چاپ جدید کتاب «کرگدن‌ها هم عاشق‌ می‌شوند» نوشته عرفان نظرآهاری توسط انتشارات کتاب پارک برای کودکان منتشر و راهی بازار نشر شد.

کرگدن‌ها هم عاشق‌ می‌شوند» نوشته عرفان نظرآهاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان این‌کتاب مصور درباره کرگدنی تنها است که در جنگل راه می‌رود و دم‌جنبانکی اطرافش پرواز می‌کند. کرگدن در پاسخ به سوال دم‌جنبانک درباره تنهایی‌اش، می‌گوید: خب چون همه کرگدن‌ها تنها هستند. دم جنبانک هم می‌گوید یعنی تو حتی یک دوست هم نداری؟

کرگدن قصه نمی‌داند دوست یعنی چه؟ در ادامه قصه اما ماجرایی پیش می‌آید که کرگدن با عشق آشنا می‌شود.

پیش از این‌که داستان کتاب شروع شود، راوی آن می‌گوید: هزار سال پیش از این، پروانه‌ای کوچک بودم؛ روزی روی آستین پشمینه پوشی تندخو نشستم. پشمینه پوشی تندخو که از عشق نشنیده بود بودم... مهم نیست که او در این هزار سال واقعا چه ها کرد و چه ها گفت و کجاها رفت؛ من اما همه هزار سال را روی آستینش نشستم... چرا؟ نمی‌دانم! حالا هم این قصه را تقیم می‌کنم به او. به پشمینه پوش تندخو.

تصویرگری داستان این‌کتاب توسط امیر مفتون انجام شده است.

این‌کتاب با ۳۶ صفحه مصور رنگی، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...