رمان «بی‌خیال» [Never mind] نوشته‌ ادوارد سنت‌اُبین [Edward St Aubyn] با ترجمه‌ مجتبی ویسی که جلد اول از پنج‌گانه‌ پاتریک ملروز محسوب می‌شود منتشر شد.



به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، جلد اول از مجموعه‌ تحسین‌ شده‌ پاتریک ملروز نوشته‌ ادوارد سنت‌اُبین نویسنده‌ سرشناس انگلیسی که سال 2018 مینی‌سریالی به همین نام و با بازی بندیکت کامبریج از روی آن ساخته شد، نامش «بی‌خیال» است. این رمان سال 1992، همزمان با انتشار چاپ اولش در انگلستان موفق به‌اخذ جایزه‌ بهترین رمان نویسندگان زیر 35 سال بریتانیا شده است.

این کتاب را مجتبی ویسی به فارسی برگردانده و قرار است مجلدات بعدی آن را هم به‌ترتیب ترجمه کند و در اختیار ناشر قرار دهد.

رمان «بی‌خیال» اولین جلد از سری کتاب‌های پنج‌گانه پاتریک ملروز است که سال 1992 منتشر شد و سال 2018 مینی سریالی با بازی بندیکت کامبریج به‌نام «پاتریک ملروز» بر اساس همین سری رمان‌ها ساخته شده که در ایران هم با استقبال فراوانی روبرو شده است.

نویسنده در این کتاب تمام زندگی خانواده‌ای را زیر ذره‌بین می‌گذارد و پیچیدگی‌های دردناک و لاعلاج آن را بی‌پرده بیان می‌کند. دیوید سکستون از نشریه‌ی ایونینگ استاندارد اعتقاد دارد که داستان‌های ملروز از دستاوردهای برجسته‌ ادبیات معاصر انگلستان و رمان‌های سنت اُبین از آثار روان و خوش‌خوان هستند. براساس نقدی در نشریه‌ی تایمز او یکی از بهترین نویسندگان نسل خود است که نثرش با افسونی ساده نقاب از چهره‌ی شرارت برمی‌دارد.

شخصیت اصلی این مجموعه‌رمان، نامش پاتریک است که با چالش‌های او از کودکی و نوجوانی تا بزرگسالی مواجه می‌شویم و به‌نوعی حدیث نفس خود نویسنده بوده است. این آثار بر اساس زندگی خود نویسنده نوشته شده‌اند و آن‌ها را به‌خاطر شیوه‌ای قدرتمند برای پشت سر گذاشتن ناهنجاری‌های کودکی و رسیدن به سلامت روان و احساس ستوده‌اند.

پنج رمان سری پاتریک ملروز عبارتند از: «بی‌خیال»، «خبرهای بد»، «تک‌ امیدی»، «شیر مادر» و «عاقبت». که از این میان رمان «شیر مادر»، سال 2006 نامزد جایزه‌ بوکر شده و سال 2012 جرالد فاکس بر اساسش فیلمی با همین نام هم ساخته است. کتاب «روی لبه» سنت‌اُبین هم نامزد جایزه‌ داستان گاردین شده است.

ترجمه‌ فارسی رمان «بی‌خیال» 168 صفحه است که با جلد شومیز، کاغذ بالک (سبک) و در قطع رقعی، روی پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفته است. قیمت پشت جلد این کتاب 29 هزار تومان است.

................ هر روز با کتاب ..............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...