تقابل خنده و گریه در میدان نبرد | جام جم


«من هم دلم می‌خواست گریه کنم» از تازه‌های نشر سوره‌مهر به قلم حجت شاه‌محمدی، روایتگر زندگی یکی از بازیگران روحوضی عطاءالله صفرپور است. روایت اشک‌ها و لبخندهاست. قصه آدم‌هایی که دلی پر از غصه دارند اما شادی و لبخند را به دیگران هدیه می‌دهند.

من هم دلم می‌خواست گریه کنم» عطا صفرپور

کتاب شامل دو بخش است. بخش اول به زندگی هنرمند عطاءالله صفرپور می‌پردازد. بخش دوم که متشکل از چند مصاحبه و گفت‌وگوست به آشنایی با نمایش روحوضی و شناخت و نظرات دیگران درباره این مقوله شکل گرفته است.صفرپور کودکی پرشیطنتی داشته است. او لحظه‌ای آرام و قرار ندارد. طوری که مادر همیشه صبورش را وامی‌دارد برای ساعتی استراحت و چشیدن طعم آرامش، پسرش را راهی مکتب‌خانه کند. اما عطاءالله تمام تنبیه‌های بدنی ملا را به جان می‌خرد و دست از بازیگوشی برنمی‌دارد. این هنرمند نامی در خاطراتش از بزرگواری و مهربانی پدر، صبوری و اقتصاددانی مادرش خرده‌روایت‌های جذابی تعریف می‌کند که همه‌ آنها نشان‌‌دهنده این است که در چه خانواده و با چه سطح فکری بزرگ شده؛ خانواده‌ای با جمع گرم و دوست‌داشتنی.

صفرپور بعد از ترک تحصیل در مقطع دبیرستان تصمیم می‌گیرد استخدام نظام شود. فضای خشک و نظامی محیط کار با روحیه لطیف و همیشه شاد راوی سازگار نیست. او که از کودکی نشاندن لبخند روی صورت اطرافیان را بسیار دوست داشت، حالا باید ساعت‌های عمرش را در محیط خشن ژاندارمری بگذراند.انسان‌هایی مانند عطاءالله صفرپور با خنداندن دیگران، خودشان هم انرژی می‌گیرند و شادتر می‌شوند. گویی که شاد کردن اطرافیان سپری باشد برای تحمل کردن غم و اندوه‌شان. آنها نیاز دارند شادی‌آفرین جمع باشند تا از عمق لبخند و برق نگاه دیگران انرژی بگیرند. او در طول خدمتش که نیمه‌کاره رهایش کرد، روایت‌هایی از سنگدلی و خودخواهی اشخاص رده بالا، امثال شاپور، پسر رضا‌شاه و بالا‌دستی‌هایش تعریف می‌کند تا روی سخنان و بد بودن موقعیت شغلی‌اش سند و مدرک هم گذاشته باشد.

تصادف با ماشین دولت!
صفرپور پس از تصادف با ماشین دولت و دردسرهای بعدش که با دهانی گرم و شیرین در کتاب نقل کرده، تصمیم می‌گیرد بعد از هفت سال و اندی به دشواری و با هزاران دردسر از شر لباس نظامی که شوخ‌طبعی روحش را به اسارات کشیده بود، خلاص شود.عشق همیشه در جایی که انتظارش را نداریم در کمین می‌نشیند تا آدمی را به خود مبتلا کند. انگار می‌خواهد با این حرکت بگوید زور من به تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های شما می‌چربد. همان‌طور که روی سرنوشت راوی کتاب تاثیر خود را گذاشت. صفرپور پس از استعفا از نظام، برای بیکار نماندن، شغل رانندگی را انتخاب می‌کند. به دل جاده می‌زند و در یکی از همین سفرها گرفتار عشق می‌شود. عشقی که در نگاه اول به مسافر اتوبوسش پیدا می‌کند، گره‌های پی‌درپی را به همراه می‌آورد و برای مخاطب تداعی‌کننده شاه بیت حافظ می‌شود «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها».

خاطرات راوی از اجرای نمایش‌ها در جنوب و غرب کشور که در احاطه دشمن بوده، درهم آمیختگی و به‌هم تنیدگی اشک و لبخند را ثابت می‌کند. بازیگران با چشمانی که چند دقیقه پیش گریسته و نگاهی که با دیدن تماشاگران پر از شرمساری می‌شد و در نهایت با قلبی که همزمان در ترس و عشق به کار می‌تپید، روی صحنه اجرا می‌رفتند. صحنه و سنی که اکثر اوقات پر از خاک و سنگ حاصل از ویرانی‌های جنگ بود. صفرپور در چند جای کتاب به سخت بودن کارش در آن شریط اشاره کرده و گفته که او هم بارها دلش می‌خواسته گریه کند اما این هنرمند نامی مانند زمانی که خبر فوت برادرش را شنیده، دست از تعهد کاری خود برنداشته و با دلی مالامال از غم و اندوه، روی سن رفته تا به وعده‌اش که خنداندن بود، وفادار بماند.

قدمت و ارزش نمایش روحوضی
نویسنده کتاب حجت شاه‌محمدی، در بخش دوم کتاب سعی کرده‌است مخاطب را با قدمت و ارزش نمایش روحوضی آشنا کند. او در کنار مصاحبه و گفت‌وگو با سایر دوستان عطاءالله صفرپور که در اکثر سفرها همراهش بودند، کارنامه درست و دقیقی از کار این گروه را در اختیار خواننده گذاشته است. مدارکی که نشان‌دهنده همت صفرپور و دوستانش برای تحقق بخشیدن به خواسته‌های‌شان را نشان می‌دهد. در دل اندوه داشته باشی و دیگران را برای لحظه‌ای از اندوه و وحشت «بعد چه خواهد شد» خود هنری است بس سخت که صفرپور و همکارانش در طول کتاب بارها ثابت می‌کنند به‌خوبی از پس آن برآمده‌اند. زندگی همیشه به مبارزانی که سلاح‌شان از جنس لبخند است نیاز دارد تا آدمی را برای مقابله با مشکلات و گاهی دشمنان آماده سازد. همان‌طور که گروه نمایش عطاپور در یکی از شب‌های جنگ، رزمنده‌های جوان گردان مسلم را با حال خوش و لبخندی عمیق راهی عملیات بزرگ‌شان کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...