آینه دوجلدی داستان کوتاه فرانسه | شرق


قرن نوزدهم را می‌توان قرنی نامید که شالوده جهان جدید در آن قرن پی‌ریخته شد. ماندگارترین تأثیرها از قرن نوزدهم از فرانسه‌ای آمده است که اندکی پیش از آغاز سده انقلاب را تجربه کرده بود و اندکی بعد از اتمام آن درگیر جنگی خونین اما بی‌سرانجام چون جنگ جهانی اول شد. در چنین فضایی و در بستر تغییرات ناشی از انقلاب فرانسه است که هنر و ادبیات فرانسه دستاوردهایی بی‌نظیر خلق می‌کند و به یکی از پربارترین دوره‌ها تبدیل می‌شود. در همین دوره است که داستان کوتاه به عنوان شاخه‌ای از ادبیات قواعد و ساختار خود را پیدا می‌کند.

داستان کوتاه در این دوران تبدیل به نوعی از ادبیات می‌شود که از لطیفه‌های پندآموز گذشته فاصله می‌گیرد و تبدیل می‌شود به ژانری که در کنار شعر و رمان برای خود جایگاهی ویژه می‌یابد. هرچند تاریخ پیدایش و شکل‌گیری داستان کوتاه را در فرانسه به قرن شانزدهم نیز می‌رسانند که در آن زمان ملکه ناوار برای اولین‌بار در داستان به جای لطیفه و حکایت تحلیل شخصیت وارد شده است. اما بی‌گمان ترجمه سروانتس به فرانسه تأثیر بسیاری بر داستان‌نویسی فرانسه می‌گذارد و زمینه‌های مادی و اجتماعی برآمده از انقلاب برای اولین بارها داستان‌نویسان فرانسه را به سمت داستان کوتاه سوق می‌دهد. این گونه ادبی در قرن نوزدهم چنان فراگیر می‌شود که رمان‌نویسان بزرگ آن دوران چون استاندال، بالزاک و زولا نیز می‌کوشند در این گونه آثاری بنویسند تا کار به آنجایی کشیده می‌شود که نویسندگانی چون موپاسان تنها به داستان کوتاه‌نویسی شهره می‌شوند و تنها داستان کوتاه می‌نویسند.

شام زیر درختان بلوط

کتاب «شام زیر درختان بلوط» که با گزینش و ترجمه قاسم صنعوی منتشر شده مجموعه‌ای دوجلدی است برای شناساندن این دوره و این گونه از داستان‌نویسی در فرانسه. البته این کتاب تنها به قرن نوزدهم فرانسه محدود نمی‌ماند و آثاری از نویسندگان فرانسوی تا نیمه اول قرن بیستم را دربر می‌گیرد. صنعوی در این اثر دوجلدی خود بیش از پنجاه نویسنده فرانسه را معرفی کرده و از هرکدام از آنها یک یا چند اثر کوتاه ترجمه کرده است.

«شام زیر درختان بلوط» با استاندال آغاز می‌شود. نویسنده‌ای که نویسندگی‌اش را با نام مستعار آغاز کرد و همین مسئله کوچک تا شورش‌ها و انقلاب‌های دورانش کار نویسندگی‌اش را به شدت تحت تأثیر قرار داد. استاندال در ابتدای فعالیت هنری‌اش و در جوانی بیشتر از آنکه به ادبیات علاقه‌مند باشد، شیفته نقاشی بود. بارها و مدت‌ها تلاش کرد تا بالاخره توانست در ایتالیا کاری برای خود دست‌وپا کند و بتواند از نزدیک شاهکارهای نقاشی را مطالعه کند. استاندال بیش از هرچیز،‌ نه به عنوان رمان‌نویس یا داستان کوتاه‌نویس، بلکه به عنوان روزنامه‌نگار به نوشتن درباره هنر ایتالیا، نقاشی و اپرا، پرداخت. سبک رئالیستی و غیراحساساتی او در زمان خودش از سوی رمانتیست‌ها و سلیقه خوانندگانی که به نوشته‌های آن‌ها عادت داشتند، مقبول نیفتاد، اما چنان که خودش می‌گفت سال‌ها بعد، حدود ۴۰ سال پس از مرگش، داستان‌هایش به‌خصوص «سرخ و سیاه» به اثری مهم و ماندگار تبدیل شد و اکنون او را بعد از بالزاک مهم‌ترین نویسنده فرانسه می‌دانند. بدیهی است که پس از استاندال صنعوی به سراغ بالزاک برود.

بالزاک نویسنده‌ای است که او را آینه فرانسه دوران خود می‌دانند. خود او در «کمدی انسانی» می‌نویسد که قصدش نشان‌دادن انواع هویت اجتماعی است. سرمایه‌داری و بورژوازی در دورانی که او به نویسندگی مشغول بود سربرآورد و رشد کرد. تغییر از اشرافی‌گری به بورژوازی یکی از مراحلی است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده‌ است. دستاوردها یا عوارض این تغییر که از فرانسه و کشورهای اطراف آن آغاز شد، در زمانی نه چندان طولانی به نسبت تاریخ بشر، فراگیر شد و در همه جا آثار مهمی از خود برجای گذاشت و بالزاک به عنوان راوی این تغییر و مشاهده‌گر دقیق این دوران جایگاهی ویژه، نه‌تنها در ادبیات که در فلسفه و جامعه‌شناسی به خود اختصاص داد. گرایش بالزاک به امور اجتماعی و دقت او در ترسیم فضای در حال تغییر یکی از مهم‌ترین چرخش‌ها را در ادبیات پی‌ریزی کرد. تغییری که به همان اندازه که بر نویسندگان تأثیر گذاشت، سبب مهم جلوه داده‌شدن ادبیات شد در شاخه‌های دیگر معرفت و دانش بشر که می‌کوشیدند نظام‌مندی و قانون حاکم بر تاریخ را در زندگی بشر نشان دهند. جامعه‌شناسان، برای مثال،‌ که اکنون یکی از منابع اصلی خود برای تحلیل اجتماع را آثار ادبی می‌دانند، برای اولین بارها تحت تأثیر مطالعه آثار بالزاک و نویسندگان همراه و هم‌دوره او به اهمیت ادبیات پی‌بردند.

لیست ادیبان و نویسندگان فرانسوی پس از انقلاب فرانسه تا نیمه اول قرن بیست لیستی بلندبالاست که شامل برخی از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر فرانسه است. نام‌هایی چون امیل زولا،‌ مارسل امه، ویکتور هوگو و گی‌دوموپاسان همه نویسندگانی هستند که برآمده از سنت پس از انقلاب فرانسه رشد کرده‌اند و در همان هوا قلم زده‌اند. صنعوی در این کتاب داستان کوتاهی از ویکتور هوگو با عنوان «افسانه کرانه‌های رن» ترجمه کرده، از الکساندر دوما، دومای پدر دو داستان با نام‌های «سولانژ» و «قورباغه‌ها و خروس‌ها» و از امیل زولا چهار داستان. اهمیت این داستان‌ها بیشتر شاید در این امر باشد که ما به عنوان خوانندگان فارسی‌زبان کمتر با آثار این نویسنده‌ها در زمینه داستان کوتاه آشنا باشیم. این‌ها نویسندگانی هستند که بیشتر به عنوان نویسندگان رمان‌های چندجلدی قطور شناخته شده‌اند.

گی‌دوموپاسان، اما، کسی است که به خاطر انتشار هجده مجموعه داستان کوتاه شناخته شده است. صنعوی سه داستان نیز از او ترجمه کرده با نام‌های «گرگ»، «مادام باتیست» و «شاهان». در زبان فارسی موپاسان از اولین نویسندگانی است که مورد استقبال قرار گرفت. تأثیر ویژگی‌های انتقادی و اجتماعی موپاسان را ،‌ در ادامه سنتی که از بالزاک آغاز شده بود، به همراه طنز خاص او، در سنت داستان‌نویسی ایرانی می‌توان پی‌گرفت.

صنعوی در توضیحی کوتاه درباره این مجموعه نوشته است که: «در مجموعه حاضر سعی بر آن بوده که نمونه‌های گوناگونی از نویسندگانی با سلیقه‌های متفاوت ارائه شود و چنین امری لزوماً آثاری با ارزش‌های متفاوت و نه همه در یک سطح را در کنار هم قرار می‌دهد.» به‌همین‌دلیل این داستان‌ها را می‌توان در چشم‌اندازی برای شناخت ادبیات فرانسه خواند و به آنها توجه کرد و نباید گمان کرد تک‌تک داستان‌ها شاهکارهای مهم ادبیات فرانسه هستند، هرچند در بین آنها برخی از بهترین داستان‌های کوتاه فرانسه نیز ترجمه شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...