کتاب «داستان زنان افغانستان» به زبان فرانسوی ترجمه شد.

محمدحسین محمدی که داستان‌های این کتاب را جمع آوری کرده است؛ به ایبنا گفت: به گمانم تابستان سال ۲۰۱۶ میلادی بود که عتیق رحیمی تماس گرفت و گفت زمینه‌ ترجمه و انتشار کتاب «داستان زنان افغانستان» به زبان فرانسوی فراهم شده است و از ناشری که کار را پذیرفته گفت و از گزیده‌کار بودن ناشر. پس از آن محمود شکراللهی، نویسنده‌ ایرانی مقیم فرانسه که به زبان فرانسوی می‌نویسد، با عنوان کارشناس ناشر فرانسوی ‌تماس گرفت تا با هم کار گزینش نخست داستان‌ها را به سرانجام برسانیم.‌
 
وی ادامه داد: در چاپ نخست ‌کتاب «داستان زنان افغانستان» ۲۶داستان از ۲۶ نویسنده آمده بود و کتاب حجم زیادی داشت و ناچار باید دست به گزینشی دوباره می‌زدیم. در نهایت پس از مدتی۱۶ داستان را انتخاب کردیم. این روند انتخاب نیز چند ماهی را در بر گرفت تا داستان‌ها بازخوانی شوند و انتخاب‌های نهایی صورت بگیرد. پس از نهایی شدن انتخاب داستان‌ها از عتیق رحیمی و محمود شکراللهی شنیدم که ‌خجسته ابراهیمی‌ قرار است داستان‌ها را به زبان فرانسوی ترجمه ‌کند و با من در تماس خواهد بود.

 
این نویسنده افغانستانی با اشاره به داستان ترجمه اثرش اظهار کرد: پس از آن من به عنوان گردآورنده‌ کتاب «داستان زنان افغانستان» و به نمایندگی از انتشارات تاک با ‌خجسته ابراهیمی د‌ر تماس بودم. البته بهتر است بگویم ‌‌او بیش‌تر پیگیر بود و با من تماس می‌گرفت‌. در طول این سه سال بنابر دلایلی تعداد داستان‌های انتخاب شده به ۱۲داستان رسید. روند کار آن‌قدر طولانی شده بود که گاه از یاد می‌بردم که این کار را آغاز کرده‌ایم. ولی باز این ‌خجسته ‌ابراهیمی بود که تماس می‌گرفت و‌ درباره‌ روند ترجمه‌ ‌داستانی صحبت می‌کردیم.
 
وی ادامه داد: این صحبت‌ها گاه‌ یک ساعت و بیش از آن نیز به درازا می‌انجامید. در این صحبت‌ها بود که به دقت و نکته‌سنجی خجسته ابراهیمی پی بردم. در این تماس‌ها بود که دانستم کار ترجمه می‌تواند چقدر دشوارتر از کار نوشتن باشد و بی‌‌اغراق اگر موفقیتی برای این کتاب باید در نظر ‌گرفت، این موفقیت نتیجه‌ زحمت و دقت مترجم در‌ روند ترجمه‌ داستان‌هاست.
 
محمدی در توضیح فعالیت‌های ناشر این اثر نیز گفت: در این‌جا لازم می‌دانم از‌ سونیا کرونلوند (Sonia Kronlund) نیز یاد کنم که در چاپ و ‌انتشار نخست کتاب داستان زنان افغانستان (کابل/ ۱۳۹۱) انتشارات تاک را یاری رساند. سرانجام چند ماه پیش، قرارداد نهایی انتشار کتاب در فرانسه، بین خانم زکیه میرزایی، مدیرمسؤول انتتشارات تاک و خانم امانوئل موازون (Emmanuelle Moysan) مدیر انتشارات لو سوپیرای (Le Soupirail ‌) امضا شد و پس از آن بود که کارهای بازنگری، ویرایش و انتشار کتاب سرعت بیش‌تری گرفت و اکنون خوشحالم که کتاب «زیر آسمان کابل: داستان‌های زنان افغان» در نمایشگاه کتاب پاریس ۲۰۱۹ عرضه شده است.
 
وی در پایان گفت: در این کتاب ۱۲ داستان از ۱۲ نویسنده‌ زن افغانستانی ترجمه و منتشر شده است. داستان‌هایی از بانوان: مریم محبوب، حمیرا قادری، صدیقه کاظمی، پروین پژواک، عالیه عطایی، حمیرا رأفت، وسیمه بادغیسی، بتول سیدحیدری، خالده خرسند، معصومه کوثری، منیژه باختری و تورپیکی قیوم. به هر حال امیدوارم ‌روند ترجمه‌ ادبیات داستانی ما به دیگر زبان‌ها هم‌چنان ادامه یابد و در جهان خواننده‌های خودش را بیابد.
 


امانوئل موازون، ناشر این کتاب نیز در توضیح این اثر گفته است:
انتشارات لو سوپیرای کلکسیون جدیدی را به نام «لحظه آبی» و به سرپرستی محمود شکراللهی راه‌ انداخته است. هدف از انتشار این کلکسیون نشر داستان‌های فارسی به فرانسه است و من خوشحالم از این‌که «زیر آسمان کابل» نخستین مجموعه داستان کلکسیون ماست. «زیر آسمان کابل» توسط ۱۲نویسنده زن افغان نوشته شده و با همکاری بین ما، مترجم و ناشر افغان به چاپ رسیده است.

وی ادامه داد:‌ داستان‌های این مجموعه متفاوت هستند و ما را به سفری به قلب زندگی شخصیت‌هایی دعوت می‌کنند که نویسنده در آن می‌خواهد با سرنوشت دست و پنجه نرم کند. نمایشگاه کتاب پاریس دیروز آغاز شد‌ و مردم از این مجموعه خوب استقبال کرده‌اند.
 
خجسته ابراهیمی مترجم کتاب نیز درباره نگاهش به ادبیات افغانستان به ایبنا گفت: سال‌ها زندگی در فرانسه باعث شده تا من نگاه متفاوتی به افغانستان داشته باشم. در سال ۲۰۱۳ با ادبیات داستانی مدرن فارسی افغانستان آشنا شدم. از آن روز تا حالا تا جایی که ممکن است این ادبیات را می‌خوانم و در موردش مطالعه می‌کنم. این ادبیات مثل هر ادبیات دیگر نقاط قوت و ضعف خودش را دارد‌.
 
این مترجم در بخش پایانی صحبت‌هایش درباره این کتاب گفت: این پروژه چند سال پیش آغاز شده بود و از آن روز تا حالا من ارتباط نزدیکی با تک تک داستان‌های این مجموعه برقرار کرده‌ام. اگر نظرم را در یک جمله خلاصه و به صورت کلی بیان کنم (آگاه یا ناخودآگاه من با ادبیات فرانسه مقایسه می‌کنم) ادبیات داستانی افغانستان یک پتانسیل خوب و قوی دارد که اگر روی آن جدی‌تر و مسلکی‌تر کار شود، می‌تواند با ادبیات جهان رقابت کند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...