رمان «تادیب؛ روایت یک تحقیر» [The Punishment] نوشته طاهر بن جلون [Tahar Ben Jelloun] با ترجمه محمدمهدی شجاعی توسط نشر برج به چاپ دوم رسید.

تادیب؛ روایت یک تحقیر» [The Punishment] نوشته طاهر بن جلون [Tahar Ben Jelloun

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، طاهر بن جلون، نویسنده فرانسوی زبان مراکشی، در سال ۱۹۴۴ متولد شده است. او رساله، رمان، مجموعه داستان، مجموعه شعر و نمایشنامه های مختلفی را در کارنامه خود دارد. این نویسنده در سال ۱۹۸۷ برای نوشتن رمان «شب قدر» جایزه گنکور را گرفت و در سال ۱۹۹۴ هم با نوشتن رمان «مرد خسته» جایزه مدیترانه را به خود اختصاص داد.

رمان‌های «مرد خسته» و «با چشمان شرمگین» ازجمله آثاری هستند که پیش‌تر از او به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.

رمان «تادیب» درباره جوانی است که به‌خاطر شرکت در تظاهرات مسالمت‌آمیز دانشجویی ۲۳ مارس ۱۹۶۵ مراکش، محکوم می‌شود سربازی خود را در اردوگاهی در منطقه الحاجب بگذراند. این‌برهه زمانی، برای تادیب این‌شخصیت جوان در نظر گرفته شده و او، یک سرباز زندانی محسوب می‌شود. در ادامه داستان مشخص می‌شود جرم این‌جوان و دیگر جوانان مشابهش، شرکت در آن تظاهرات نیست که البته از طرف مقابل به خشونت کشیده شد؛ بلکه آن‌چه باعث شده او ناچار باشد دوران تادیب را پشت سر بگذارد، مشارکت در جلساتی برای مبارزه است...

بستر زمانی داستان این‌کتاب، روزهای اوج دیکتاتوری سلطان حسن دوم است که ۹۴ دانشجوی آزادی‌خواه به‌دلیل شرکت در تظاهرات دستگیر شدند. این‌افراد به‌مدت ۱۹ ماه زندانی شده و انواع رفتارهای تحقیرآمیز را تجربه کردند. طاهر بن جلون، خود یکی از آن‌دانشجوها بود و روایتش را از آن‌دوران در قالب رمان پیش‌رو ارائه کرده است. او پیش از شروع متن داستان، در صفحه اول کتاب نوشته است: «برای خواستن کمی دموکراسی، تادیب شدم.»

عناوین فصل‌های رمان پیش‌رو به‌ترتیب عبارت‌اند از: «در راه الحاجب»، «واپسین لحظات آزادی»، «عقّا»، «معاینه پزشکی»، «تنبیه‌شدگانِ حضرتش»، «حملِ‌ قلوه‌سنگ در ظل آفتاب»، «مانور زیر باران»، «بیمارستان محمد پنجم»، «شبی در منزل اعبابو»، «اعزام»، «اهرمومو»، «زندگی روزمره»، «رهایی آری،‌ رهایی نه»، «بیرون»، «پنج ژوئن ۱۹۷۱» و «سورپرایز».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

شب، همه پادگان به‌صف. تادیبی‌ها و دیگران، سربازان داوطلب،‌ کادری‌ها. انگار نمایش است. خیلی آسوده و راحت. سکوت در صف‌ها. آسمانْ‌ سیاه. درخت‌ها بی‌حرکت. کوه‌های اطراف در خواب. فرمانده اعبابو می‌رسد؛ با استوارهایش. عقا گوشه‌ای می‌ایستد و تماشا می‌کند. سکوتی سنگین. سیاهی خبر از آینده‌ای وحشتناک می‌دهد. هوا بی‌حرکت. چیزی تکان نمی‌خورَد. ناگهان کلاغی از حیاط می‌گذرد.
خبردار! سخنرانی رئیس:
«مانور موفقیت‌آمیز بود. فقط پنج زخمی و سه‌کشته.» حرفش را می‌خورد. «نه! زخمی نداشت. کشته هم نداشت. می‌شنوید؟ تلفات نداشتیم. گوشتان با من است؟ کسی امروز نمرده. آزاد! امشب با غذای گرم از شما پذیرایی می‌شود.»
هرگز نفهمیدیم این زخمی‌ها و مرده‌ها چه کسانی بودند. زخمیِ گروه ما ناپدید شده بود. می‌گفتند او را منتقل کرده‌اند به بیمارستان نظامی محمد پنجم در رباط.

چاپ‌های اول و دوم این‌کتاب با ۱۶۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...