هرتسوگ | سال بلو

14 فروردین 1385

رمان پنج روز از زندگی هرتسوگ را نقل می‌کند: سفرش به مارتاز واینیارد، بازگشت به نیویورک، شبی هواجویانه با رامونای هوس‌انگیز، ملاقات با وکیل خود سیکین در دادگاه، سفر به شیکاگو، حادثه اتومبیل، اقدام به قتل و خلوت گزیدن در لودیویل. اما بخش عمده ماجرا در دنیای بسته وجدان او می‌گذرد: صحنه‌های فاجعه‌بار نزاع با همسرش، حرکات مضحک رقیب، بدبختی‌های پدرش در امریکا و دورتر از آن تصویر پدربزرگش که در روسیه برجا گذاشته‌اند.

هرتسوگ هرتزوگ  سال بلو
هرتسوگ (هرتزوگ)
[Herzog]. رمانی از سال بلو (1) (1915-2005)، نویسنده امریکایی، که در 1964 منتشر شد. شاید نمونه نخستین آنچه می‌توان قهرمان بلویی نامید، در هرتسوگ دیده می‌شود. موسی هرتسوگ، در پایان بحرانی که اساس وجود او را تکان می‌دهد و او را به آستانه جنون می‌کشاند، احساس می‌کند که باید مسائل را به دقت بررسی کند و به عقب برگردد تا رشته زندگی خود را بازیابد. رمان پنج روز از زندگی هرتسوگ را نقل می‌کند: سفرش به مارتاز واینیارد (2) برای دیدار دوستان، بازگشت به نیویورک، شبی هواجویانه با رامونا(3)ی هوس‌انگیز، ملاقات با وکیل خود سیکین (4) در دادگاه، سفر به شیکاگو، حادثه اتومبیل، اقدام به قتل و خلوت گزیدن در لودیویل (5). اما بخش عمده ماجرا در دنیای بسته وجدان او می‌گذرد. هرتسوگ در ننویی دراز کشیده است و وسواس خاطرات مشغولش می‌دارد؛ صحنه‌هایی از گذشته در ذهن متزلزلش از پی هم می‌آید: صحنه‌های فاجعه‌بار نزاع با همسرش، حرکات مضحک رقیب، بدبختی‌های پدرش در امریکا و دورتر از آن تصویر پدربزرگش که در روسیه برجا گذاشته‌اند. هرتسوگ رمان حافظه است.

هرتسوگ دفاعیه‌ای بر اهداف خود نیز هست و یک تصفیه‌حساب درونی است. هرتسوگ موضوع طلاق را مدتها می‌سنجد. همسرش مادلن (6) با بهترین دوست هرتسوگ به او خیانت کرده است. او مادلن را زنی خیانتکار و نیرنگ‌باز و لاابالی معرفی می‌کند که برای تحقق بخشیدن به بلندپروازیهای خود از هیچ کاری فروگذار نمی‌کند. به علاوه، زنی سرد و دچار بیماری عصبی است که در روابط زناشویی، دیواری از کتابهای قطور خاک گرفته علم می‌کند. هرتسوگ شکی ندارد که همسرش نیاز به روانکاوی دارد. او در روایتی که خود از وقایع به دست می‌دهد، تمام مسئولیت جدایی را به گردن مادلن می‌اندازد و خود را صرفاً قربانی دسیسه‌ای می‌داند که مادلن چیده است.

اما به نظر می‌رسد که هرتسوگ خود از ایفای نقش قربانی راضی است و از رنج کشیدن لذت می‌برد. به نظر می‌آید که خود با رفتارش واکنش‌های شدید مادلن را موجب شده است و حتی با دعوت کردن رقیب خود به خانه، خواسته است که همسرش را به آغوش او بیفکند. روابط هرتسوگ با معشوقه‌اش واندا (7)، و توجهش به کفشهای پاشنه سوزنی مادلن و به پوتینها و شلاقهای روسپیان هامبورگ به خوبی تمایل او را به صحنه‌های خودآزارانه آشکار می‌کند. هرتسوگ، همچنین تصور عذابهایی را که می‌توانست به همسرش وارد آورد و لذت نفسانیی را که از خفه کردن او به دستان خود حس خواهد کرد، دوست می‌دارد. او حتی هفت‌تیر قدیمی پدرش را می‌آورد تا همسر خود و معشوق او را کیفر دهد، اما وارد عمل نمی‌شود.

این بحران عاطفی پایه‌های فکری او را دگرگون کرده است. دیگر قادر نیست که رساله‌اش را به پایان ببرد، رساله‌ای که قصد داشت طی آن «آخرین اشتباه رمانتیسم را در مورد یگانگی» از میان ببرد؛ او در میان اندیشه‌هایی که تسلطی بر آن ندارد دست و پا می‌زند. پریشان در میان مسلکهای شکست‌خورده و نظام‌های فلسفی به انحراف رفته، موفق نمی‌شود که «ترکیبی پیش پا افتاده» را تدارک ببیند؛ مناظره‌ای دغدغه‌انگیز را با خود آغاز می‌کند و نومیدانه می‌کوشد که بفهمد و تلاش می‌کند که معنایی برای تاریخ بیابد و پیام‌هایی که هرتسوگ ضمن خشم مراسله‌ای خود خطاب به زندگان و مردگان می‌فرستد، هدف دیگری ندارد. هرتسوگ، در پایان بحران خود، چون با خود آشتی می‌کند و با جهان هماهنگ می‌شود، گفتار نامه‌نگارانه خود را متوقف می‌کند و برای استراحت به باغ خود، برکشرز (8)، می‌رود.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1.Saul Bellow 2.Martha’s Vineyard 3.Ramona 4.Sikin
5.Ludeyville 6.Madeleine 7.Wanda 8.Berkshires

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...