آیزاک آسیموف می‌گوید: اگر فردریک پُل در مقام سردبیری تعدادی از داستان‌هایم را نخریده بود، به‌جای تبدیل شدن به نویسنده‌ای مشهور در سطح جهانی، احتمالا کارمندی گمنام در یک شرکت تولیدات شیمیایی می‌شدم.

دروازه [Gateway] فردریک پل [Frederik Pohl]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، سعید سیمرغ، مترجم کتاب‌های علمی-تخیلی، درباره کتاب «دروازه» [Gateway] نوشته فردریک پل [Frederik Pohl] که به‌تازگی آن‌را ترجمه کرده، بیان کرد: فردریک پل، بی‌تردید یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات علمی‌تخیلی است که هم در زمینه نویسندگی و هم سردبیری تعدادی از مجله‌های ادبی از خودش استعداد درخشانی نشان داده است. فردریک پل اگرچه به دلیل رکود بزرگ اقتصادی دهه 1930 از تحصیلات عالی محروم بود و حتی دوران دبیرستان را نیز به پایان نرساند، بااین‌حال با کمک مطالعات هدفمند و شخصی‌اش پیش رفت و خودش را به‌عنوان نویسنده‌ای چیره‌دست و سردبیری قابل اثبات کرد.

وی افزود: آیزاک آسیموف، نویسنده برجسته علمی-‌تخیلی در زندگینامه‌اش به تأثیری که پل در زندگی ادبی او گذاشته اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر فرد پل در مقام سردبیری تعدادی از داستان‌های او را نخریده بود، احتمالا دوران زندگی‌اش به‌عنوان نویسنده به پایانی زودهنگام می‌رسید و به‌جای تبدیل شدن به نویسنده‌ای مشهور و محبوب در سطح جهانی، احتمالا کارمندی گمنام در یک شرکت تولیدات شیمیایی می‌شد!

به گفته سیمرغ، کتاب «دروازه»، که نخستین بخش از مجموعه «حماسه هی‌چی» به‌شمار می‌رود، یکی از آثار تفکر برانگیز پل است که در آن به روبه‌رو شدن انسان‌ها با فناوری موجودات بیگانه می‌پردازد، انسان‌هایی که درک کاملی از این فناوری‌ها ندارند، اما می‌کوشند با روش آزمون خطا (که گاهی هزینه‌های گزافی نیز به همراه دارد) از این فناوری به نفع خودشان استفاده کنند.

این مترجم تأکید کرد: پل کتاب «دروازه» را چنان عالی نوشته و چنان عالی فضاسازی و شخصیت‌پردازی کرده که برنده مهم‌ترین جوایز ادبیات علمی-‌تخیلی، یعنی جایزه نبیولا در سال 1977 و جایزه هیوگو در سال 1978 شد. این اثر همچنین در سال 1978 برنده جایزه‌های یادبود جان کمبل و جایزه لوکاس نیز شده است.

برگی از کتاب
در بخشی از این اثر می خوانید: «تمام برنامه‌های تلویزیونی شامل آگهی‌های روحیه‌بخشی هستند که به ما می‌گویند کارمان چقدر مهم است و این‌که چطور همه‌ی دنیا بابت غذا به ما وابسته است. اگر ما کارمان را انجام ندهیم در تگزاس مردم گرسنه می‌مانند و بچه‌های اورِگان به کواشیورکور مبتلا می‌شوند. ما همه این را می‌دانیم. ما هر روز پنج تریلیون کالری به رژیم غذایی دنیا وارد می‌کنیم و نیمی از جیره‌ی پروتئین یک پنجم از جمعیت جهان تولید ماست. همه‌ این‌ها از مخمرها و باکتری‌هایی که ما با روغن سنگِ رُس وایومینگ، همراه با بخش‌هایی از یوتا و کلرادو پرورش می‌دهیم به‌وجود می‌آید. جهان به این غذا نیاز دارد، ولی این تاکنون به قیمت بیشتر زمین‌های وایومینگ، نیمی از کوه‌های آپالاش و بخش بزرگی از منطقه‌ شن‌های قیری آتاباسکا تمام شده است. تازه، بعد از این‌که آخرین قطره از آن هیدروکربن‌ها به مخمر تبدیل شدند می‌خواهیم چه‌کار کنیم؟ البته این مشکل من نیست، ولی هنوز هم به آن فکر می‌کنم.»

«دروازه» نخستین کتاب از فرد پل است که توسط سعید سیمرغ به فارسی برگردانده شده و کتاب‌سرای تندیس آن‌را منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...