رمان «تاوان» [Kyōgū] نوشته کانائه میناتو [Kanae Minato] با ترجمه آزاده سلحشور توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

تاوان [Kyōgū] کانائه میناتو [Kanae Minato]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب نودوسومین عنوان از مجموعه پلیسی «نقاب» است که این‌ناشر چاپ می‌کند. نسخه اصلی این‌ترجمه سال ۲۰۱۷ چاپ شده و بازگردانی‌ این‌رمان ژاپنی از زبان انگلیسی به فارسی انجام شده است.

کانائه نویسنده این‌کتاب، ۴۷ سال دارد و متولد منطقه اینوشیما در ژاپن است. او به نوشتن داستان‌های جنایی و تریلر شناخته می‌شود. انتقام و زنان جوان، دو کلیدواژه مهم رمان «تاوان» هستند که داستانش در شهری کوچک جریان دارد. این‌شهر جشنواره‌ای آیینی و قدیمی به‌نام اُبُن دارد که در آن، خانواده‌های شهر طبق یک سنت هزارساله گرد هم جمع می‌شوند. در این‌روز تعطیل، پنج دختربچه به زمین بازی دبستان‌شان می‌روند تا دور از گردهمایی بزرگترها با هم بازی کنند.

داستان این‌رمان، روایت ۴ دختر از آن پنج‌دختر است که بناست فاجعه‌ای را تعریف کنند. چون در روزی که آن‌ها برای بازی به زمین بازی دبستان رفتند، مردی با لباس کار نزدشان آمد و برای تعمیر هواکش‌های استخر کمک خواست.... از این‌جهت می‌توان «تاوان» را یک «راشومون» جدید دانست که در آن چند روایت از یک ماجرا و حادثه روایت می‌شود.

هر یک از چهار دختری که ماجرا را از زاویه دید خود تعریف می‌کنند، تعریف می‌کنند پس از فاجعه چه بر سرشان آمد و چه تاوانی پرداختند.

رمان «تاوان»، ۶ فصل دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «عروسک فرانسوی»، «جلسه پیش‌بینی‌نشده اولیا و مربیان»، «خواهر و برادر خرس»، «ده ماه و ده روز»، «تاوان» و «فصل آخر».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

ماه بعد، اوایل سپتامبر، کوجی رسما هاروکا را به عقد خود درآورد. مراسم عقد فقط با حضور اقوام در یک معبد بودایی نزدیک خانه برگزار شد که به نظر من بیشتر شبیه به یک مراسم ختم شیک و باکلاس بود تا مراسم عقد؛ ولی کوجی و هاروکا خیلی خوشحال به نظر می‌رسیدند. اوایل، برای مردم شهر این سوال مطرح بود که چرا کوجی می‌خواهد با چنین دختری ازدواج کند. ولی از آنجا که والدین هاروکا انسان‌های شریف و نجیبی بودند و خودش هم بسیار مودب، ساکت و آرام بود، مردم کم‌کم پذیرفتند و برایشان دعای خیر کردند. حتی خوش‌نامی کوجی بیشتر هم شد و مردم دیگر به چشم یک مرد واقعی به او نگاه می‌کردند.
کوجی و هاروکا به امید اینکه روزی بتوانند خانه‌ای بسازند که هر دو نسل یعنی پدر و مادرها هم بتوانند در آن زندگی کنند، یک واحد از یک ساختمان دو طبقه را اجاره کردند که پیاده ده دقیقه با خانه ما فاصله داشت. ساختمان بلندی نبود، ولی ظاهرش به شیکی آپارتمان‌های کارخانه آداچی بود.

این‌کتاب با ۲۵۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...