، کشتی‌شکسته‌ای بود که حدود سی سال در جزیره‌ای تنها زندگی کرد. شیوه مدیریت تنهایی به شکلی که عقل از دست نرود را از این رمان یاد گرفتم.

روتین، روتین، روتین
ذهن ما نیاز به چارچوب منظمی برای درک دنیا دارد. در حالت معمولی برنامه روزمره کار و زندگی به اجبار برای ما چارچوب منظم خلق می‌کند، اما در شرایط قرنطینه نیاز دارید که این چارچوب منظم را به شکل خودخواسته بسازید.
یک روتین تعریف کنید و به آن بچسبید. یعنی مجموعه کارهایی را هر روز با نظم مشخصی انجام دهید. خلق و پیروی از روتین کمک می‌کند ذهن ما در این شرایط سلامتش را حفظ کند.

خلق معنی
ما با کار کردن به زندگی‌مان معنی می‌دهیم. در غیاب کار روزانه، نیازمان به احساس مفید بودن رفع نمی‌شود. در نتیجه مضطرب می‌شویم. پس در این شرایط شروع کنید به خلق اعمال معنی‌دار شخصی. مثلا گل‌کاری کردن، نقاشی، نوشتن، آموزش دادن یا یادگیری.

ایجاد چالش
وجود چالش‌های کوچک روزمره‌ است که ذهن ما را سر حال نگه می‌دارد. وقتی روزمرگی مختل می‌شود و در شرایط قرنطینه خانگی ممکن است ارتباط ما با چالش‌هی کوچک دایمی قطع شود. برای خودتان چالش خلق کنید. بیدار شدن سر ساعت مشخص حتی اگر مجبور به این کار نیستید. یا تصمیم به تمیز کردن بخشی از خانه خودش چالش محسوب می‌شود.

خودنگری
ما هر روز درگیر شتابیم. در خانه ماندن به وضوح از شتاب روزمره ما می‌کاهد. از این فرصت می‌توانیم برای خودنگری استفاده کنیم. زمان مشخصی را هر روز به فکر کردن به خودمان اختصاص دهیم. می‌توانیم از این فرصت برای مراقبه نیز استفاده کنیم.»

جزیره‌ای که الکساندر سلکرک ۴ سال در آن تنها بود، جزیره‌ای است در اقیانوس آرام که در سال ۱۹۶۶ به جزیره رابینسون کروزوئه تغییر نام داد و اکنون جزئی از کشور شیلی است. دوران در خانه ماندن اجباری پس از کرونا، ما هم فاتحان جزیره‌های خود خواهیم بود.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...