بورژوایِ ناپدید | شرق


«بورژوا در میانه‌ی تاریخ و ادبیات» [The bourgeois : between history and literature] اثرِ فرانکو مورتی [Franco Moretti] به‌تعبیر خودِ او بنا دارد بورژوا را در منشور ادبیات تجزیه کند. «در مقامِ مورخ ادبیات بیش از آن‌که بر رابطه واقعی میان گروه‌های مشخص اجتماعی- بانکداران، و کارمندان عالی‌رتبه، صاحبان صنایع، پزشکان و غیره- تمرکز کنم، به انطباق میان اشکال فرهنگی و واقعیت‌های طبقه جدید توجه دارم، و مثلا می‌پرسم چگونه واژه‌ای چون آسایش ویژگی‌های مصرف مشروع بورژوایی را مشخص می‌کند؛ یا چگونه سرعت داستان‌گویی با نظم نوین زندگی سازگار می‌شود. و به این ترتیب، من بورژوا را در منشور ادبیات تجزیه می‌کنم.»

بورژوا در میانه‌ی تاریخ و ادبیات» [The bourgeois : between history and literature]  فرانکو مورتی [Franco Moretti

او کار را با بورژوایی شروع می‌کند که هنوز به قدرت نرسیده است: «گفت‌وگویی میان دفو و وبر پیرامون مردی تنها در یک جزیره، جداافتاده از باقی انسان‌ها؛ البته مردی که می‌خواهد الگویی را برای زندگی خود بیازماید، و می‌خواهد کلامِ درستی برای بیان آن بیابد.» فرانکو مورتی در درآمد کتاب در مقامِ شرح مفهوم‌ها و تناقض‌ها برآمده است و در بخشی از این درآمد؛ از سیر تاریخی بورژوازی صورت‌بندی خود را به‌دست می‌دهد. «بورژوا در اروپای غربی پروبال گسترده، و نفوذ خود را در بسیاری جهات گسترش داده است؛ این هنری‌ترین لحظه تاریخ است: سر بر آوردنِ ابداعات روایی، انسجام سبکی، شاهکارهای ادبی-‌ ادبیات بورژوایی بزرگ- البته اگر اساسا چنین ادبیاتی موجود بود.»  به بریتانیای عصر ویکتوریا که بورژوازی پس از دهه‌ها موفقیت چشمگیر دیگر نمی‌تواند خودش باشد و اینک استیلای او بر بقیه جامعه در دستور کار قرار گرفته است و در همین لحظه بورژوازی ناگهان از خود احساس شرم می‌کند؛ او به قدرت رسیده است اما سبکِ خود را از دست داده است. و این درست نقطه عطف کتاب است: جایی که بورژوا درمی‌یابد که در اِعمال قدرت در حوزه اقتصاد بهتر عمل می‌کند تا در تثبیت حضور سیاسی و صورت‌بندی یک فرهنگ عمومی.

از اینجاست که مورتی پلی می‌زند بینِ این مفهومِ بورژوازی در تاریخ و ادبیات. البته مورتی پیش‌تر در کتابِ «ادبیات و جهان» - ترجمه شاپور اعتماد، نشر آگه- موضع خود را نسبت به وضعیت اخیر ادبیات به‌روشنی اعلام کرده بود: «امروزه دیگر ادبیات ملی معنای چندانی ندارد: آغاز عصر ادبیات جهان است و همه باید برای تسریع ظهور آن مشارکت کنند.» او باور دارد که این تلقی از ادبیات که چندان هم جدید نیست، به گوته و مارکس و انگلس می‌رسد. مورتی جمله‌ای از ماکس وبر را پیش می‌کشد تا پرسش بنیادی کتاب خود را طرح کند. وبر در سالِ 1895 نوشت: «من عضوی از طبقه بورژوا هستم، خود را بورژوا احساس می‌کنم، و با آرمان‌ها و ایدئال‌های آن بزرگ شده‌ام.» بعد، مورتی این پرسش را مطرح می‌کند: «امروزه چه کسی می تواند از آرمان‌ها و ایدئال‌های بورژوایی سخن بگوید؟ - این آرمان‌ها و ایدئال‌ها چه هستند؟»

کتابِ «بورژوا در میانه‌ی تاریخ و ادبیات»، یک درآمد مفصل و پنج فصل دارد: در درآمد، مورتی از مفهوم‌ها و تناقض‌ها می‌نویسد: «من عضوی از طبقه بورژوا هستم»،‌ »بورژوازی، طبقه متوسط»، «در میانه‌ی تاریخ و ادبیات»، «قهرمان انتزاعی» و «بورژوا ناپدید شده است...». فصل یک، با عنوانِ «ارباب و کارگر» چند کلید واژه مرتبط با مفهومِ بورژوازی را طرح و تعریف می‌کند ازجمله «مفید»، «کارآمدی»، «آسایش». او با داستان دفو را تمثیلی می‌آورد تا از نوعی سرمایه‌داری حرف بزند که «سرمایه‌دارِ ماجراجوی» وبر می‌خواند: گونه‌ای خاص از سرمایه‌داری که خواهان حفظ وضع موجود نیست و خوش‌آیندِ «رابینسون کروزو»ِ جوان است. «سده‌ی جدی»، بخش دوم کتاب است که مورتی در آن از اصل واقعیت و محافظه‌کاری و نسبت آن با مفهومِ رئال‌پولیتیک و فرایند عقلانی‌سازی سخن می‌گوید. «مه» و «کژدیسگی ملی» و سرانجام «ایبسن و روح سرمایه‌داری» بخش‌های دیگر این کتاب‌اند، و بخشِ آخر از خواندنی‌ترین‌های این کتاب است. مورتی تلقی خود را نسبت به شخصیتِ محوری نمایش‌نامه «جان گابریل بورکمان» می‌نویسد و همین تک جمله به‌تمامی تصویرِ ایبسن از جهان سرمایه‌داری را نشان می‌دهد: «بورکمان کسی است که دیگر نمی‌تواند بگوید حدس، میل، رویا، خیال و فریب محض، ساده چه فرقی با هم دارند.» مورتی می‌پرسد: «بورژوازی چه بر سر جهان آورد؟ این شکافِ جنون‌آمیز حکمرانی عقلانی و حکمرانی ناعقلانی بر جامعه را»، که مورتی «بورکمانِ» ایبسن را آینه تمام‌نمای این شکاف می‌داند. در نظر فرانکو مورتی، ایبسن نمایش‌نامه‌نویسی است در جست‌وجوی تضادی عینی تا اثرش را بر پایه آن بنا کند و از این‌رو از تناقضات درون‌بورژوایی نیز در آثارش بهره گرفته است و درسِ بزرگ ایبسن برای دنیای امروز این است: «تشخیص اهمیت رئالیسم بورژوایی در برابر خودبزرگ‌بینیِ سرمایه‌داری».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...