ژان پل سارتر

21 بهمن 1384

ژان-پل-سارتر

در پاریس و در خانواده‌ای مرفه زاده شد و در کودکی پدر را از دست داد. در 1929 به دریافت لیسانس آموزشی در رشته فلسفه نایل آمد و در شهرستانها و سپس در پاریس به تدریس مشغول شد... در 1939 در جنگ شرکت کرد. در ژوئن 1940 به دست ارتش آلمان اسیر شد و پس از آزادی در پاریس به نهضت مقاومت پیوست و برای روزنامه‌های مخفی مقاله نوشت. پس از جنگ از تدریس دست کشید و مجله "تان مدرن" Temps Modernes را با همکاری سیمون دو بووار بنیان گذاشت... . سارتر عقیده نویسندگان گذشته را که از زیر بار تعهد شانه خالی می‌کردند و به اص

ژان پل سارتر، Jean-Paul Sartre رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، فیلسوف و منتقد فرانسوی (1905-1980) در پاریس و در خانواده‌ای مرفه زاده شد و در کودکی پدر را از دست داد. تحصیلات خود را ابتدا در دبیرستان هانری چهارم و پس از آن در دانشسرای عالی انجام داد. در 1929 به دریافت لیسانس آموزشی در رشته فلسفه نایل آمد و در شهرستانها و سپس در پاریس به تدریس مشغول شد. سارتر که از کودکی با زبان آلمانی آشنایی یافته بود، به آلمان سفر کرد، در برلن به تحصیل فلسفه پرداخت، با فلسفه جدید آلمان آشنا گشت و از آن تأثیر پذیرفت. سارتر در 1939 در جنگ شرکت کرد. در ژوئن 1940 به دست ارتش آلمان اسیر شد و پس از آزادی در پاریس به نهضت مقاومت پیوست و برای روزنامه‌های مخفی مقاله نوشت. پس از جنگ از تدریس دست کشید و مجله «تان مدرن» Temps Modernes را با همکاری «سیمون دو بووار» بنیان گذاشت و آن را به طرح همه مسائل، خاصه مسائل سیاسی و اجتماعی عصر خود، اختصاص داد. سارتر نویسندگی را کمی پیش از جنگ جهانی دوم آغاز کرد. اولین نوشته‌های فلسفی او به نام «تخیل» Imagination  (1936) و «مخیلات» Imaginaire (1940) تحت تأثیر «هوسرل»، فیلسوف آلمانی، قرار داشت.

پس از آن کتاب دشوار و مشروح و بیان کننده اصول فلسفی وی درباره بشر و نیروی او به نام «بود و نبود»
L’ Etre et la Neant در 1943 منتشر گشت. این اثر نیز از عقاید فلاسفه جدید آلمان نفوذ پذیرفته بود. نوشته‌ها و مقاله‌های سارتر که همه شامل عقاید فلسفی او بود، به ایجاد مکتب «اصالت وجود انسان» یا «اگزیستانسیالیسم» Existentialism انجامید که سروصدای فراوان برانگیخت و سبب پیدایش مناظره‌ها و مباحثه‌ها، در رد یا قبول آن گشت و سالها بر محیط ادبی و هنری و فلسفی زمان حکومت کرد.

مقاله‌های سارتر بعدها در سه جلد با عنوان «اوضاع»
Situations منتشر شد. از آثار دیگر فلسفی سارتر، «اگزیستانسیالیسم نوعی اومانیسم است» L’ Existentialisme est un humanisme در 1946 منتشر شد. سارتر بشر را خالق سرنوشت و سازنده شخصیت خود می‌داند که آرزوها و اعمال خویش را برمی‌گزیند و ارزشهای وجودی خود را تعیین می‌کند. در قلمرو ادب، نویسنده اگزیستانسیالیست در برابر جامعه متعهد است. سارتر عقیده نویسندگان گذشته را که از زیر بار تعهد شانه خالی می‌کردند و به اصل هنر برای هنر معتقد بودند، طرد می‌کند و نظر چنین نویسندگانی را که اگر جامعه را هم وصف می‌کردند، چون ناظری ساده یا دانشمندی بودند که اجتماع را آزمایشگاه خود می‌پنداشته‌اند، قبول ندارد. در نظر سارتر، عالم ادب نیز باید مانند هر امر دیگر هدفی در برداشته باشد و از حال بی‌طرفی و بی‌غرضی بیرون آید و وظیفه خود را نسبت به عالم بشریت انجام دهد. افراد در نظر سارتر اجزائیند که درهم تأثیر متقابل می‌گذارند و میان آنان تفاهمی است که موجب تشکیل روح کلی و واحد می‌گردد، پس هیچ‌کس نباید به کار دیگران بی‌اعتنا بماند.

سارتر در کتاب «نقد علمی دیالکتیک»
La Critique de la raison dialectique کوشیده است که میان اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم پلی به وجود آورد. بی‌شک عقیده فلسفی سارتر پس زمینه بسیاری از آثار ادبی او نیز قرار گرفت. اولین اثر ادبیش داستان کوتاه «اتاق» La Chambre است که در مجله ان. آر. اف N.R.F (مجله جدید فرانسوی) انتشار یافت، اما پس از انتشار رمان «تهوع» La Nausee (1938) بود که سارتر به شهرت رسید. رمان تهوع اندوه درونی مردی گوشه‌گیر را نشان می‌دهد که در پی هدفی است و می‌خواهد رمانی تاریخی بنویسد، اما در ضمن کار به واخوردگی و نفرتی دچار می‌شود که می‌توان آن را به تهوع روحی تعبیر کرد، پس، از نوشتن دست بازمی‌دارد و زندگی در نظرش جز چیزی پوچ و بی‌معنی نمی‌آید. سارتر در این اثر اندیشه خود را درباره پوچی زندگی و آرزوهایی که به ناکامی و آشفتگی روح می‌انجامد، منعکس می‌سازد.

ژان پل سارتر، Jean-Paul Sartre

مجموعه داستان کوتاه «دیوار»
Le Mur شامل پنج داستان است که در آنها نیز کسانی توصیف شده‌اند که هریک می‌خواهند به نحوی از زندگی پوچ خود بگریزند، اما هرجا می‌روند به دیواری برمی‌خورند که راه گریزشان را ناممکن می‌سازد. سلسله رمان «راههای آزادی» Les Chemins de la liberte شامل سه رمان است از این قرار: «‌سن عقل» L’Age de raison (1945)، «تعلیق» Le Sursis (1945) و «مرگ در روح» La Mort dans l’ame (1949) که علاوه بر بیان اخلاقی سارتر، از جاذبه داستانی فراوان برخوردار است. آثار نمایشی سارتر نیز مانند داستانهایش بیان‌کننده اندیشه‌های فلسفی اوست که در عین حال از نظر نمایشی جالب توجه است، از آن جمله است: «مگسها» Les Mouches که در(1943) برصحنه آمد و پس از چندروز نمایش آن از طرف آلمانیها توقیف شد. «در بسته یا دوزخ» Huis clos ou l’enfer (1945)، «مرده‌های بی‌کفن و دفن» Morts sans sepulture (1946)، «روسپی بزرگوار» La Putain respectueuse (1946)، «دستهای آلوده» Les Mains sales (1948)، «شیطان و خدا» Le Diable et le Bon Dieu (1951) و مانند آن.

سارتر از سویی به وسیله نمایشنامه‌هایش مستقیماً به عامه مردم نزدیک شد و از سوی دیگر به وسیله مقاله‌ها و نوشته‌های تحقیقی متعدد به جامعه راه یافت نوشته‌هایی که غالباً به امور واقعی سیاسی و اجتماعی عصر او ارتباط پیدا می‌کرد و حتی گاه با بینشی والا از آن فراتر می‌رفت. از جمله نوشته‌های مهم سارتر در این زمینه، آثار زیر را می‌توان نام برد: «اندیشه‌هایی درباره قوم یهود»
Reflexions sur la question (1946)، «ادبیات چیست؟» Qu’est-ce que la literature که در آن لزوم تعهد نویسنده را تأیید کرده است. «بودلر» Baudelaire (1947) و کتابی مفصل درباره «فلوبر» Flaubert. سارتر بر نسل روشنفکر عصر خود نفوذی فراوان برجای گذاشت، سالها پیروان او در کافه دوفلور Café de Flore به گرد او جمع می‌آمدند و آن را مرکزی ساختند که نظر جهانگردان را به خود جلب کرد. مدتها سارتر نویسنده و فیلسوف محبوب و باب روز بود، اما بعدها از این نفوذ کاسته شد و بر مخالفان عقاید او افزوده گشت. او در 1964، جایزه ادبی نوبل را که به او تعلق گرفته بود، رد کرد.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...