رمان «هیولاهایی که لایق‌شان هستیم» [The monsters we deserve] نوشته مارکوس سجویک [Marcus Sedgwick] با ترجمه فرزین سوری توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

هیولاهایی که لایق‌شان هستیم» [The monsters we deserve] نوشته مارکوس سجویک [Marcus Sedgwick]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب چهل‌ونهمین عنوان «رمان نوجوان» و یکی از عناوین «ادبیات وحشت» است که این‌ناشر منتشر می‌کند و مخاطبان اصلی‌اش نوجوانان بالای ۱۶ سال هستند.

نسخه اصلی این‌رمان سال ۲۰۱۸ منتشر شده و داستانش درباره نویسنده‌ای است که برای نوشتن داستان وحشت جدید خود به کوهستان آلپ رفته تا در یک کلبه جنگلی تنهایی زندگی کند و داستانش را بنویسد. این داستان قرار است ترسناک‌ترین داستانی باشد که این‌نویسنده می‌نویسد. تنهایی و دورافتادگی کلبه وسط کوهستان آلپ، باعث می‌شود نویسنده شروع به نوشتن نامه‌هایی به ناشرش می‌کند. در آن‌وضعیت مساله نوشته‌شدن رمان «فرانکنشتاین» اثر مری شلی به ذهنش فشار می‌آورد.

در ادامه داستان، شخصیت نویسنده متوجه می‌شود در کلبه دورافتاده تنها نیست و هیولایی هست که هرشب می‌آید و به صدای نفس‌کشیدن او گوش می‌کند. او چیزهای دیگری هم می‌بیند که مطمئن‌اش می‌کنند در آن‌کلبه خالی، تنها نیست. شخصیت اصلی داستان «هیولاهایی که لایق‌شان هستیم» در فرازی از این‌داستان درباره وضعیتش می‌گوید: در میان مثلثی شوم گرفتار شده‌ام. یک راسش هیولایی است چهل‌تکه، دوخته‌شده از اعضای بدن مرده‌ها؛ رأس دومش پزشکی است که جز فراموش کردن مادر مرده‌اش به چیز دیگری فکر نمی‌کند؛ و رأس سوم، نویسنده این تراژدی عظیم است.

منتقدان می‌گویند رمان پیش رو بازگویی یکی از داستان‌های قدیم ژانر وحشت و شامل روایت سه‌مفهوم عشق، هیولا و مرگ است؛ هیولاهایی که آدم‌ها لایق‌شان هستند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

هوا داشت سردتر می‌شد. برگشتم و به قله پشت سرم نگاه کردم. نه فقط ابرهای بیشتری سر و کله‌شان پیدا شده بود که تاریکی هم داشت از پشت کوه‌ها سرک می‌کشید. خیلی طول نکشید که ابرها خورشید را به تسخیر خودشان در آوردند و دمای هوا بلافاصله پایین آمد. بادی قدرتمند به گونه‌هایم سیلی زد. حس کردم ابرها دارند با خودشان چیزی می‌آورند. طولی نکشید که چشمم به جریان‌های مورب خاکستری‌رنگی خورد که کوهستان را می‌پیماییدند. باران. این را که دیدم با عجله به سمت کلبه‌ام راه افتادم.
نوز به وسط مسیر شیب‌دار سرباز نرسیده بودم که باران به من رسید که به‌سرعت پایین می‌رفتم و به پشت شانه‌هایم زد. به‌زحمت قدم در نیمه‌ی دیگر مسیر گذاشته بودم که باران به یخ‌آب تبدیل شد و تنها یک دقیقه‌ی بعد همان هم به برفی سنگین و خیس تبدیل شد. سرم را پایین انداختم و با اینکه ژاکتم تنم بود ولی ضدآب نبود. سرما هر لحظه به جانم نفوذ می‌کرد. قدم به محوطه جنگل گذاشتم که تا حدودی من را در برابر بارش برف حفاظت می‌کرد. اینجا بود که مسیر دیگری را تشخیص دادم و متوجه شدم به سمت آن کلبه‌ای می‌رفت که بالای کوه سقف زنگ‌زده‌اش را دیده بودم. همزمان هم دلم می‌خواست بروم و ببینم چه‌جور جایی است و هم حسی داشتم که من را از چنین کاری برحذر می‌داشت. می‌دانستم کار اشتباهی است چون هم سردم بود و هم برف داشت سنگین‌تر می‌شد.

این کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...