به گزارش ایبنا، بهزاد دانشگر، منتقد ادبی و مدرس داستان‌نویسی در نشست نقد و بررسی رمان «گور سفید» نوشته مجید قیصری در قلمستان اصفهان گفت: سلوک قیصری به عنوان شخصی که هرگز در داستان‌ها پیش‌داوری و قضاوت نمی‌کند، باعث شده که همه با هر سلیقه ادبی تمام قد به او احترام بگذارند و او هم به همه احترام می‌گذارد.

گورسفید مجید قیصری

وی در ادامه افزود: مجید قیصری نویسنده ای است که بسیاری از جوایز ایران را در حوزه‌های مختلف ادبی کسب کرده و جایگاه ممتازی از این لحاظ دارد؛ او از معدود نویسندگانی است که جوایز بین‌المللی متعددی را به دست آورده و در ادبیات بزرگسال از جایگاه بسیار خاص و ویژه‌ای برخوردار است.

دانشگر با بیان اینکه قیصری رمان‌های تاریخی باشکوهی نوشته است که نمی‌توان آنها را از نظر دور داشت، گفت: یکی از ویژگی‌های قیصری رمان‌های کوتاه و خوش‌خوان اوست؛ همچنین بیشتر رمان‌های وی یک راوی دارد که داستان توسط او به پیش می‌رود.

وی در ادامه افزود: برخلاف کتاب «ضیافت به صرف گلوله» که پلاتی بسیار پیچیده و سخت و سفت داشت، پلات در کتاب «گور سفید» یک پلات ساده است. قیصری در کتاب «گور سفید» در برخی قسمت‌های داستان، اجازه داده است که منطق داستان بر اساس اتفاقات تصادفی پیش برود؛ شخصیت پردازی‌های او ساده است و جای تنوع بیشتری دارند؛ این مدل شخصیت‌پردازی شاید مخاطب را دچار ابهام کند و بر نحوه قضاوت او تاثیر بگذارد.

این داستان‌نویس گفت: یکی از نقدهای من در خصوص این کتاب، شخصیت‌پردازی صالح است چراکه این شخصیت در داستان اگرچه فردی منفور است اما پاسخگویی‌های او با آیات قرآن مخاطب را دچار تناقض می‌کند که البته شاید قصد نویسنده این بوده است که او را شخصیتی خاکستری جلوه دهد؛ اگرچه می‌توان تمثیل چنین افرادی را در مورد تکفیری‌ها مشاهده کرد.

دانشگر افزود: شخصیت دیگر رمان، فردی به نام قلیچ است که در تمام داستان بلاتکلیف است و شاید حتی در جاهایی حرف‌های روشنفکرانه او به قواره‌اش نخورد.

قیصری هر روز به دنبال تجربه‌ای جدید است
در ادامه این نشست، لیلا لندی یکی از داستان‌نویسان حاضر در جلسه در نقد رمان «گور سفید» گفت: «گور سفید» آخرین کتاب مجید قیصری است و امروز می‌خواهم در سه حوزه فرم داستان، زیرلایه‌ها و اسطوره‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها به نقد این کتاب بپردازم. داستان این کتاب با سایر کتاب‌های قیصری متفاوت است چراکه او هر روز به دنبال تجربه‌ای جدید است؛ فصل نخست رمان، طوری نوشته شده که تمام رمان را دربرمی‌گیرد و اگر کسی نشانه‌گذاری بلد باشد، می‌تواند کل داستان را متوجه شود؛ اما در این رمان، مخاطب امکان متوجه شدن تمام داستان را ندارد و این، هنرمندی نویسنده را نشان می‌دهد.

وی در ادامه افزود: قیصری در صفحات اول و دوم از حضرت آدم سخن می‌گوید که این موضوع به برادرکشی در داستان اشاره می‌کند؛ این نویسنده، استاد زیرلایه‌سازی و اسطوره‌‌سازی در داستان است.

لندی با بیان اینکه فرم داستان رمان «گور سفید»، فرم جدیدی است، ادامه داد: شخصیت صالح در رمان به دلیل استفاده از نام صالح و دیالوگ‌های قرآنی و رفتارهای خوبی که برای او آمده است، از وی شخصیتی خوب می‌سازد و در مقابل، قلیچ را در نظرها شخصیتی بد جلوه می‌دهد. نکته جالبی که در این رمان به نظرم آمد، موضوع قانون و بی‌قانونی در داستان است؛ برخی انسان‌ها خودشان به جای قانون تصمیم می‌گیرند و خودشان هم اجرا می‌کنند. در کل این رمان، پاکی و ناپاکی در کنار هم پیش می‌رود و مرز بین خوبی و بدی مشخص نیست.

داستان «گور سفید»شوکه کننده اشت
خسروی از دیگر منتقدان حاضران در نشست نقد رمان «گور سفید» نیز گفت: داستان «گور سفید» ما را شوکه کرد؛ چراکه مجید قیصری، داستان‌هایی از جنس‌های متفاوت می‌نویسند؛ مثلث عشق، اسطوره و دین در تمام کتاب‌های قیصری وجود دارد اما در هر داستان یکی از این اضلاع، پررنگ‌تر می‌شود. در داستان «گور سفید» سه شخصیت صالح، قلیچ و مادر یک مثلث هستند که پای هر یک به گونه‌ای می‌لنگد.

وی با بیان اینکه داستان این رمان را بسیار دوست داشتم، گفت: تنها مسئله‌ای که با این کتاب داشتم این است که 9 فصل از کتاب به مقدمه پرداخته و داستان خیلی دیر شروع می‌شود.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...