دومین مجموعه‌ی داستان سیدعلی شجاعی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، «عاشقی به وقت کتیبه‌ها» 9 داستان را شامل می‌شود: سیاهی چکیده بر همیشه‌ی این روزها، بلاهت شرقی، رنگین‌کمان میان مشق‌های باران‌خورده، یک نسخه برای شیدایی، لعنت بر این بازی بی‌قاعده، شاید شبیه حجم یک بودن، این‌همانی پیام و رسانه، عاشقی به وقت کتیبه‌ها و این روزها چه رنگی‌اند؟

به گفته‌ی نویسنده، فضای داستان‌های این مجموعه تلخ و سیاه است و روابط حاکم بین آدم‌ها از جمله همسران، دوستان و فرزندان را که گاه از نامردی‌ها و تلخی‌ها حکایت دارد، روایت می‌کند.

مجموعه‌ی یادشده در 132 صفحه و شمارگان 2200 نسخه از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شده است.

در پشت جلد کتاب آمده است: «ما آدم‌های نامردی هستیم و خیلی هم بی‌معرفت، به زن‌مان، فرزندمان، پدر و مادرمان و رفیق‌مان هم رحم نمی‌کنیم. خودم هم می‌دانم که این اصلا شبیه آخرین دفاع یک متهم به قتل نیست، آن هم قتل دو نفر...»

شجاعی پیش‌تر مجموعه‌ی‌ داستان «ستاره‌هایی که خیلی دور نیستند» را در سال 87 منتشر کرده که به تازگی برای نوبت سوم تجدید چاپ شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...