دیدیه لوی [Didier Lévy]  فرانتس، دورا، دخترکوچولو و عروسک» [Franz, Dora, la petite fille et sa poupée‬]

دیدیه لوی
[Didier Lévy] در کتاب «فرانتس، دورا، دخترکوچولو و عروسک» [Franz, Dora, la petite fille et sa poupée‬] داستانی درباره‌ پذیرش واقعیت‌های سخت زندگی و تلاش برای تولید بهانه‌های کوچک برای شادی و امیدواری نوشته است.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «فرانتس، دورا، دخترکوچولو و عروسک» داستانی درباره‌ پذیرش واقعیت‌های سخت زندگی، احساس خوب دل‌ بستگی و تلاش برای تولید بهانه‌های کوچک برای شادی، امیدواری و ایجاد انگیزه از دیدیه لوی است که با تصویرگری تیزیانا رومانین و ترجمه ترانه وفایی به تازگی از سوی انتشارات او منتشر شده است.

این کتاب از نامه‌هایی نشأت می‌گیرد که فرانتس کافکا در طول سه‌هفته از روزهای سخت عمرش در سال 1923 یعنی یک سال پیش از مرگش برای شاد کردن دل دختربچه‌ای به نام «اینگرید» می‌نویسد. دختربچه عروسکش را گم کرده و درحال گریستن است که در پارک به کافکا و همسرش دورا برخورد می‌کند و می‌گوید عروسکش گم شده است.

فرانتس برای شادکردن دل دختر به او می‌گوید عروسکش گم نشده؛ بلکه به مسافرت رفته و برای اینگرید هم نامه‌ای نوشته است. کافکا تصمیم می‌گیرد نامه‌هایی را از زبان عروسک برای انگیزه‌دادن به کودک بنویسد و در پارک برای دخترک بخواند.

او این نامه‌ها را به اندازه‌ای تاثیرگذار می‌نویسد که کودک یاس و ناامیدی‌‌اش را فراموش می‌کند و دوباره شاد و امیدوار می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «فردای آن روز، فرانتس نامه جدید عروسک را می‌خواند. در نامه، او به اینگرید می‌گوید که به زودی ازدواج می‌کند. از همسر، لباس، گل و مراسمش می‌گوید. اینگرید چشم‌هایش را می‌بندد و همه چیز را تصور می‌کند. غرق در رویا... عروسک در این نامه می‌نویسد که این آخرین نامه اوست و اینکه حالا نوبت اینگرید است که به زندگی خودش بپردازد و بزرگ شود. اینگرید لبخند می‌زند. موهایش بلندتر شده‌اند...»

انتشارات او، کتاب «فرانتس، دورا، دخترکوچولو و عروسک» را با شمارگان هزار نسخه و قیمت 40 هزار تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...