مجموعه داستان «ماجرا از این قرار بود...» [Crime and Guilt] نوشته فردیناند‌ فون شیراخ [Ferdinand von Schirach] با ترجمه احسان قبادی از سوی انتشارات نشانه منتشر شد.

ماجرا از این قرار بود...» [Crime and Guilt]  فردیناند‌ فون شیراخ [Ferdinand von Schirach

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب شامل داستان‌های «قسم، پیاله، ویولن‌سل، ناشناس، عشق، خارپشت، پیکره، سبز، دردسر، خوشبختی و روستایی» است.

مترجم این کتاب درباره نویسنده نوشته است: پدری که وکیل است و از خانواده‌ای معروف و متنفذ در آلمان می‌آید. پدری که معتقد است مجرم را باید مجازات کرد ولی سرزنش نه. نباید او را به خاطر جرمی که مرتکب شده سرزنش کنید، چرا که اگر هرکس در همان شرایطی که او قرار داشته، قرار بگیرد به احتمال زیاد همان کار‌ها را انجام می‌دهد. پدری که در این کتاب داستان‌های پرونده‌های جورواجورش را به زیبایی و سبکی بدیع که مخصوص خود اوست، برایت تعریف می‌کند. و تو را در دریای روایت‌هایش مدهوش و به فکر فرو می‌برد.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:
«راستش معمولا وكلا با موکلین‌شان رابطه‌ی عجیب‌و‌غریبی دارند یک وکیل بیشتر مواقع دوست ندارد بداند واقعا چه اتفاقی افتاده است این در آیین دادرسی کیفری ما دلایل خاص خودش را دارد. اگر وکیلی بداند موکلش بر فرض کسی را در برلین به قتل رسانده است، نمی‌تواند تقاضای احضار شهادی را بکند که شهادت دهند در روز حادثه متهم در مونیخ بوده است. این مثل حرکت بر لبه‌ی تیغ است. در باقی موارد وکیل باید همه‌ی حقایق را بداند دانستن همه‌ی حقیقت ممکن است همان برتری ناچیزی باشد که به وکیل کمک می‌کند تا موکلش را از محکومیت برهاند. و این امر که وکیل اعتقاد داشته باشد موکلش گناهکار است یا بی‌گناه اصلا اهمیتی ندارد. وظیفه‌ی وکیل دفاع بی‌چون و چرا از موکلش است. نه چیزی بیشتر نه کمتر.»

چاپ اول این کتاب در 201 صفحه، شمارگان 500 نسخه و با قیمت 50 هزار تومان راهی کتاب‌فروشی‌ها شد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...