همراه چند کودک دیگر در یتیم‌خانه‌ای کوچک روزگار می‌گذراند و زندگی‌اش خالی از هرگونه ماجرا و هیجان است... غول از بین بچه‌های یتیم‌خانه، او را می‌رباید... اعتراف می‌کند که هیچ‌وقت آدم‌ها را نتوانسته درست بشناسد، زیرا آن‌ها همیشه کارهایی می‌کنند که با هیچ منطقی، جور درنمی‌آید... تیمی از بچه‌ها تشکیل می‌دهند و از تجارب تک‌تک اعضا برای رسیدن به بهترین نتیجه بهره می‌برند


یک فانتزی پرپیچ‌وخم و نفس‌گیر | الف


جهان فانتزیِ داستان‌ها طی سال‌های متمادی، گاه فارغ و مستقل از تحولات دنیای واقعیِ پیرامون خود پیش رفته و گاهی بسیار پیشروتر از داستان رئالیستی، مخاطبان کودکان و نوجوانان را با خود همراه کرده است. در این بین البته خواننده‌ی نوجوان به سبب شکل گرفتن تفکر انتزاعی‌اش بیش از مخاطب کودک می‌تواند پذیرای داستان فانتزی متناسب با موقعیت و اقتضای سنی‌اش باشد.

 رولد دال [Roald Dahl] غول بزرگِ مهربان» [The Big Friendly Giant یا The BFG]

رولد دال [Roald Dahl] نویسنده‌ی انگلیسی کودک و نوجوان، همواره با چنین دغدغه‌ای داستان نوشته است. او که خود در دوران جنگ جهانی دوم خلبان هواپیماهای جنگی بود، کوشید از تجاربش در دنیای تلخ واقعی، برای ساختن فانتزی‌های داستانی بهره بگیرد. قهرمانان داستان‌های او اغلب از همین جهان تاریک است که به بهشت فانتزی پا می‌گذارند و تجربه‌ای دلچسب و به‌یادماندنی می‌سازند. رمان «غول بزرگِ مهربان» [The Big Friendly Giant یا The BFG] نمونه‌ای متفاوت از همین تجربه‌هاست.

سوفی شخصیت کلیدی داستان که در یتیم‌خانه زندگی می‌کند، نیمه‌شبی وارد دنیایی فانتزی می‌شود که آن را غول‌ها در ابعاد و اشکال مختلف اداره می‌کنند. سوفی همراه چند کودک دیگر در یتیم‌خانه‌ای کوچک روزگار می‌گذراند و زندگی‌اش خالی از هرگونه ماجرا و هیجان است. یتیم‌خانه‌ای که قوانین سفت و سختی دارد و کودکان مجبور به رعایت تک‌تک آن‌ها هستند. سوفی آرزو دارد در میان این زندگی سخت و پر محدودیت، راهی برای تحقق رؤیاهای او و دوستان‌اش باز شود. یک شب بی‌خوابی به سرش می‌زند و به اطراف سرک می‌کشد. در همین اوضاع است که به غولی برمی‌خورد که می‌خواهد به خانه‌ی بچه‌های شهر پا بگذارد. او چمدانی در دست دارد که سوفی حدس می‌زند که غول اشیای دزدی‌اش را در آن می‌گذارد. سوفی گرچه ترسیده، اما گمان نمی‌کند غول سراغش بیاید. اما این اتفاق می‌افتد و غول از بین بچه‌های یتیم‌خانه، او را می‌رباید.

غول سوفی را به یک غار می‌برد. غاری که به‌گونه‌ای جهان غول‌ها به حساب می‌آید. سوفی در گفت‌وگو با غول درمی‌یابد که او قصد آزار و آسیب به او را ندارد. به همین‌خاطر نام او را غول مهربان می‌گذارد. غول مهربان برای سوفی توضیح می‌دهد که رابطه‌ی هرکدام از هم‌نوعانش با انسان‌ها چگونه است. برخی از آن‌ها روی آدم‌ها و اقوامی خاص حساس‌اند و شاید حتی منبع تغذیه‌شان را هم بر این اساس تعیین کرده‌اند. غول از رفتار آدمیزاد همواره در حیرت است و اعتراف می‌کند که هیچ‌وقت آدم‌ها را نتوانسته درست بشناسد، زیرا آن‌ها همیشه کارهایی می‌کنند که با هیچ منطقی، جور درنمی‌آید. به همین‌خاطر است که غول‌ها وقتی در تیررس نگاه یک انسان قرار بگیرند، مجبورند او را بدزدند و به غار خود ببرند، چون از واکنش انسان‌ها در برابر خودشان اطمینان ندارند. سوفی این حرف غول را می‌پذیرد، زیرا او هم بارها دیده که انسان‌ها علیرغم ایجاد قوانین سفت و سخت و وادارکردن دیگران به اجرای قوانین، خود پایبند آن‌ها نیستند. این اولین نقطه‌ی توافق سوفی و غول است که سفر جادویی و پرماجرای آن‌‌‌‌ها را رقم می‌زند.

سوفی با غول در پی چاره‌جویی برای مشکلات آدمیان هستند. سوفی جاهایی را به او معرفی می‌کند که به نظر می‌آید بیش‌ترین مشکلات را دارند. عمده‌ی این نقاط در انگلستان متمرکز شده‌اند؛ جایی که سوفی شناخت دقیقی نسبت به آن دارد و غول هم چیزهایی از اجدادش درباره‌ی آن‌جا شنیده است. علاوه‌براین، انگلستان محل زندگی هردوی آنهاست و سوفی معتقد است آدم باید تغییرات را از خانه‌ی خودش آغاز کند. به همین‌خاطر سوفی فرماندهی عملیات را دست می‌گیرد و غول با قدرت فیزیکی فوق‌العاده‌ای که دارد، نقشه‌ها و دستورات سوفی را مو به مو اجرا می‌کند. در این میان البته شیطنت‌های کودکانه‌ی غول و کنجکاوی‌های سیری‌ناپذیرش سد راه رسیدن آن‌ها به هدف‌شان است. سازوکارهایی هم که در غار غول‌ها وجود دارد برای تحقق بعضی نقشه‌ها مانع ایجاد می‌کند. اما به هرحال، سوفی و غول اهدافی مشترک دارند و آن بهینه‌کردن محیط زندگی آدم‌ها برای بچه‌هاست. چیزی که بیش از همه در یتیم‌خانه‌ای که سوفی در آن سکونت دارد، باید اتفاق بیفتد.

آن‌چه در کنار وقایع فانتزی پرپیچ‌وخم و نفس‌گیر و در عین حال، سرشار از جذابیت‌های داستانی، مخاطب نوجوان را می‌تواند در این اثر با خود همراه کند، تقویت روحیه‌ی کار جمعی و احترام به نظرات گروه است. سوفی و غول به‌تدریج یاد می‌گیرند که تیمی از بچه‌های عاصی، تشکیل دهند و همگی از تجارب تک‌تک اعضای گروه برای رسیدن به بهترین نتیجه بهره بگیرند. یک سوم میانی کتاب به این تجارب هیجان‌انگیز اختصاص دارد. راوی این اتفاقات بچه‌هایی همسن و سال سوفی هستند که اغلب در کنار نگاه انتقادی، زبانی تصویری و آکنده از طنز در روایت قصه های‌شان دارند که خواننده را برای دنبال کردن وقایع جذب می‌کند. ساختار روابطی که میان غول و بچه‌ها شکل می‌گیرد نیز بر این قدرت تأثیر می‌افزاید و از کتاب «غول بزرگِ مهربان» تجربه‌ای خواندنی برای مخاطب می‌سازد.

غول بزرگِ مهربان» [The Big Friendly Giant یا The BFG]

رولد دال، نویسنده‌ی کتاب، که خود وقایع تلخی همچون جنگ جهانی اول و نابه‌سامانی‌های پس از آن را در دوره‌ی کودکی و نوجوانی از سرگذرانده، مدام در آثار خود تلاش در انتقال تجارب‌اش به کودکان و نوجوانان داشته است. او اعتقاد داشت آدم بزرگ‌ها اغلب فراموش می‌کنند که یکی از عمده‌ترین وظایف‌شان ساختن دنیایی بهتر برای بچه‌ها و نسل بعدی است و به همین خاطر آن‌ها را مورد کم‌توجهی قرار می‌دهند. کودکان و نوجوانان به خاطر این غفلت بزرگ‌ترهاست که قربانی وقایعی همچون جنگ، بحران اقتصادی و فقر می‌شوند. از منظر او، یک داستان‌پرداز در عرصه‌ی فانتزی، وظیفه دارد که الگویی از دنیای ایده‌آل را در جهان داستانی خود نشان دهد. این الگو هرچند فراواقعی است، اما در شکل‌دهی تفکر انتزاعی کودکان و نوجوانان و آماده کردن آن‌ها برای ساختن دنیایی بهتر نقشی اساسی ایفا می‌کند. شاید این مسأله ضرورت مطالعه‌ی آثار او را نیز بیش‌تر نشان می‌دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...