یک ماجرای پلیسی پست‌مدرن | الف


رومن پوئرتولاس
[Romain Puértolas] میان خانواده‌ای نظامی در شهر مون‌پلیه به دنیا آمده است. پدرش سرهنگ نیروی زمینی و مادرش استوار یکم بوده‌اند. وی به دلیل شغل پدر و مادرش هنگام نوجوانی و جوانی در نقاط گوناگون اروپا مانند انگلستان و اسپانیا زندگی کرده است. پوئرتولاس هنگام اقامت در اسپانیا مدتی به تدریس زبان فرانسه پرداخت و همزمان به عنوان مترجم شفاهی نیز مشغول کار بود. او همواره آرزو داشت کارآگاه شود و برای رسیدن به آرزویش، در کنکور نیروی پلیس نیز شرکت کرد اما با اینکه ستوان شد، نتوانست به خواستۀ خود برسد. وی چهار سال در ژاندارمری فرانسه خدمت کرد و سپس بر اساس تجربه‌ای که به دست آورد، اکنون غیر از نویسندگی، کارشناس مهاجرت‌های غیرقانونی هم است.

پلیس گل‌ها، درخت‌ها و جنگل‌ها» [La Police des fleurs, des arbres et des forêts]  رومن پوئرتولاس [Romain Puértolas]

می‌توان گفت سفرها و نقل مکان‌های مستمر و مداوم رومن پوئرتولاس در روزگار جوانی و همچنین آشنایی او با پدیدۀ مهاجرت غیرقانونی، بخش عمده‌ای از مضامین رمان‌های او را نیز تشکیل می‌دهد که در بیشتر موارد به چاشنی طنز اجتماعی نیز آمیخته است. در «پلیس گُل‌ها، درخت‌ها و جنگل‌ها» [La Police des fleurs, des arbres et des forêts] هم با رمانی پلیسی روبه‌رو هستیم. سال 1961 در روستایی یک قتل رخ می‌دهد. خاطر مقتول برای اهالی روستا بسیار عزیز بوده و به همین دلیل آنها به دادستان شهر درخواست اعزام مأموری حرفه‌ای و کارکُشته برای رسیدگی به ماجرای قتل می‌دهند. مأمور پس از حضور در روستا با موضوعات عجیبی در آنجا مواجه می‌شود. مواردی از این دست که مقتول نام دارد ولی نام خانوادگی ندارد؛ نام پدر و مادرش نیز به همین ترتیب است؛ او سرپرستی داشته که با او بدرفتاری می‌کرده؛ همچنین مقتول از آنچنان محبوبیتی در میان مردم برخوردار است که آنها تصمیم دارند مجسمه‌اش را بسازند، اما نسبت به بدرفتاری سرپرست او هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند. آن قدر همه چیز عجیب است که مأمور به این فکر می‌افتد که شاید می‌بایست به همۀ اهالی روستا مظنون شود، اما موضوع او و خواننده را همچنان تا انتهای کتاب و غافلگیری بزرگ پایان ماجرا با خود می‌کشاند.

نویسنده برای ایجاد جذابیت و کشش این رمان مفصل پلیسیِ غیرکلاسیک از متن وانموده کمک گرفته است. به این ترتیب که فصول متعدد کتاب را در قالب متون پیاده‌شدۀ نوارهای صوتی تحقیقات از شهود، نامه‌نگاری، ارائۀ گزارش به مافوق و به نوعی روند بازدیدها و بررسی‌های کارآگاه برای کشف حقیقت به نگارش درآورده است. نوشتن داستان‌هایی از این دست شاید به ظاهر آسان باشد، اما در واقع متونی که به این صورت نوشته می‌شوند، می‎بایست هم اصول و قواعد لازم شیوۀ مورد نظر (در این رمان تحقیق و تفحص کارآگاهی و به نوعی بازجویی) رعایت شده باشد و هم قوانین و تکنیک‌های داستان‌نویسی. تنها در صورت رعایت اصول حرفه‌ای و خلاقانه است که مخاطب روش و مراحل تحقیق را پذیرفته و در نتیجه با داستان نیز ارتباط برقرار می‌کند.

«پلیس گُل‌ها درخت‌ها و جنگل‌ها» یک داستان پلیسی پست‌مدرن است که از بسیاری جهات با داستان‌های کلاسیک از همین دست متفاوت است. توجه به مؤلفه‌های این نوع داستان بستر و فضای فرهنگی و اجتماعی را که اثر در آن شکل گرفته، بهتر به مخاطب می‌شناساند. ویژگی این اثر نوع روایت آن است. گویی شکل گسست و روایت پاره‌پارۀ رمان در پی نفی نظم و انسجامی است که معمولاً داستان‌های کلاسیک و معمایی و پلیسی برای حفظ و کشف وحدت زمان و مکان دارند. رومن پوئرتولاس با این روش روایت قصه‌اش را در لایه‌ای از ابهام روایت کرده تا به خواننده اجازه برداشت‌های گوناگون از جهان داستانش را بدهد.

«پلیس گُل‌ها درخت‌ها و جنگل‌ها» را ابوالفضل الله‌دادی ترجمه کرده که دانش‌آموختۀ زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه شهید بهشتی است. او تا کنون چهار کتاب دیگر نیز از رومن پوئرتولاس با عناوین «سفر شگفت‌انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود»، «ناپلئون به جنگ داعش می‎رود»، «دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود» و «همه تابستان بدون فیس‌بوک» ترجمه کرده که همگی توسط نشر چشمه منتش شده اند. ترجمۀ کتاب «سفر شگفت‌انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» نامزد نهایی سومین دورۀ جایزۀ استاد ابوالحسن نجفی و کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۷ شد. از این رمان فیلمی با همین نام به کارگردانی «کن اسکات» نیز ساخته شده‌ است.

رومن پوئرتولاس در پیامی که ابتدای کتاب چاپ شده، ترجمه و انتشار کتابش به زبان فارسی را باعث به رویا فرو رفتن خود عنوان کرده و به این موضوع پرداخته که سرزمین پارس در وجودش یاد قالیچۀ پرنده و قصه‌های هزار و یک شب و دیاری دوردست و رویایی را زنده می‌کند. در بخشی از «پلیس گُل‌ها درخت‌ها و جنگل‌ها» می‌خوانیم:

«هتل اُبُن رُپو
اتاق شماره 16
جادۀ بخش پ.، پلاک 193
پ.
یکشنبه 23 ژوئیه 1961
خانم دادستان شهرستان اِم.،
اگر چه این نامه را فردا صبح برایتان ارسال خواهم کرد (در واقع امروز یکشنبه است)، ضروری است که دست به قلم شوم. باید برای شما اعترافی کنم: امروز صبح که بیدار شدم احساس نکردم وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. دوست داشتم خودم قاتل را شناسایی کنم. اعتراف‌های روی تکه کاغذی به ابعاد هفت سانتیمتر در دو طعم تلخ تقلب و سهولت دارد و مثل پیکان در عزت نفسم فرو می‌رود. انگار پاسخ معمایی را قبل از آن که حلش کنم خوانده باشم. کل جادو فرو می‌ریزد. همین طور غرورم...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...