پایی که در راه عقیده جا ماند | صبح نو


کتاب «پایی که جا ماند» یادداشت‌های روزانه‌ سید ناصر حسینی‌پور در اردوگاه‌ها و زندان‌های مخفی عراق است. این کتاب یکی از بارز‏ترین آثاری است که شرح روزهای سخت اسارت در دست بعثیان عراقی را با روشی اثرگذار برعهده گرفته است. نویسنده این کتاب را از روی برگه‌هایی که آنها را در دوران اسارت مخفیانه روی کاغذهای سیگار نوشته و در عصای خود پنهان کرده تا به‌دست زندانبان‌ها نیفتد و سرانجام توانسته آنها را با خود به ایران بیاورد، یادداشت‌‌برداری کرده است.

خلاصه مرور پایی که جا ماند» یادداشت‌های روزانه‌ سید ناصر حسینی‌پور

او که در آن زمان از خطر لورفتن این برگه‌ها بیم داشته، بسیاری از مطالب را به رمز می‌نوشته تا اگر زمانی به دست نگهبانان افتاد، به‌راحتی رمزگشایی نشود. وی نام «الاسرای ایرانی ضیوف من الاعراق!» را بر کاغذپاره‌هایش گذاشته بود؛ جمله‌ای که به معنای زیر است: «اسیران ایرانی در عراق مهمان هستند!»

انتشارات سوره مهر این کتاب را برای اولین‌بار در سال 1390 و در 768 صفحه روانه بازار کرده است. لازم به ذکر است این اثر در سال ۱۳۹۱ به‌عنوان کتاب سال دفاع مقدس برگزیده شده است. کتاب از نظر ساختاری پانزده فصل دارد و حاوی خاطرات روزانه‌ نویسنده از زندان‌های مخفی رژیم بعثی است. نویسنده تمام جزئیات این دوران را به روی کاغذ آورده است. این مسأله سبب می‌شود تا علاوه بر مسائلی که برای ما از یک اسارت، ناشناخته هستند، با زندگی روزمره اسرا از قبیل عزاداری‌ها، آموزش و تدریس، بازی‌های گروهی و مشکلات آن‌ها مانند آدم‌فروشی‌ها، بی‌پناهی‌ها و… آشنا شویم. در ضمن ایشان برای سندیت بیشتر اثر، اسناد و عکس‌های موردبحث در خاطرات کتاب و فهرست اعلام را در پایان کتاب آورده است. همچنین در ابتدای اثر با یک مقدمه، توضیحات خوبی از هدف و انگیزه‌اش برای نگارش کتاب بیان کرده است.

نویسنده پیرامون دلیل نگارش این خاطرات در آن شرایط سخت دوران سخت اسارت چنین می‌گوید: «من دیده‌بان بودم و همیشه عراقی‌ها را از دور می‌دیدم. وقتی اسیر شدم هم تصمیم گرفتم دیده‌بان باقی بمانم، این‌بار اما از نزدیک .

تقدیمیه ابتدای این كتاب نیز در نوع خودش بسیار جالب است. آقای حسینی‌پور كتاب را تقدیم كرده به ولید فرحان(سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تكریت که در زمان اسارت او را مورد شکنجه و آزار شدیدی قرار داده بود) «با عشق فراوان این كتاب را به او تقدیم می‌كنم. به‌خاطر آن همه زیبایی‌هایی كه با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت جز زیبایی نبود و ما رایت الا جمیلا» همین تقدیمیه آدم را بیشتر مشتاق خواندن این كتاب می‌كند.

هنگامی که نویسنده این کتاب اسیر می‌شود، نوجوان ۱۶ساله‌ای بوده که یک پایش هم قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. او در بازداشتگاه‌های مختلف مورد ضرب ‌و ‌شتم قرار می‌گیرد و بازجویی می‌شود، ولی هرگز به عقایدش پشت نمی‌کند. او از جمله 20000 اسیر ایرانی در تکریت است که مفقود‌الاثر و از حقوق اسیر جنگی بی‌بهره‌اند. سرانجام شهریور ۱۳۶۹، سید ناصر حسینی‌پور به همراه جمعی دیگر از اسرا به فرودگاه بغداد برده شده و عازم ایران می‌شوند. «پایی که جا ماند» خاطرات این سفر پر فراز و نشیب است.

از طرفی دیگر، «پایی که جا ماند» چون ماهیتی ضدجنگ دارد، آن را در رده‌ آثار موسوم به ادبیات بدون مرز به‌حساب می‌آورند. البته نویسنده در نگارش این کتاب هرگز آرمان‌گرایی خود را فراموش نکرده است. در حال حاضر این کتاب به 6 زبان متداول و پرمخاطب دنیا اعم از زبان‌های انگلیسی، عربی عراقی و لبنانی، اسپانیولی، اردو، استانبولی و فرانسوی ترجمه شده و در کشورهای زیادی به انتشار رسیده است.

رهبری پس از مطالعه این کتاب در شهریور 1391، در تقریظی بر این کتاب چنین نوشته‌اند: «تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن‌چنان‌که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان‌دهنده‌ای است که از سویی صبر، پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را و از سویی دیگر پستی، خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء‌به‌جزء و کلمه‌به‌کلمه در برابر چشم و دل خواننده می‌گذارد و او را مبهوت می‌کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است و از سویی دیگر: غم، خشم و نفرت. کارهای لازم: ترجمه سلیس به زبان‌های عربی و انگلیسی. درود و سلام به خانواده مجاهد و مقاوم حسینی.»

از جالب‌ترین نکات کتاب که رهبری هم به‌صورت غیرمستقیم در تقریظ‌شان به آن اشاره کرده‌اند، بزرگی، سربلندی و گذشت ایرانیان در مقابل دشمنان است.
این اثر شرح کاملی از تجربیات و تحمل رنج و سختی اسرای ایرانی است که از نحوه گذران زندگی آنان در کمپ‌های عراقی روایت می‌کند؛ اما نباید تصور کرد که با مطالعه‌ این کتاب، می‌توان به عمق ضعف‌ها و کمبودها یا ناتوانی اسرا در آن دوران دست یافت؛ زیرا با دیدن زوایای مختلف این اتفاقات، مانند شکنجه‌های وحشتناک، متوجه مقاومت و قدرت بالای آزاده‌های ایرانی خواهیم شد.

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌هایی با موضوع دفاع مقدس و یا زندگی‌نامه‌ پیشنهاد می‌کنم. خواننده با مطالعه این کتاب از طریق همدلی و همراهی صمیمانه با راوی، اندیشه و تصوری که نویسنده در دوران اسارت داشته را کاملا درک خواهد کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...