کتاب «فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما» [Franz Kafka : člověk své i naší doby] نوشته رادک مالی [Radek Malý] و رناتا فوچیکوا [Renáta Fučíková] با ترجمه رضا میرچی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما [Franz Kafka : člověk své i naší doby]  رادک مالی [Radek Malý] و رناتا فوچیکوا [Renáta Fučíková]

به گزارش مهر، رادک مالی نویسنده چکی این‌کتاب، متولد سال ۱۹۷۷ است و به‌عنوان نویسنده، مترجم، شاعر و استاد دانشگاه شناخته می‌شود. او ۳ جایزه ادبی در کارنامه دارد و شاخه‌های اصلی فعالیتش ادبیات‌ آلمانی و ادبیات چکی هستند. او از ۳ جایزه مورد اشاره، دو مرتبه‌ جایزه مگنزیا لیترا را به خانه برده است. مالی در این‌کتاب، سراغ معروف‌ترین شهروند پراگی رفته که وقتی گردشگران خارجی وارد این‌شهر می‌شوند، نام و تصاویرش را در گوشه‌وکنار و سازه‌های مختلف این‌شهر مشاهده می‌کنند.

مولف در کتاب پیش رو به دنیایی پرداخته که در آن، ادبیات پراگ به زبان آلمانی نوشته می‌شد؛ یعنی دنیای علاقه‌مندی‌های کافکا، خانواده و دوستانش و همچنین دنیای عجیب داستان‌های او. تصویرسازی کتاب هم توسط رناتا فوچیکوا یکی از تصویرگران معروف و تحسین‌شده جمهوری چک انجام شده است.

رضا میرچی مترجم ایرانی مقیم پراگ که چندسالی است که تحقیق و پژوهش جدی درباره کافکا را در دستور کار خود قرار داده، و پیش‌تر گفتگوهایی هم در این‌باره با او در خبرگزاری مهر داشته‌ایم، می‌گوید کافکا آلمانی می‌نوشت اما چکی فکر می‌کرد و این، امری بسیار طبیعی بود چون در پراگ به دنیا آمده بود و تمام عمر خود را هم در همین‌شهر گذراند. یکی از دغدغه‌های میرچی طی چندسال گذشته معرفی چهره واقعی کافکا به علاقه‌مندانش در ایران بوده است.

میرچی ۲ دلیل را برای ترجمه این‌کتاب برمی‌شمارد. دلیل اول این است که در این‌اثر، خبری از پیچیدگی و دشواری‌های اغلب مطالبی که درباره کافکا نوشته شده‌اند، نیست و دلیل دوم هم این‌که در آن، برای بیان مطالب، به جای جملات بلند و سنگین، از طرح‌های گرافیکی ساده و گیرا استفاده شده است.

کافکا خلاف رویکرد انزوا و شهرت‌گریزی‌اش، امروزه شخصیتی مشهور محسوب می‌شود. کتاب‌هایش فروش خوبی دارند اما به عقیده نویسنده کتاب پیش رو، آثار کافکا سهم کافی در شهرت جهانی و افتخاری که او کسب کرده، ندارند. چون کتاب‌های زیادی درباره او و قلمش نوشته شده‌اند و همین‌کتاب‌ها هستند که سهم تاثیرگذاری در شهرت او داشته‌اند. رادک مالی می‌گوید تلاشش از تهیه و نگارش کتاب پیش‌رو، این است که آن‌چه را تاکنون از کافکا شناخته‌ایم، جمع‌بندی کنیم.

عناوین اصلی کتاب «فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما» به این‌ترتیب‌اند:

پدیده کافکا: مشهور برخلاف اراده‌اش، یهودیان در چک، گتوی پراگ و سرنوشت آن، کافکا و یهودیت، دغدغه سرپرست خانواده، پراگِ کافکا: مادری با چنگال، تولد یک نویسنده، حکم، قید و بندهای خانوادگی و لاک او، سه خواهر فرانتس، هرمان کافکا: این‌ هم شد پدر؟، نامه به پدر، فرانتس کافکا _ انسانی شبیه ما، نقل مکان دائمی، نیروی دوستی: کافکا و برود، حلقه پراگ، کافکا و خانم‌ها: ابهام در ابهام، فلیسه باوروا، یولیه و هوریزکوا، میلنا یسنسکا، دورا دیامانتوا، مسخ، کافکا و کارمندی: هر کاری را که نمی‌گویند کار، در مسیر زندگی با ماکس برود، کافکا و بیماری: سر با ریه‌ها دست به یکی کرده‌اند، درمان و اقامت در آسایشگاه، برگ قدیمی، گریز به برلین و بازگشت، وخیم‌شدن وضع سلامتی، پایان بی‌رحمانه، افسانه‌هایی درباره نام تجاری مشهور، هنرمند گرسنگی، رمان‌های فرانتس کافکا، کافکا در کافکااِستان، آقای ک کالایی برای گردشگران، نامه‌ای برای عروسک‌ها: فرانتس و کودکان، نقشه بوهمیا و موراویا، نقشه اروپای مرکزی.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

فرانتس کافکا همواره مانند فردی تنها، منزوی و درگیر اضطراب به تصویر کشیده شده است. این تا حد زیادی حقیقت دارد، ولی هم‌زمان ما از طریق معاصرانش متوجه می‌شویم که او می‌توانست برای دوستانش نیز سرگرم‌کننده باشد.

کافکا دوست واقعی زیادی نداشت. از دوران تحصیل در دبیرستان هنوز فردی به نام اسکار پولاک بود که بر فرانتس تاثیر می‌گذاشت. او بعدها در رشته تاریخ هنر تحصیل کرد و فرانتس هم، بی‌حوصله و خسته از سخنرانی‌های دانشکده حقوق، به این رشته علاقه‌مند شد. در سال ۱۹۰۲، فرانتس به سخنرانی‌های تاریخ هنر می‌رفت. طرح‌های کافکا که از آن زمان باقی مانده است استعداد هنری او را نشان می‌دهد. آن‌ها اغلب در حاشیه صفحه‌های کتاب‌های درسی و در طول جلسات خسته‌کننده دانشگاه یا همراه با نامه‌های خصوصی کشیده شده‌اند.

بی‌شک یکی از نزدیک‌ترین دوستان فرانتس ماکس‌ برودِ نویسنده بود. مردی که کارهای کافکا را از نابودی نجات داد و او را وارد جهان ادبیات کرد. البته در اینجا تناقضاتی نیز وجود دارد: برود مطالبی را درباره کافکا بیان کرده که مطمئنا حاصل نگاه شخصی اوست. تقریبا می‌شود چنین برداشت کرد که ماکس برود _ البته با نیت پاک و صادقانه _ تا اندازه‌ای پیام کافکا را مطابق سلیقه خودش ساخته است.
برود با کافکا در یک کالج آلمانی پراگ آشنا شد و به‌زودی یکی از اندک معتمدان او گردید. آن‌ها آثار یکدیگر را می‌خواندند، با هم به کافه و استخر و گردش می‌رفتند.
برود بعدها آثار کافکا را به جهان معرفی کرد و به این ترتیب خودش نیز معروف شد؛ البته این‌همه در سایه امتناع از سوزاندن دست‌نوشته‌های منتشرنشده دوستش اتفاق افتاد.

این‌کتاب با ۱۱۲ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...