در نسبت تعهد و تئاتر کلمات، عشق، مبارزه | شرق


«به شما مربوط نیست!» با عنوان فرعی «پژوهشی ژرف و سترگ در باب مفهوم تعهد در تئاتر»، مجموعه سی‌وشش نوشتار، یک گفت‌وگو، یک شعر، یک نمایش‌نامه و یک قصه است که به‌تازگی و به کوشش و ویرایش روزبه حسینی در نشر افراز به چاپ رسیده است. این کتاب، آن‌طور که از عنوان فرعی‌اش هم برمی‌آید، به موضوع تعهد در تئاتر مربوط است و نویسندگان، کارگردانان و بازیگران ایرانی تئاتر در سه بخش مجزا هریک نظرات خود را به گونه‌ای درباره تعهد در تئاتر مطرح کرده‌اند.

تئاتر به شما مربوط نیست!  روزبه حسینی

 کتاب با پیش‌درآمد روزبه حسینی شروع می‌شود و بعد تعدادی از نویسندگان تئاتری این سال‌های ایران نظر خود را درباره موضوع کتاب مطرح کرده‌اند. آغازگر بخش مربوط به نویسندگان، محمود استاد‌محمد است که کتاب نیز به «یاد او» تقدیم شده است. نسبت هنر و ادبیات با تعهد از موضوعاتی بوده که همواره بسیاری از نویسندگان و روشنفکران و هنرمندان به آن پرداخته‌اند و حتی جریان‌های مهمی در ادبیات و تئاتر و هنرهای دیگر، در نسبت با مقوله تعهد شکل گرفته‌ و به تولید اثر پرداخته‌اند. با این‌حال هنوز هم رابطه تعهد با ادبیات و هنر بحث‌برانگیز است و گاه به سوءتفاهم‌های زیادی دامن زده است. محمود استادمحمد در بخشی از نوشتارش بر روی همین مسئله دست گذاشته و نوشته: «تعهد در هنر و به‌خصوص تئاتر در ایران همیشه یک مسئله لاینحل بوده است. مسئله‌ای که هیچ زمان ما تکلیفمان با آن روشن نشد. به محض این‌که حرف از تعهد پیش می‌آید، بلافاصله مترادف می‌شود با تئاتر سیاسی. هر تئاتری که با زبان سیاسی، تفکر سیاسی و بافت سیاسی در ایران کار می‌شد، آن را «تئاتر متعهد» می‌دانستند. خیلی وقت‌ها در این مسئله آن‌قدر اغراق می‌شد که کار از حیطه سیاست می‌گذشت و به حیطه خوبی می‌رسید.

هر تئاتر متعهد، هر تئاتری که در خدمت یک ایدئولوژی سیاسی نباشد و مبلغ یک حزب نباشد را از محدوده تعهد خارج می‌پنداشتند. به همین علت ما یک تئاتر سیاسی پیدا کردیم که درواقع می‌شود گفت اسم دومی شد برای تئاتر متعهد؛ من از بیخ‌وبن با این مسئله مخالف‌ام». استادمحمد در ادامه از فقدان تئاتر ناب صحبت کرده و البته منظورش از تئاتر ناب، تئاتر غیرمتعهد نیست. او درباره تلقی خود از تئاتر نوشته: «این حرف نویی نیست که من می‌زنم که تئاتر، با هر پسوندی، یعنی از تئاتر ناب دور شده است. تئاتر سیاسی، تئاتر فلسفی، تئاتر اجتماعی، تئاتر هنری، به نظر من معنا ندارد. تئاتر فقط «تئاتر» است و اگر تئاتر باشد، مجموعه همه این‌ها هم هست. به نظر من تئاتر نمی‌تواند که متعهد نباشد، خود به خود هست. من از تئاتر آن‌چه را می‌فهمم و همواره به دنبالش هستم، تئاتری است که مردم زمانه و روزگار خودش را روی صحنه می‌برد. من از تئاتری لذت می‌برم که وقتی می‌نشینم پای آن، آدم‌هایی را که می‌بینم، آدم‌های جامعه خودم باشند. جامعه نه مقصودم جامعه بومی است؛ «جامعه جهانی» را می‌گویم». آنچه استادمحمد در این نوشتارش مطرح کرده، از قضا مسئله این سال‌های ادبیات و تئاتر ماست و بسیاری از داستان‌ها، نمایش‌نامه‌ها و تئاترهایی که در این سال‌ها نوشته شده یا به روی صحنه رفته‌اند؛ هیچ نسبتی با زمانه و مردم روزگار خود نداشته‌اند. از سویی جریان‌هایی نیز در این سال‌ها کوشیده‌اند تا به هر طریقی «تعهد» را از هنر و ادبیات کسر کنند و برای رسیدن به هدفشان آثار ادبی و هنری را با انگ‌زدن و متهم‌کردن با مشکل روبه‌رو کرده‌اند.

از ویژگی‌های قابل‌توجهی که در برخی از نوشتارهای این کتاب دیده می‌شود، یکی هم این است که نویسندگان نوشتارها کوشیده‌اند با گذر از مقولات انتزاعی، به مسائل واقعی و انضمامی تئاتر در ایران بپردازند و برای مثال، استادمحمد در همان نوشتار کوتاهش، به بررسی تئاتر و تعهد در دو دوره قبل و بعد از انقلاب ایران پرداخته و برخی از مهم‌ترین مسائل تئاتر ایران در این سال‌ها را مطرح کرده است. او در پایان نوشتارش که به تاریخ پاییز 1377 نوشته شده، درباره «هنر برای هنر و تعهد در تئاتر» نوشته: «من صدردرصد مخالفم. به‌خصوص در هنر تئاتر؛ در تمام جوامع می‌بینم که «تئاتر خصوصی» و با سرمایه شخصی وجود ندارد. کسی که با پول مالیات مردم کارش را روی صحنه می‌برد، چه‌طور می‌تواند به «خودش» خدمت بکند؟! این حق را ندارد. این اجحاف است! در تئاتر ثابت شده و دیده‌ایم، در این سه هزار سال ثابت شده که تئاتر نمی‌تواند چرخ خودش را بچرخاند. لنگ می‌ماند. تئاتر به کمک‌های مردمی احتیاج دارد. به بودجه دولت نیاز دارد. چه حقی دارد با مالیات مردم به خودش خدمت بکند؛ خودش را ارضا کند و درد خود را دوا کند؟! نه!».

در بخش نوشتارهای مربوط به نویسندگان، به جز استادمحمد، نویسندگان تئاتری دیگری هم مطالب خواندنی در باب تئاتر و تعهد نوشته‌اند که عبارتند از: حمید امجد، نغمه ثمینی، فرشید ابراهیمیان، محمد امیریاراحمدی، منصور ابراهیمی، محمد چرم‌شیر، علیرضا بهنام، اکبر رادی، اسماعیل خلج،  افروز فروزند، حسین کیانی، علیرضا نادری و محمد یعقوبی. گفت‌وگویی با آتیلا پسیانی آغازگر بخش مربوط به کارگردانان است و بعد از آن، نوشتارهایی از حمید پورآذری، عباس جوانمرد، محسن حسینی، آروند دشت‌آرای، قطب‌الدین صادقی، محمود عزیزی، نصرالله قادری، کیومرث مرادی، فرهاد مهندس‌پور و کورش نریمانی آمده است. بخش پایانی کتاب هم شامل نوشتارها و مطالبی از بازیگران تئاتر است که در این بخش این چهره‌ها به ارائه نظراتشان پرداخته‌اند: فرهاد آئیش، نرگس امینی، پانته‌آ بهرام، امیر جعفری، پیام دهکردی، ریما رامین‌فر، رضا رویگری، رضا ژیان، احمد ساعتچیان، سیامک صفری، شبنم طلوعی، هوشنگ قوانلو، سیدافشین هاشمی و اصغر همت. شاید جای بسیاری از چهره‌های تئاتری دیگر در این کتاب خالی باشد که البته روزبه حسینی نیز در پیش‌درآمد مفصلش به این نکته اشاره کرده و دلیل آن را «کم‌لطفی و کم‌تعهدی از سوی همکاران و بزرگانی» دانسته که از آوردن نامشان پرهیز کرده است. او همچنین در جایی دیگر از پیش‌درآمدش به ایده اولیه تدوین این کتاب و طولانی‌شدن جمع‌آوری آن اشاره کرده و نوشته: «اواخر سال 1377 بود که ابتدا در روزنامه عصر آزادگان و سپس در هفته‌نامه آبان، ستونی به راه انداختم با عنوان تعهد در تئاتر. برخی از مطالب کتاب حاضر هم-البته پس از بازنگری پدیدآورنده- مطالب آغازین بودند که نوشته‌های محمود استادمحمد، حمید امجد و علیرضا بهنام از آن جمله‌اند».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...