در گردهمایی داستاننویسان مسائل مختلفی از جمله این که همه میتوانند نویسنده شوند، ویژگیهای داستان، کاهش نفوذ اجتماعی نویسندگان، تلاش برخی از نویسندگان برای بیاعتبار کردن همصنفان، تعطیلی بخش تألیف ناشران و بیکاری ممیزان داستان در وزارت ارشاد و اینکه دوره قضاوت تاریخی و ستارهسازی دیگر تمام شده، مطرح شد.
به گزارش ایسنا، همزمان با روز قلم (جمعه ۱۴ تیرماه) و دومین سالگرد تأسیس انجمن صنفی داستاننویسان استان تهران نشستی با عنوان «راوی شب» با حضور محمود دولتآبادی، جواد مجابی، جمال میرصادقی، حسین سناپور، احمد مسجدجامعی - عضو شورای شهر تهران-، نیکنام حسینیپور - مدیرعامل خانه کتاب - و جمعی از اعضای انجمن صنفی داستاننویسان تهران برگزار شد.
دروغ بزرگ
در این مراسم جمال میرصادقی - نویسنده و مدرس داستاننویسی - اظهار کرد: معتقدم انسانها دو نوع هستند؛ دکتر و مهندسهایی که میگویند چرا داستان بخوانیم، میرویم متن تخصصی میخوانیم و چیزی یاد میگیریم و دسته دوم کسانی هستند که داستان را دوست دارند و آن را میخوانند.
او خاطرنشان کرد: اینکه میگویند نویسندگی یک موهبت الهی است، دروغی بزرگ است؛ همه میتوانند داستاننویس شوند. داستان مانند محبوب آدم است و حفره وجودی آدم را پر میکند. اگر به آن توجهی نشود، قهر میکند و میرود. به نظرم یا کسی نباید وارد حیطه داستاننویسی شود، یا اگر وارد آن میشود باید به آن بپردازد و به آن برسد. ابتدا به داستان بپردازد و بعد کارهای دیگرش را انجام دهد. من به جوانان توصیه میکنم نیمساعت از شبانهروز خود را صرف نوشتن کنند و آن را مانند مسواکزدن برای خود به یک عادت تبدیل کنند.
این داستاننویس پیشکسوت سپس بیان کرد: مسئله دیگری که میخواهم جوانان حتماً به آن توجه داشته باشند این است که دنبال ایدئولوژی نروند، چه چپ چه راست. زیرا ایدئولوژی تراز یک انسان را از نظر خود برای آنها میگوید و هر کدام میخواهند بگویند انسان برتر، انسانی است که ما میگوییم. داستاننویسان جوان باید سعی کنند انسانمحور باشند. زیرا انسان امروزی با انسانهای دیگر فرق میکند؛ انسان بودن و انسان امروزی بودن نبوغ داستان را به وجود میآورد. هر دورهای نویسنده بزرگ خود را دارد زیرا شخصیتهای آنها با هم فرق میکند. اگر انسانها یکسان بودند رمان در «جنگ و صلح» تمام میشد و نیازی نبود تا داستاننویسان دیگر بیایند.
او سپس گفت: ۷۰ تا ۸۰ درصد جوانان امروزی ما داستان نمینویسند بلکه گزارشهای قصهوار مینویسند که نقل وقایع است.
میرصادقی همچنین اظهار کرد: در کشور ما ۸۰ میلیون جمعیت زندگی میکنند اما فقط چهار نویسنده شناختهشده وجود دارد که آنها هم یکدیگر را تکه پاره میکنند. در حالی که نویسندهها باید هوای یکدیگر را داشته باشند و یکدیگر را حمایت کنند.
سنت خوب داستانخوانی
در ادامه مراسم محمود دولتآبادی - نویسنده - با بیان اینکه برای صحبت کردن در این جمع نیامده است، گفت: نمیدانم شما جلسات داستانخوانی میگذارید یا نه؟ این سنتی بود که گلشیری بنیان کرده بود و سنت خوبی بود. خوب است که این کار را انجام بدهید و من بیایم تا داستان بشنوم، چون شنیدن داستان حال دیگری دارد.
او سپس با اشاره به روز قلم گفت: قلم نعمت بزرگی است که باعث شده همه افراد اینجا جمع شوند و این جمع شدن ستودنی است. از زمانی که خط ابداع شده ایرانیان اهل کتاب و قلم بودند. ما سنگنوشتههایی داریم که ۲۷۰۰ سال قدمت دارد. همچنین آثار مکتوبی داریم که به قبل از اسلام هم میرسند. این موضوع اهمیت بسیاری دارد که مردم یک کشور اهل کتاب باشند.
دولتآبادی سپس شعری از رودکی خواند که جایگاه برتر اهل قلم را نشان میداد.
گلی امامی - مترجم - هم در این مراسم با بیان اینکه من مترجم هستم و حرفی برای گفتن در میان داستاننویسان ندارم، اظهار کرد: شاید نکتهای که به نظرم خوب است بگویم این است که یکی از سران دولتی که از اولین افراد شاخص در حکومت بود، به خاطر اینکه ناشر مشترکی داشتیم و اخیراً بعد از هشت سال از زندان آزاد شده، به من گفت: در مدت هشت سالی که زندان بودم داستان و رمان خواندم، پیش از آن یک رمان و داستان هم نخوانده بودم و تازه فهمیدم چقدر درباره شناخت انسان، جامعه، احساسات مردم و زندگی کم داریم. من به او تبریک گفتم و خوشحال بودم که یک نفر به واقعیت پی برده، حداقل این باعث میشود تا ۱۰۰ سال آینده مقداری پیشرفت کنیم.
کسانی که فارغ از سود و زیان فعالیت میکنند
جواد مجابی - نویسنده و شاعر - درباره نوشتن و فعالیتهای خود توضیحاتی ارائه کرد و گفت: برخی میگویند هدف از نوشتن تغییر جهان است و عدهای هم میگویند نوشتن تعبیر جهان است. نظرم به نظر دوم نزدیکتر است و فکر میکنم این تعبیر اگر در مسیر درست باشد به تغییر جهان میانجامد. کسانی که در تغییر جهان مشارکت میکنند، در عرصههای مختلف علم و فرهنگ و سیاست و اقتصاد فعالیت دارند اما هنرمندان و ادبا با کسان دیگری که میخواهند جهان را تغییر دهند، تفاوتی دارند. آن هم این است که برای خود سود و زیان در نظر نمیگیرند و فارغ از سود و زیان فعالیت میکنند.
او خاطرنشان کرد: من در سه عرصه مقاله و تحقیق، شعر و داستان و رمان قلم زدهام. همه اینها با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً مقاله در درجه اول به مخاطب نیاز دارد و نویسنده مقاله در وهله اول به آن فکر میکند اما شاعر و داستاننویس به تکامل و شکلگیری اثر فکر میکند. در مقالهنویسی نوعی استبداد و تکصدایی وجود دارد اما در داستان و رمان این حالت استبداد و تکصدایی کمتر شده است. به نظر من داستان و شعر صدای ذهنی نویسنده است.
مجابی در ادامه بیان کرد: به نظر من شعر عرصه خصوصیتری نسبت به داستان است. شعر هنر اشرافی است، البته این اشرافی به معنای طبقه خاص نیست. اگر چه شعر از کلمات نثر استفاده میکند اما نوعی حرکت از راه رفتن است که به رقصیدن میرسد. شعر خصوصیترین حرفهای انسان است که با بیان عالی به حرفهای عام تبدیل میشود. شعر بیشتر یک گفتوگوی ذهنی با عالم هستی و یادداشتهای روحی است.
نویسندگان دیگر نفوذ اجتماعی ندارند
حسین سناپور - نویسنده و مدرس داستاننویسی - هم در این مراسم با بیان اینکه جمع شدن نویسندگان کار بسیار مثبتی است، گفت: انجمن صنفی داستاننویسان باید درباره مسائلی حرف بزند که دیگران هم میخواستند آنها را انجام بدهند. بخشی از فعالیتهای انجمن صنفی مبارزه با سانسور است و بخش دیگری از فعالیتها به مسائل صنفی داستاننویسان مانند بیمه و بنکارت برمیگردد.
او سپس با اشاره به رشد کیفی داستاننویسی در ایران گفت: صرف نظر از اتفاقات فرهنگی و اجتماعی تعداد زیادی از ما داستاننویسان بعد از انقلاب شروع به نوشتن داستان کردیم و تعدادمان بیشتر از داستاننویسان قبل از انقلاب است اما موضوعی که وجود دارد این است که ما نفوذ اجتماعی آنها را نداریم. بخشی از این موضوع شاید به خاطر پایین بودن تیراژ کتاب باشد.
این نویسنده در ادامه بیان کرد: متأسفانه برخی از روزنامهنگاران ما فخر میفروشند که داستان ایرانی نمیخوانیم و آنها را نقد نمیکنیم. شاید آنها فکر میکنند که داستاننویسان باید التماس آنها را بکنند که کتابهایشان را بخوانند. از طرف دیگر ناشران نیز کتابهای نویسندهها را نمیخوانند. ما دچار نوعی تناقض شدهایم. از طرفی رشد داشتهایم و کارمان پیشرفت کرده اما نفوذ اجتماعی نداریم. اغلب نویسندگان ما با جامعه بیگانه هستند. جای نویسندگان را فیلمسازان گرفتهاند. با سلبریتیها کاری نداریم اما نقش اساسی در کنشگری اجتماعی را سینماگران بازی میکنند.
او سپس با انتقاد از فعالیت هیأتمدیره قبلی انجمن صنفی داستاننویسان تهران گفت: ما نیاز داریم که نویسندهها دور هم جمع شوند و درباره این موضوع حرف بزنند که چرا تأثیرگذار نیستیم. تلویزیون و رسانهها آدمهایی را که مانند آنها نیستند، حذف میکنند. من تاکید دارم که ما متأسفانه زیاد شدهایم اما بخشی از ما بنا به دلایلی به مسائل اجتماعی کاری ندارند و از طرف دیگر بخشی از ما هم شروع به خودزنی کردهاند. تعدادی از نویسندهها سعی دارند کار یکدیگر را بیاعتبار کنند. حرفهای این نویسندهها منتشر و منعکس میشود. جامعه بیرونی زمانی که به ما نگاه میکند، میگوید اینها خودشان برای خودشان اعتبار قائل نیستند، ما چرا کتابهای آنها را بخوانیم.
سناپور تاکید کرد: ما به دور هم جمع شدن احتیاج داریم تا مسائل مشترکمان را بیان کنیم. ما به انتقال تجربهها و فهمیدن خودمان نیاز داریم. انجمن باید طوری رفتار کند که با همفکری یکدیگر تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. متأسفانه کسانی که در انجمن هستند، رأی میگیرند و بعد فراموش میکنند که چه کاری باید انجام دهند. مسئله کپیرایت که انجمن صنفی داستاننویسان پیگیر آن بود محدود به کاشان شد و دیگر پیگیری نشد. به نظر من انجمن باید کارهای خود را پیگیرانهتر دنبال کند. اگر هم فکری ایجاد نشود، ما دچار رخوت و ناامیدی خواهیم شد و دیگر در جلسات شرکت نخواهیم کرد و تجربههای تلخ گذشته تکرار خواهد شد.
نسل جدید با شیوههای جدید باعث رشد ادبیات داستانی میشود
در بخش دیگری از مراسم احمد مسجدجامعی - عضو شورای شهر تهران - با بیان اینکه در روز قلم برای تبریک این روز پیش نویسندهها و مترجمهای مختلف از جمله نجف دریابندری رفته است، گفت: حال ایشان زیاد مساعد نیست اما گروهی از نویسندهها در آنجا حضور داشتند که امیدوارم این حرکت استمرار داشته باشد. اگر نیاز به جمع شدن در کنار یکدیگر هست چه اشکالی دارد که در منزل آقای مجابی یا آقای دولتآبادی جمع شوید؟ اگر این ضرورت احساس میشود جمع شوید و گفتوگو کنید. ما نباید قالب گفتوگو را محدود کنیم. ظرفیت گفتوگو بسیار بالاست. گفتوگو یک هدف است و باید شرایط برای آن فراهم شود.
او با بیان اینکه اتفاقهایی مانند کتابگردی یا تئاترگردی باعث ایجاد نشاط میشود، گفت: انجمن داستاننویسان باید اولویت نویسندگان را مشخص کند تا بتواند مسائل آنها را حل کند. مثلاً درباره بیمه اهل قلم چند سال پیش حرکتهایی شکل گرفت. انجمن داستاننویسان باید نقصهای آن را برطرف کند.
این عضو شواری شهر تهران با بیان اینکه وضعیت داستان و رمان در نگاه کلی مثبت و قابل دفاع است، گفت: نشریات تخصصی ادبیات با وجود قیمت بالایی که دارند تیراژ خوبی هم دارند. همچنین تجربههای جدیدی در داستان مانند «ناداستان» شکل گرفته که صفحه جدیدی در ادبیات است و به مرور جای خود را در ادبیات داستانی پیدا میکند. نسل جدید شیوههای نوینی را برای رسیدن به رشد ادبیات داستانی پیدا خواهد کرد.
ممیزهای ادبیات داستانی هم بیکار شدهاند
در بخش پایانی مراسم محمدحسن شهسواری - نویسنده و مدرس داستاننویسی - با بیان اینکه هیأتمدیره انجمن صنفی داستاننویسان در دوره قبل فعالیت کمتری داشت، گفت: ما در مه و در وضعیت سیاهی شروع به کار کردیم و ناامید شدیم. کسانی که حالا رأی آوردهاند از شروع فعالیت پیش ما حضور داشتند و این وضعیت را دیدهاند و بهتر کار خواهند کرد. ایرادی که وجود دارد رأیدهندهها نیز فراموش میکنند که برای چه رأی دادند. اگر مطالبهگری از طرف رایدهندهها هم وجود داشته باشد هیأتمدیره تنبلی مانند ما هم میتوانست بهتر و بیشتر کار کند.
او با ارائه آمار و ارقامی درباره تعداد آثار داستانی گفت: در سال گذشته ۱۵۰۰ اثر داستانی در کشورمان منتشر شده است که ۲۵۰ تای آنها آثار ادبی بودند. این تعداد در کشورهای صاحب ادبیاتی مانند فرانسه زیر ۴۰۰ تا است. رشد کمی را از طرفی مبارک میدانیم و از طرفی هم این موضوع نامبارک است.
شهسواری با اشاره به گرانی کاغذ بیان کرد: این موضوع تغییری در اقتصاد خانوادهها ایجاد نکرده است. همان مقداری که پیش از این خانوادهها در سبد خریدشان به کالای فرهنگی اختصاص میدادند همین مقدار وجود دارد. خانوادهها اولویت را برای خرید کتاب برای کودکانشان میگذارند و سپس به سراغ ترجمه میروند. داستان ایرانی به ویژه داستان نویسندههای جوان در سبد خانوادهها جایی ندارد و کسی سراغ آنها نمیرود. ناشران نیز بخش تألیف خود را تعطیل یا تعلیق کردهاند. بیشترین افت ثبت کتاب در وزارت ارشاد برای کتاب داستان ایرانی است. از ممیزهای ارشاد در بخش داستان نیز خواهش کردهاند که به بخشهای دیگر بروند، زیرا در این بخش تعداد آثار کم شده است.
دوران شهرت و ستارهسازی تمام شده است
او با بیان اینکه وظیفه هنرمندان در طول ادوار مختلف تغییر کرده است، اظهار کرد: در عصر حاضر وظیفهای که هنرمند دارد این است که خود را به عنوان هنرمند بتواند معرفی کند. در زمان دولتآبادی این امید در نویسندهها وجود داشت که تاریخ آنها را قضاوت خواهد کرد اما حالا ۱۰ سال یک بار تاریخ عوض میشود؛ ممکن است نویسندهای به تاریخ نیامده از بین برود و تاریخ هیچگاه او را کشف نکند. دیگر قضاوت تاریخ تمام شده است.
این داستاننویس افزود: نویسندههای جوان سه روش برای اثبات خود دارند: اول اینکه خود را برای عوام ثابت کنند مانند حضور در فضای مجازی، دوم اینکه برای هنر خود تئوریسازی کنند و نظر خواص را جلب کنند و کار سوم این است که مولویوار فعالیت کنند و سود و زیان را در نظر نگیرند. مولویوار فعالیت کردن سخت است، چون دیده شدن برای هنرمندان مهم است و دوست دارند تشویق شود.
او سپس خطاب به دولتآبادی گفت: دیگر دوره شهرت و ستارهسازی تمام شده. آخرین ستاره ادبیات ما اینجا نشسته است.
شهسواری همچنین گفت: نوعی افسردگی در جوانان ما وجود دارد، چون نمیدانند در چه فضایی دارند کار میکنند. نه تمایلی به عوام دارند و نه توان معرفی خود به خواص را و نه اینکه میتوانند بدون در نظر گرفتن سود و زیان فعالیت کنند. به همین دلیل افسرده میشوند از اینکه کمتر دیده میشوند. راهحلی که به نظر من میرسد این است که خود را به انجمنهایی مانند انجمن صنفی داستاننویسان تحمیل کنند تا از این طریق شناخته شوند.