کتاب "سروستان هو" به قلم کرم رضا پیریایی از سوی انتشارات سیفا منتشر شد.

به گزارش مهر، ‌پیریایی در این کتاب با بیان چگونگی شکل‌گیری ادب تعلیمی، وجه افتراق و اشتراک سیزده حکایت مثنوی را با آنچه عطار و سنایی روایت کرده اند به لحاظ صوری و محتوایی بررسی کرده‌است.

مؤلف در مقدمه کتاب درباره ضرورت تالیف این اثر نوشته‌است: میراث عظیم فرهنگی اسلامی- ایرانی حاصل مجاهدت و استمرار و تدقیق و تحقیق و سیر در آفاق و انفس از سوی پیشینیانی است که به قله قاف عشق و عالیترین عرصه‌های عرفانی دست یازیده بودند. بی تردید این گنجینه گرانبها در زمانه‌ای که بیش از هر وقت دیگر به معنویت ناب و به زیبایی‌های پاک و درس وارستگی‌شان نیازمندیم می تواند سرمشق راهگشایی باشد.

همچنین در مقدمه آمده‌است: این کتاب بهره و بارقه‌ای است که از رهگذر تلمذ و تحقیق و پی‌جویی در معرفت عرفانی و بنیانهای فکری مولوی و دیگر سرامدانی چون عطار و سنایی پدید آمده‌است.

"سروستان هو" در 160 صفحه با قطع رقعی منتشر شده‌است.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...