چاپ دوم کتاب نبات و لواشک تألیف مهدی نورعلیشاهی با تصویرگری مریم اخباری از سوی انتشارات سروش منتشر و روانه بازار نشر شد.

نبات و لواشک مهدی نورعلیشاهی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «نبات و لواشک» مجموعه‌ای از قصه‌ها و داستان‌های جدی و طنز از مهدی نورعلیشاهی است که حال و هوای کلی مجموعه و عناصر آن بیشتر واقعیت و گاهی خیال است.

رادیو دو موج، ماشین اصلاح دستی، موز و آتاری، هوشنگ دیوونه، برف… برف نو، خواب ظهر تابستان، کت و شلوار و موی آلمانی، روزهای آخر خرداد، مینی یاماها و یونولیت، گوسفند بزک کرده، عروسی مورچه‌ها، کاکلی، نبات و لواشک و بالاخره سرداب آب‌نبات‌ها، همۀ قصه‌ها یا شاید خاطرات خواندنی پسر نوجوانی هستند که امروز جوانی شده است و آن روزها با آجان، مادر، رضا و مریم برادر و خواهر بزرگترش ماجراها داشتند.

قصۀ نبات و لواشک روایت ترش و شیرینی از روزهایی است که مریم سخت مریض شده است و کمی غیرعادی مدام با صدای بلند گریه می‌کند و خیال می‌کند در حال مردن است و با همه وداع می‌کند. مادر با نگرانی غیر از دوا و دارو سراغ دکتر نباتی هم می‌رود، "می‌گن دکتر نباتی نفسش حقه" و با یک تکه نبات دعا خوانده که نوجوان راوی تمام قصه‌ها تکه نبات را پیدا می‌کند و می‌خورد و بعد که با شنیدن صدای مادرش متوجه می‌شود این نبات چه نباتی بوده و چه کاری کرده، با دست‌پاچگی سروقت قوطی نبات‌های آشپزخانه می‌رود و خلاصه به سختی خودش تکه نباتی را جایگزین می‌کند و برای سلامتی خواهرش به نبات دعا می‌خواند.

در نهایت همه چیز به خیر می‌گذرد و تابستان آن سال روز خواستگاری مریم که آن روزهای سخت تمام شده‌اند مادر به نوجوان قصه‌های کتاب می‌گوید: بسه دیگه انقدر لواشک نخور! معدت خراب میشه.

چاپ دوم این اثر در ۱۲۴ صفحۀ رقعی، شمارگان ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۱۵.۰۰۰ تومان از سوی انتشارات سروش در اختیار علاقمندان به مباحث این حوزه قرار گرفت.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...