آیین اختتامیه دومین دوره جایزه «پرانتز» با معرفی برندگان خود در سه بخش «رمان جنایی»، «رمان تاریخی» و «مجموعه داستان کوتاه» برگزار شد.

پرانتز دوم به برآمدن آفتاب زمستانی اهدا شد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در ابتدای این مراسم جهانگیر شهلایی، نویسنده و دبیر جایزه پرانتز ضمن خوشامدگویی به حاضران با اشاره به ساز و کار جایزه و نحوه بررسی آثار از طریق آکادمی، گفت: «عهد من در مقابل زحمات شما نویسنده‌ها و داورها صیانت از آرای شماست. شما بنویسید چون ما جز نوشتن کاری از دستمان برنمی‌آید. من هم قول می‌دهم تا روزی که بتوانم پرانتزش را باز کنم تا نوشته‌تان خوانده شود.»

آکادمی «پرانتز» در این دوره‌ برگزاری خود، در بخش رمان تاریخی، کتاب «برآمدن آفتاب زمستانی» نوشته‌ رضا جولایی از نشر چشمه را به عنوان برترین اثر این بخش معرفی کرد. جولایی پس از دریافت تندیس، با بیان اینکه «از نسل ما نویسندگانی که با گلشیری فقید هم‌دوره بوده‌ایم افراد زیادی باقی نمانده‌اند» بابت وجود این چنین جریانات ادبی اظهار خشنودی کرد.

اسدالله امرایی ضمن اهدای تندیس این بخش از جایزه به رضا جولایی سخنانی در باب اهمیت ادبیات و نوشتن گفت و اظهار کرد که «زنده بودن ما به نوشتن است و برای آن‌هایی که نویسنده نیستند، به خواندن. می‌توان گفت «می‌نویسیم، پس هستیم.»

«برآمدن آفتاب زمستانی» در این دوره از جایزه در بخش نهایی با «دردونه جمال‌باجی» نوشته‌ علی دین‌محمد از نشر زرین اندیشمند، «عمارت پری‌زادگان» نوشته‌ محمد پروین از نشر مروارید، «عیدی موتورچی» نوشته‌ مولود سوزنگران از نشر صاد و «ولی افتاد مشکل‌ها» نوشته‌ فریدون مجلسی از نشر مروارید رقابت کرد.

در بخش رمان جنایی، کتاب «رد خون بر پلک‌هایمان» اثر رها فتاحی در نشر برج بالاترین امتیاز را از آکادمی جایزه دریافت کرد. فتاحی پس از دریافت تندیس بهترین رمان جنایی، گفت: «امیدوارم در آینده اگر این چنین اتفاقاتی رخ داد، دوستانم ایران باشند و هر کدام به‌خاطر مشکلاتی مثل نگرفتن مجوز برای کتاب‌هایشان مجبور به ترک اینجا نشده باشند.»

رد خون بر پلکهایمان

رقبای این کتاب در بخش جنایی، «به یک قاتل شرافتمند جهت همکاری نیازمندیم» نوشته‌ مجتبی خلیفه‌زاده از کتابسرای تندیس، «پوست بر زنگار» نوشته‌ اشکان اختیاری از نشر برج، «راز مرگ امیرعلی فرزانه» نوشته‌ داریوش عابدی از انتشارات قدیانی و «وارث خاموشی» نوشته‌ مهدیه زرگر از کتابسرای تندیس بودند.

در بخش بهترین مجموعه داستان کوتاه، اعضای آکادمی «پرانتز»، کتاب «مترسک» نوشته‌ عباس باباعلی از نشر نیماژ را بهترین اثر تشخیص دادند. این کتاب همراه با «آش ترخینه با یک وجب روغن» نوشته‌ آیه اسماعیلی از نشر روزگار، «بیست‌ونه قاب خالی» نوشته‌ جواد صفوی از نشر سیب سرخ، «صدای باد در لیوان خالی» نوشته‌ احسان منصف خوش‌حساب از نشر سیب سرخ، و «هرمنوتیک در حیاط خلوت» نوشته‌ آرش خوش‌صفا از انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در بین نامزدهای نهایی این بخش بود.

در پایان اختتامیه، تندیس دیگری با عنوان تندیس «شگفتی سال» به کتاب «عیدی موتورچی» نوشته‌ مولود سوزنگران از نشر صاد اهدا شد. سوزنگران پس از دریافت تندیس در سخنانی گفت: «من در چاه ننوشتن بودم، عیدی موتورچی طناب انداخت بیرون آمدم.»

در این مراسم افرادی همچون اسدالله امرایی، فریدون مجلسی، رضا جولایی، محمدحسن شهسواری، مسعود بربر، لاله زارع، امین حسینیون، آتوسا زرنگار شیرازی، اصغر نوری، سعید سیمرغ، ابوالفضل میرباقری از نشر تندیس، سارا اصغرزاده از نشر چترنگ، مهسا کاظم‌پور از نشر نیماژ، محمد عزیزی از نشر روزگار، شمس‌الدین فلاح هاشمی از نشر صاد، پوریا رسا از نشر زرین اندیشمند، معصومه اکبری از نشر سیب سرخ و ... حضور داشتند. اصغر نوری، لاله زارع و مسعود بربر نیز در این مراسم سخنانی درباره هر بخش گفتند.

جایزه «پرانتز»، جایزه‌ مستقل ادبی است که به همت جهانگیر شهلایی هر سال برگزار می‌شود. دوره‌های فرد این جایزه به بررسی رمان‌های تالیفی در ژانر گمانه‌زن می‌پردازد و دوره‌های زوج این جایزه، رمان‌های جنایی، تاریخی و مجموعه داستان‌های کوتاه را بررسی می‌کند.

اولین دوره‌ این جایزه اسفندماه ۱۴۰۲ با معرفی برندگان خود در ژانر «گمانه‌زن» پایان یافته است.

................ هر روز با کتاب .................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...