دوگانگی | آرمان ملی


«لی‌لا، لی‌لا» [Lila, Lila] چهارمین رمان مارتین زوتر [Martin Suter] نویسنده سوئیسی است که با ترجمه مهشید میرمعزی از سوی نشر آموت منتشر شده. «لی‌لا، لی‌لا» داستان تقلب و دوگانگی است. داوید کرن، گارسون جوانی است که عاشق ماری شده؛ دختر توجه‌ای به او ندارد و داوید برای جلب نظر او، نسخه‌ ماشین‌نوشت داستانی به نام «زوفی، زوفی» را که خیلی اتفاقی یافته به ماری می‌دهد. و به دروغ می‌گوید که خود آن را نوشته. تقلب و دروغ، پایه‌ اصلی ماجرای رمان «لی‌لا، لی‌لا» است.

لی‌لا، لی‌لا» [Lila, Lila]  مارتین زوتر [Martin Suter]

درامی عاشقانه که زوج جوان نامش را «لی‌لا، لی‌لا» می‌گذارند، موجب شهرت، محبوبیت و ثروتمندشدن داوید می‌شود. دلهره برملاشدن راز و از دست‌دادن احتمالی ماری تا صفحات پایانی کتاب، داوید و خواننده را دنبال می‌کند.

مارتین زوتر داستانی پر‌کشش را با مهارتی ستودنی روایت می‌کند. از حواشی می‌پرهیزد و اصل و اساس قصه را به شیوایی و با فصل‌هایی کوتاه و موجز از زاویه‌ دید دانای‌کل روایت می‌کند. هیچ کجای قصه قضاوتی از سوی راوی صورت نمی‌گیرد. خواننده است و یک مرد جوان که خیلی ساده عاشق شده و در تنهایی‌هایش داستانی را می‌‌یابد که مسیر زندگی‌اش را عوض کرده است. به‌قول اشپیگل، زوتر «قادر است تعادل میان داستان جنایی هیجان‌انگیز و رمان جنایی را با حفظ سطح ادبی بالا برقرار کند.» ماری و داوید هردو انسان‌های تنهایی هستند که حتی از مهر و گرمای زندگی خانوادگی بهره‌ بسیار کمی برده‌اند. داوید، خود را به‌طور موقت گارسون می‌داند. درحالی‌که هیچ آرزو و آرمانی ندارد و تنها چیزی که او را به تحرک و خروج از زندگی روزمره وا‌می‌دارد علاقه‌ای است که به ماری پیدا کرده. از آن‌طرف ماری، دختری است هم‌سن‌وسال داوید که با تاخیری چندساله در مقطع متوسطه در حال تحصیل است و از راه چیدمان ویترین مغازه‌ها امرار معاش می‌کند. مادری دارد که کاملا به او بی‌توجه است و در خوش‌گذرانی‌های پوچ و سطحی خود به‌نوعی با افسردگی مزمنی دست به گریبان است. درواقع هر دوی آنها، آن‌قدر جوان و خام هستند که در بیست‌وسه سالگی دنبال راه و هدف خود می‌گردند. هنوز تکلیف‌شان با آرزوهایشان مشخص نیست و این ترس از دست‌دادن و البته استفاده از یک موقعیت اتفاقی برای تغییر مسیر و رسیدن به آرزوهای نامعلوم، آنها را از تصمیم‌گیری مناسب باز می‌دارد. در اواسط قصه، جایی که داوید به شهرت و ثروتی نسبی دست یافته، می‌خوانیم که ماری پیش خودش فکر می‌کند شاید داوید خسیس باشد. اما بعد یادش می‌آید او با اینکه ولخرج نیست برایش هدیه‌های گران می‌خرد و او را به رستوران‌های شیک و مجلل می‌برد. اما باقی پولش را در بانک پس‌انداز می‌کند برای کارهایی که بعدا می‌خواهد انجام دهد. اما واقعا چه کارهایی؟ این پرسش، پرسش خواننده نیز هست. داوید جز علاقه‌ای که به ماری دارد و تصمیم راسخی که در از دست‌ندادن او گرفته، هیچ هدف و برنامه‌ای ندارد.

مارتین زوتر به سادگی، روزمرگی‌ها، بی‌سرانجامی‌ها و بی‌هدف و آرزوبودن جوانان معاصر اروپایی را با یک اتفاق جذاب و استثنایی به رخ خواننده می‌کشد. تلخ‌کامی‌هایی که با تکرار روزها به روندی گس و بی‌مزه تبدیل شده‌اند و گویی همه‌ این فرازونشیب‌ها، هیجانات ناشی از یک بازی مضحک است که به‌زودی سوت پایانش زده خواهد شد. چه بُرده باشی و چه باخته، بازی تمام است و باید به روزمرگی‌ها پیوست.
پایان داستان اصلا قابل پیش‌بینی نیست. از نیمه دوم کتاب، حدس‌ها شروع می‌شود. اینکه بالاخره دست داوید رو می‌شود یا نه؟ ماری اگر بفهمد، چه خواهد کرد؟ امکانش هست تا پایان داستان کسی به دروغ داوید پی نبرد؟ که اگر چنین باشد چرا نویسنده خواسته راز داوید تا پایان قصه مسکوت بماند؟ و... پرسش‌‌های دیگری که نویسنده با زیرکی به برخی از آنها تا انتهای داستان پاسخی نمی‌دهد. خواننده را رها می‌کند تا خود از منجلابی که قهرمان داستان به خواست ناخودآگاهش برای خود فراهم آورده پاسخی درخور قصه و آدم‌هایش بیابد. جالب اینکه در بیشتر بخش‌ها خواننده هم با داوید همراه می‌شود و دوست دارد معجزه‌ای رخ دهد و داوید آرامش و عشقش را از دست ندهد. نوعی همدردی آمیخته با گیجی که چرا چنین آرزویی برای یک دروغگو دارد خواننده را به خود و با خود مشغول می‌دارد. خلق تک‌قهرمان‌ها می‌تواند به ایجاد یک موقعیت غلوآمیز دامن بزند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...