روایت زیستن در میان جانوران | جام جم


رمان «سال‌های عقرب» روایت چند کارگر در یکی از شهرهای جنوب کشور است. نمی‌دانیم کدام شهر و کدام اقلیم جنوب؛ نویسنده از شهر خاصی اسم نمی‌برد، اما می‌دانیم شهری است گرم، مملو از جانوران ویژه جغرافیای جنوب، با دریایی مواج و آرام، با کشتی‌هایی که بیشترشان نفت‌کش هستند و باراندازی که کارگرانِ روایت کتاب که در سن بازنشستگی هستند در آنجا کار می‌کنند.

خلاصه رمان سال‌های عقرب»  محمد بهارلو

محمد بهارلو در مصاحبه‌ای گفته خودش را نویسنده‌ای اقلیم‌نویس نمی‌داند. او قصد ندارد دغدغه خواننده رمانش در مورد درون‌مایه فقط منحصر به جنوب باشد.

اسحاق، راوی اصلی رمان که روایت محدود به ذهن اوست، همراه زن و مادر پیرش درخانه‌ای که از موسی که خود از همکاران اسحاق است اجاره کرده است زندگی می‌کنند؛ خانه‌ای قدیمی، بی وسایل سرمایشی حتی در حد یک پنکه، خانه‌ای مملو از جانوران موذی‌چون عقرب و موش و صف دراز مورچه‌های گوشت‌خوار؛ همچون بالاسری‌های کارگران، خانه‌ای که رو به ویرانی است؛ همچون خودِ اهالی خانه. اسحاق و خانواده‌اش به دلیلی که چندان واضح نیست، ولی می‌دانیم به علت سرکشی علیه حکومت به آن شهر تبعید شده‌اند و اسحاق هر یکشنبه موظف است برود و خودش را به پاسگاه معرفی کند. این‌که آنها در کدام دوره حکومتی هستند چندان مشخص نیست؛ پهلوی اول یا دوم، اشاره‌ای نمی‌شود،امامی‌دانیم اسحاق وموسی ودیگر همکارانشان پنهانی جلساتی دارند علیه بی‌عدالتی‌هایی که در حقشان می‌شود، از جمله این‌که بعد ازسی سال کارگری حقوق بازنشستگی برایشان اعمال نمی‌شود و نظام فاسد و خودمختار حکومتی هر بارآنها رابه طریقی در هزارتوی روند بوروکراسی اداری می‌اندازد تا بلکه در گذر زمان از خواسته‌شان دست بردارند.آن‌ها خسته‌اند. اسحاق بارهادرمکالماتش باهمسرش وموسی وسنگ‌تراش اشاره می‌کندکه دیگر تاب وتوان جوانی را ندارد.در تمام روایت ما با دو تعلیق مواجهیم؛ یکی به ثمر رسیدن یا نرسیدن درخواست ومبارزات آنهابرای برقراری حقوق بازنشستگی ودیگری چشم‌انتظاری برای آمدن یا نیامدن نجف، تنها پسراسحاق که راضی نشده همچون پدرومادرش درتبعید به سرببرد وسربه جایی گذاشته که نمی‌دانند.آیا او برمی‌گردد؟

داستان بنا به ذات و ویژگی شخصیت‌هایش با دو سه شخصیت اصلی پیش می‌رود که کنش‌هایی در دنیای پیرامونشان ندارند. گویی حضور آنها به‌مرور حتی کم‌رنگ وکم‌رنگ‌ترمی‌شودواین همان است که شهردارواستوار پاسگاه و حکومت از آنها می‌خواهد؛ بی‌کُنش بودن.بهارلو در پایان کتاب تاریخ شروع و پایان رمان را بین سال‌های ۶۳و۶۸ ذکرکرده است؛ تاریخی که به نظرم ادبیات داستانی بسیار بیشتر از امروز تابع توصیف‌های طولانی داستانی بود. رمان بر پایه توصیف پیش می‌رود؛ توصیف‌های زیبایی که به‌خوبی بار لحن تلخ و اعتراضی روایت اسحاق را به دوش می‌کشد و هرچه در داستان بیشتر پیش می‌رود ضرب‌آهنگ تندتری به خود می‌گیرد.

کتاب طرح جلد بسیارفکرشده و خوبی دارد؛ چند بشکه داغان‌شده رنگ‌ورورفته که در پسشان سایه مردی که بر روی دوچرخه در حال گذر است دیده می‌شود؛ مردی که خسته زیر آفتاب می‌گذرد. کتاب را نشر خرمن روانه بازار نشر کرده است و این نکته در این بازار مهجور کتاب که ناشری دست به چاپ و نشر اثری خوب، ولی کمترتوجه‌شده زده، ستودنی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...