برنده جایزه ادبیات داستانی زنان بریتانیا شب پیش با برگزاری مراسمی مجازی معرفی شد و مگی اوفارل [Maggie O'Farrell] برای کتابی با عنوان «همنت» [Hamnet] عنوان برنده ۲۰۲۰ را از آن خود کرد.

 مگی اوفارل [Maggie O'Farrell] همنت [Hamnet]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، اوفارل برای رمانی با عنوان «همنت» که داستانش در سال ۱۵۹۶ می‌گذرد این افتخار را نصیب خود ساخت. این رمان درباره زندگی و مرگ تنها پسر شکسپیر است. این کتاب از میان نامزدهای این جایزه که ۳ برنده پیشین جایزه بوکر هم درمیانشان جای داشتند، انتخاب شد.

در مراسم دیجیتال اهدای جایزه مارتا لین فاکس رییس هیات داوران مگی اوفارل را به عنوان برنده این جایزه ۳۰ هزار پوندی معرفی کرد و پائولا هاوکینز دیگر عضو هیات داوران چک و تندیس برنز نماد این جایزه را که از آن به عنوان «بِسی» یاد می‌شود، در شهر زادگاه این نویسنده یعنی ادینبورگ به وی اهدا کرد.

هیلاری مانتل با کتاب «آینه و نور» و برناردین اِواریستو با «دختر، زن، دیگری» از چهره‌های مهم در فهرست نهایی بودند. «دومینیکنی» نوشته انجی کروز، «آب و هوا» نوشته جنی اوفیل و «هزار کشتی» نوشته ناتالی هینِس دیگر مدعیان دریافت این جایزه بودند.

مارتا لین فاکس، رییس هیات داوران امسال از این کتاب چنین یاد کرد: «همنت» در حالی که خیلی سال پیش رخ داده، شبیه همه رمان‌های واقعاً بزرگ چیزی عمیق از تجربه انسان بودن را شرح می‌دهد که هم بسیار فوق‌العاده و هم بسیار تاثیرگذار است.

جایزه ادبیات داستانی زنان پیش از این با عنوان جایزه «اورنج» و بعد با عنوان «بیلیز» اهدا می‌شد. این جایزه مهم‌ترین جایزه ادبی بریتانیا برای نویسندگان زن است و از سال ۱۹۹۶ اهدا می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...