سرزمین بی‌حاصل | آرمان امروز


رمان «رد خون بر پلک‌هایمان» سومین اثر چاپ‌شده‌ رها فتاحی است که از سوی نشر برج منتشر شده‌؛ اثری جنایی که نویسنده با نگاه به سیاست حاکم بر جامعه درباره‌ توطئه، جنایت، عدالت، قدرت، تلاش برای تصاحب جایگاه و زد‌و‌بندها نوشته است. فسادهای سیاسی، نقش تعیین‌کننده‌ای در طرح‌ این رمان دارد و اساس آن را می‌سازد. نویسنده دنیایی تاریک و خون‌آلود را به تصویر کشیده ‌ که در آن همه در تباهی می‌غلتند و ماحصلِ رقابت وحشیانه و بی‌رحمانه برای به هر قیمتی جلوزدن از هم، قتل و سقوط جمعی است.

خلاصه رمان رد خون بر پلک‌هایمان» [اثر رها فتاحی]

سینا مجتهد، وکیل جوانِ آرامان‌گرایی است که در نخستین پرونده‌اش درگیر گره‌گشایی از پرونده‌ قتلِ دختر وزیر صنعت سابق ‌و مشاور فعلی رییس‌جمهور که قرار است کاندیدای اصلی ریاست‌جمهوری شود، شده است. او در ابتدا تصوری از پیچیدگی‌ها و روابط پشت این پرونده و بازی‌های قدرت ندارد. روابط علت‌‌ومعلولی در رمان بسیار دقیق است. این داستان گره‌های متعددی دارد؛ همین نکته موجب ایجاد کشمکش و درگیری در روند ماجرا شده و حس تعلیق را به مخاطب انتقال می‌دهد.

«رد خون بر پلک‌هایمان» رمانی موجز و بدون اضافه است؛ رمانی با زبان، نثر و ریتمی پُرشتاب که شتابِ آن با شتاب و ولع شخصیت‌ها به پیشی‌گرفتن از هم متناسب است. عدالت در داستان چنان به چشم می‌آید که گویی خود یکی از شخصیت‌های این رمان است، البته نه به این معنا که نویسنده، روایت را برای وصف عدالت متوقف کند. در «رد خون بر پلک‌هایمان» مجالی برای توقف نیست و همه‌چیز حین حرکتی تند به نمایش گذاشته می‌شود؛ زیرا سینا مجتهد (وکیلِ نگار که مضنون به قتل است) دیر بجنبد موکلش که بازیچه‌ سیاست کثیفِ چند مهره‌ درشت شده، سرش بالای دار است.

آنچه در این رمان اهمیت پیدا می‌کند نگاه سینمایی‌ رها فتاحی است. ایجاز کلامیِ رمان راه را برای تصویرسازی باز می‌کند و به آن میدان می‌دهد و نویسنده از امکاناتی که تصویر و صدا در اختیار او می‌گذارد استفاده‌ای بهینه می‌کند تا آن‌ها را جایگزین عبارت‌پردازی‌های طولانی کند. شخصیت‌ها در رمان از یک وجه سایه‌هایی از قدرت هستند با توصیفاتی از جنبه‌های بیرونی؛ هر کدام سایه‌ای از قدرت‌های آشکار و پنهان، کمی باهوش‌تر، کمی کمتر و تمامیت طلب‌تر. شمایل‌هایی از قدرتی که تباهی می‌آورد. و وجهِ دیگر که درونی‌تر است؛ توصیف شخصیت از راه فضاسازی و جزئیات به منظور برملاساختن واقعیت درونی که از مشخصه‌های رمان است.

در رمان با نوعی جنگ قدرت (مالی و سیاسی) روبه‌روییم، قدرتی که شخصیت‌های رمان در پی تصاحب آن‌اند. رمان خواننده را به درون زندگی و روابط سیاست‌مداران و همچنین زدوبندهای آن‌ها می‌برد. همچنین نگاهی به نسل سوخته‌ سال‌های76 تا 88 دارد و مناسبات درونی این قشر از جامعه را به تصویر می‌کشد که بازیچه‌ جنگ قدرتِ بالادستی‌های خود می‌شوند و در این بین دختری که از سرِ اضطرار دست به جنایت می‌زند و وکیلی که در طی این پرونده از گذشته‌ پدر و مادرش تا دوران دانشجویی‌اش و حتی اکنونش به چالش کشیده می‌شود: «این حس که نگار، حتی اگر مجرم باشد، وارد جنگ با آدم‌هایی به مراتب قوی‌تر از خودش شده برایم سنگین‌تر از آن بود که بتوانم منظقم را بر ماجرا حاکم کنم. ایستادن سمت آن‌که ضعیف‌تر است منطق‌بردار نیست؛ از حسی می‌آید که باید مدام و مدام شکست خورده باشی، بازنده بوده باشی تا درکش کنی. من درکش می‌کردم، آن حس را، و در حقیقت خودم را.»

رمان در القای فضایی تیره و آکنده از جنایت و توطئه کاملا موفق است و چیره‌دستانه از جزئیات و دیالوگ برای ترسیم چنین فضایی استفاده می‌کند. آنچه این رمان را از دیگر آثار ژانر جنایی متمایز می‌کند مضمون این رمان است. جنایت در رمان «رد خون بر پلک‌هایمان» با سیاست پیوند دارد و آدم‌های این رمان، به‌جز شخصیت‌های سیاسی، به طبقه‌ای تعلق دارند که نسلِ افتاده در برزخِ امروز را می‌سازند. خشونت در رمان خاستگاه‌های اجتماعی و طبقاتی‌ای متفاوت دارد که دیگران کلیشه‌وار در کتاب‌های جنایی به آن پرداخته‌اند. به‌طور مثال همیشه با قربانیانی که به دلیل فقر و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی دست به قتل و خشونت می‌زنند روبه‌رو بوده‌ایم، اما این کتاب درباره کسانی ا‌ست که خود زمینه‌ساز فقر و خشونت‌اند. نویسنده از نسبت‌دادن رذالت به آن‌ها ابایی ندارد. مرور برخی مصادیق، به‌خوبی این تسویه‌حسابِ پیدا و پنهان را آشکارتر می‌کند و اینجا است که خواننده با نسل برزخی‌ها همذات‌پنداری می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...