قهوه، دونات و جنگ | آرمان ملی


رمان «به جنگ لبخند بزن» [The Beantown girls] داستانی کمترشناخته شده‌ از زنانی است که به صورت داوطلبانه در دختران کلاب‌موبیل‌های صلیب سرخ، در خطوط مقدم جبهه‌ جنگ جهانی دوم خدمت‌رسانی و در کنار آن برای سربازان قهوه، دونات و لبخند هدیه می‌دادند. فیونا، داتی، و ویو نمی‌دانند که با شروع تمرینات خود باید منتظر چه چیزی باشند، اما هنگامی که به شهامت خود و اهمیت دوستی پی می‌بردند، محدودیت‌ها‌ی خود را پشت سر می‌گذارند.

به جنگ لبخند بزن» [The Beantown girls]  جین هیلی [Jane Healey]

به بیانی دیگر، رمان «به جنگ لبخند بزن» چشم‌انداز کوتاهی است از «بزرگ‌ترین نسل» و ‌جان‌فشانی‌های دوران جنگ را از منظر زنان به تصویر می‌کشد. «به جنگ لبخند بزن» داستانی متأثرکننده است که شما را درگیر خواهد کرد و تا زمانی که آخرین صفحه‌ کتاب را نخوانده باشید رها نخواهد کرد.

جین هیلی [Jane Healey] می‌دانست که می‌خواهد با دومین اثر داستانی و تاریخی خود، داستان زنان کمترشناخته‌شده‌ای را به تصویر بکشد. بنابراین زمانی که با داستان دختران خدمت‌رسان صلیب سرخ، یعنی زنان آمریکایی که به صورت داوطلبانه در جنگ جهانی دوم به سربازان خدمت‌رسانی می‌کردند، آشنا شد، بی‌درنگ مجذوب آنها شد. انجمن دختران خدمت‌رسان صلیب سرخ تبدیل به سوژه‌ رمان جدید او یعنی «به جنگ لبخند بزن» شد، که بلافاصله پس از چاپ در لیست پرفروش‌ترین‌های آمازون و واشنگتن‌پست قرار گرفت.

هیلی گفته است: «زمانی که شروع به بررسی سرگذشت این دختران کردم، مسحور این زنان شجاع و آنچه که در طول جنگ تجربه کردند، شدم. فکر می‌کنم ما اکنون در این دوره‌ شگفت‌انگیز به سر می‌بریم که داستان‌های بسیاری درباره زنان در تاریخ آمریکا که زمانی نادیده‌ گرفته می‌شدند، مورد تجلیل قرار گرفته و به اشتراک گذاشته می‌شوند. به نظرم داستان‌های بیشتری در باب زنان وجود دارد که هنوز کشف نشده‌اند.» او به فضای جنگ جهانی دوم نیز علاقه‌مند شد، زیرا پدربزرگش در طول جنگ در نیروی دریایی آتش‌نشان بود.

داستان سرگذشت فیونا، دختری که به امید پیداکردن نامزد مفقودالاثر خود به عضویت صلیب سرخ درمی‌آید، و دو تن از بهترین دوستانش را دنبال می‌کند که با واقعیت‌های ناخوشایند روبه‌رو می‌شوند و تلاش می‌کنند که برای سربازانی که می‌جنگند رفاه فراهم کنند. آنها به عنوان دختران خدمت‌رسان صلیب سرخ، با «قهوه، دونات و لبخند» در میدان جنگ و گاهی نزدیک به خط مقدم برای سربازان، یادآور خانه‌هایشان می‌شوند.

اگرچه شخصیت‌ها خیالی هستند، اما بیشتر کتاب بر اساس داستان‌های واقعی شکل گرفته است. هیلی اظهار داشت: «من بخش اعظمی از تحقیقات خود را در ابتدای کار انجام می‌دهم، زیرا این امر به من کمک می‌کند تا داستان را سازماندهی کنم.» این داستان که در زمان بیش از یک سال رخ می‌دهد، به بخش آخر جنگ در انگلستان، فرانسه، آلمان و بلژیک می‌پردازد. هیلی برای تعیین زمان‌بندی و فضای داستانش از منابع دست اول، مانند دفتر خاطرات روزانه و نامه‌های زنانی که در صلیب سرخ خدمت می‌کردند، استفاده کرد.

هیلی برای حفظ نظم و ترتیب داستان، تاریخ و مکان‌های هر فصل را مشخص کرده است. او گفته است: «این روایت یک داستان ماجراجویانه‌ای از سه دوست در یک سفر است. از این رو وقتی جهشی در زمان و مکان داستان رخ می‌داد، احساس می‌کردم که باید این باید اطلاعات را در ابتدای هر فصل ضمیمه کنم».

بعد از تحقیقات گسترده، هیلی نگاشتن طرح کلی را شروع کرد. او همزمان راجع به موضوعات متعدد تحقیق می‌کرد تا بداند در چه موردی باید داستان سرایی کند. او بیان کرده است: «داستان‌سرایی همیشه بخشی از واقعیت را که نتوانستم خوب در موردش تحقیق کنم، پوشش می‌دهد.» هنگامی که جزئیات خیالی را برای سرگرمی وارد روایت اصلی و تاریخی می‌کند از خودش می‌پرسد: «شاید این اتفاق نیفتاده باشد، اما آیا اگر داستان در زمان و مکان دیگری بود این اتفاق رخ می‌داد؟ آیا قابل پذیرش است؟ آیا از لحاظ تاریخی باورپذیر است؟»

چنین توجهی در جزئیات و وقایع تاریخی همواره بر انتخاب شخصیت داستان تاثیر گذاشته است؛ شخصیت‌هایی مانند فیونا، داتی و ویو. او اذعان داشته است: «من همیشه قبل از اینکه درمورد این شخصیت‌ها بنویسم، تا حد زیادی بررسی می‌کنم که واقعا چه کسی بودند و دائم حواسم را جمع می‌کنم تا زمانی که در آن زندگی می‌کردند و فرهنگشان را در نوع رفتار، تصمیمات و البته نوع صحبت و پوشش آنها، حفظ کنم».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...