کتاب «ابن‌سینا؛ در راه اصفهان» نوشته ژیلبر سینوئه که به تازگی با ترجمه ندا فراهانی از فرانسه به فارسی برگردانده شده است از سوی انتشارات کوشش روانه بازار نشر شد.

به گزارش مهر، کتاب«ابن‌سینا؛در راه اصفهان» نوشته ژیلبر سینوئه با ترجمه ندا فراهانی به زندگی این دانشمند ایرانی در قالب داستان می‌پردازد. در مقدمه کتاب امده: «این اثر براساس یک نسخه خطی موثق و معتبر تهیه شده است. این نسخه خطی به عربی توسط یکی از شاگردان ابن‌سینا به نام ابوعبید جوزجانی به تحریر امده است. جوزجانی به مدت 25 سال، افتخار  شاگردی ابن‌سینا را داشته است.»

کتاب «ابن‌سینا» از 31 مجلس تشکیل شده است. در زمان‌های قدیم، این کلمه به همایش و تشکل‌های دسته‌جمعی اطلاق می‌شده و بعدها از واژه «مجلس» برای توصیف شب‌نشینی‌هایی استفاده می‌شد که خلیفه‌های بنی‌امیه و عباسی ترتیب می‌دادند تا بتوانند داستان‌های جذاب و آموزنده را از دهان روشنفکران و اندیشمندان بشنوند.

در این کتاب همچنین به شرایط ایران در روزگار ابن‌سینا اشاره شده و آمده است: ایران که روزی به عنوان یک امپراتوری بزرگ در دنیا شناخته می‌شد در زمان بوعلی توسط سلسله‌های محلی، کوچک و کوچک‌تر می‌شد. در میان این سلسله‌ها، دو سلسله به خاطر قدرت زیادی که داشتند مشهورتر بودند: سلسه سامانیان و آل بویه. اما غزنویان نیز سلسله سومی بود که از تفرقه میان آل بویه و سامانیان برای افزایش قدرت خود بهره می‌برد. ابن‌سینا در چنین روزگار آشفته‌ای چشم به جهان گشود و آثاری جاودان به یادگار گذاشت.

کتاب به زندگی بوعلی سینا در قالب داستان می‌پردازد و این داستان از زبان جوزجانی روایت می‌شود. «من، ابوعبید جوزجانی این کلمات را در قالب یک کتاب به شما تقدیم می‌کنم. همان‌طور که این کتاب توسط استادم، دوستم، نور چشمانم، علی ابن‌سینا به من سپرده شد.»

به گفته نویسنده، آنچه تا به حال درباره ابن‌سینا ترجمه و منتشر شده از زبان انگلیسی بوده و ناشر اصرار داشته که زندگی این دانشمند ایرانی از فرانسه برگردانده شود.

ژیلبر سینوئه در 18 فوریه سال 1947 چشم به جهان گشود. در سال 1987 اولین اثر او به عنوان بهترین رمان تاریخ معرفی شد. این رمان تاریخی به زندگی پاپ شانزدهم می‌پردازد.

سینوئه، در سال 1989، کتاب «ابن‌سینا؛در راه اصفهان» را چاپ کرد و در این کتاب به زندگی و سرنوشت یک پزشک ایرانی توجه نمود. رمان سوم او با نام «مصر» در آوریل سال 1991 جایزه ادبی کارتیر لاتین را از آن خود می‌کند. این رمان، ابعاد ناملموس کشور مصر را بازگو می‌کند.

این کتاب را انتشارات کوشش با 497 صفحه و به بهای 21 هزار تومان منتشر کرده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...