فرم و شکل روایت در رمان «رویاها و هنوز هم رویاها» متبلور از درونمایه و محتوای آن است. راوی در آغاز روایت خواننده را با دستگاهی به نام «رویاسنج» آشنا میکند که حاصل و تولید دنیای مدرن است. این دستگاه هوشمند، آینده، گذشته و حال را درون خود جای داده است. راوی اول شخص میگوید: از من خواسته شد کنار پنجره بنشینم و تصور درون ذهنم را با صدای بلند باز گویم.

زاویه دید در این رمان گاهی به شکل اول شخصی است که مونولوگ (تک گویی درونی) میگوید و گاهی بیرون نگر است. داستان این رمان زندگی پر فراز و نشیب شخصیتی به نام بهمن شغال است که به نوعی دچار بحران هویت است. شخصیتی که شاعر مسلک است روایت داستان را در دست میگیرد و آن را به پیش میبرد. نمود آشفتگی فکری و رویاهاست که زمینهساز ورود و بازنمایی گذشتهها میشود. شیوه پرداخت و پیرنگ شیوه داستان هِرّمی و مانند داستان کلاسیک از یک خط سیر به خط سیر دیگر قابل ارتقا نیست. بلکه این توالی و نظم در زمان و مکان به هم میریزد.
با استفاده از تمهید بازگشت به گذشته است که مخاطب متوجه فردیت شخصیتی به نام بهمن میشود. دستگاه رویاسنج این کارآیی را دارد تا تصاویر واقعی گذشته را در زمانها و مکانهای مختلف به کاندیدای خود نشان دهد. این چنین قسمتهایی از زندگی راوی را که هرگز خود بیان نکرده با جزئیاتی دقیق اما به تدریج دریابد. تک گویی درونی خواننده را با تنهایی و حسرت این شخصیت بیشتر مانوس میسازد.
لذا به دنبال چنین وضعیتی است که در میانه بازگویی رخدادهای بیرونی، شخصیت بهمن بلافاصله تک گویی خود را شروع میکند. انسانی که با وجود دستگاه رویاسنج خود را انسانی بیگانه و تنهاتر میبیند. روح شخصیت زخم دیده راوی در جستوجوی رسیدن به حقیقتی است که خود میخواهد و لذا صرفا بر مشاهدات و تجربیات دیگران چندان متکی نیست. بر مبنای همین ویژگی روایت، صحبتها و رویاها و اوهام راوی با خود است که گاها در ذهنش به اوج میرسند.
رویدادهای این رمان با اطلاعات هوشمندانه و قطرهچکانی و اپیزود وار در هم تنیده میشوند. برخلاف داستانهای پیشامدرن از آغاز و میانه و پایان پیروی نمیکند. در داستان رویاها و هنوز هم رویاها وجود حادثه اهمیتی پیدا نمیکند بلکه تاثرات روحی است که گریبانگیر افراد میشوند و او را به سوی انتخاب پیش میبرند. در این روایت حسین نوروزیپور با تلفیق رویا و واقعیت خواننده را وادار میکند تا به جای ساده اندیشی به فلسفه وجودی و پیامدهای روانی، اجتماعی و تاریخ به طور ریشهای و عمیق اندیشه شود. نشان میدهد که سلامت و جنون پارههای راکد و غیر قابل تغییر از روان انسانی نیستند. بلکه حالاتی انعطاف پذیر و سیالاند که میتوانند به راحتی به یکدیگر تبدیل شوند.
راوی در واقع با توسل به توهمات یا رویاهای درونی خودش را قربانی «خشونت کور» میکند. از طرفی شخصیت زن داستان «طاهره» گذشتهای شبیه راوی دارد. در جاهایی شخصیتها «همهویت» هستند که هر دو قربانی میشوند. راوی در خیالپردازیهای خود طاهره را جزیی از وجود خود به حساب میآورد. هر دو قربانی تعدی و تجاوز دیگران هستند. بخش بزرگی از بیثباتی و غیر قابل اعتماد بودن و مداخلهگر بودن راوی داستان از همین تفاوت در جایگاههای روانی و آسیبها و تجارب روانی راوی رمان نشات گرفته است.
راوی خود را یک انسان مهجور و بیدفاع تصور میکند. پدر و مادر خود را از دست داده و سرپرستی او به رفتگری واگذار میشود. راوی شناسنامه و هویت ندارد تا این که به زندان میافتد و دوره نوجوانیاش برایش شناسنامه درست میکنند به نام فرزند مردی که رفتگر منطقه شماره پنج تهران بود و خانواده همسر رفتگر درگیر سنتهای رنگ پذیرفته اجتماع هستند. سنتی که زن را اخته و داغ مادر شدن را روی دلش میگذارد. رفتگر در زمان مصدق زندگی میکند. این چنین نویسنده با ورود به برهههای تاریخی زمان و مکان و تقابلهای سنت و مدرنیته را هم برای خواننده روشن و آشکار میسازد.
نتیجه همین ساز و کار روانی با طاهره است که راوی در مقام انتقام خواهی، کشتن نویسنده را نوعی جرأت و قد علم کردن شخصیتها در برابر خودکامیهای شخصیت نویسنده داستان بداند. شخصیت طاهره زن اثیری و روسپی داستان گذشتهای شبیه گذشته راوی داستان یعنی بهمن دارد.
ژاک دریدا رابطه رویا و بیداری را تقابل دو جزئی مینامند و اعتقاد دارد که انسانها بر اساس همین تقابلها میاندیشند و افکار خود را بیان میکنند. در اثر رویاها و هنوز هم رویاها تقابل رویا و واقعیت یا بیداری را که نقض میشود نشان میدهد که رویا میتواند امتداد بیداری و به همین ترتیب بیداری امتداد رویا باشد. در واقع تلاش برای یافتن مهم معنامندی این اثر مشخص کردن و مرتبط دانستن پیوندها و اپیزودها و تبیین آنها بر اساس جزئیات و خرده روایات درون متنی ذکر شده در رمان است. در عین حال طاهره میتواند نمادی جهان شمول داشته باشد. پیرنگ این داستان در واقع با عناصر متعارف پیرنگ که خواننده از شناخت داستانهای سنتی میشناسد کنار گذاشته میشود. پایان داستان با ابهام و پرسش همراه است و این چنین پایداری و قطعیت از داستان کنار میرود. پیرنگ بر اساس فرو پاشی رابطههاست.
شخصیت بهمن در عشق و علاقهاش به زن اثیری تا آنجا پیش میرود که دچار افسردگی میشود و تصمیم میگیرد بهوسیله قندشکن سر نویسندهای که از شخصیت داستانش سوء استفاده نموده است را مورد هدف قرار داده و به زندگی او پایان دهد. شخصیت پردازی در این رمان از طریق تصویر کردن رویاها و کابوسها که ریشه در واقعیت دارند صورت میپذیرد. به همین منظور حسین نوروزیپور در روایتمندی این رمان شخصیتهای ضد قهرمان خلق میکند و گویا هر کدام در جرم دیگری شریک هستند.
همه شخصیتها به نوعی قابل شک هستند. شخصیت بهمن شخصیتی درونگراست. این شخصیت بیشتر با روان رنجکشیده خود سخن میگوید. روایت از نظر مکانی غالبا حول شهر رشت اتفاق میافتد و زمان و تاریخ هر بار قابل تغییر به گذشته و حال است. نویسنده سال یک هزار و سیصد خورشیدی(با کمی پس و پیش) تا به امروز را مد نظر دارد. لذا دوره حکومت رضا شاه و محمدرضا شاه و انقلاب و جنگ و بعد از آن در این رمان بازتاب عینی دارند.
رمان «رویاها و هنوز هم رویاها» با وجود داشتن شخصیتهای متفاوت و نه چندان اندک در ارائه لحن مخصوص به خود موفق عمل میکند. دیالوگهای هر کدام از شخصیتها مخصوص به همان تیپ شخصیتی است و هیچ کدام به دیگری شبیه نیست. این هنر نویسنده باعث شده خواننده در فرم داستان شخصیتها را با تشخص اصلی و وجودی خود مورد تحلیل قرار دهد. شکل گیری شخصیتها و یا همان شخصیتپردازی در این رمان قابل تامل و از روی بینش خاص هنری پرورانده شده است.
هر شخصیت اندیشهای در فحوای کلامش نهفته است که منحصر به تیپ و طبقه خاص وجودی خودش است. طاهره نماد زن مدرنیستی متعلق به یک زمان و یک مکان خاص و تعیین شده نیست. طاهره متعلق به زمانها و مکانهای متفاوت و مختلف است. راوی هوشمندانه با مدلهای ماشین پیکان و یا با ذکر مدل اتومبیلهای دیگر و یا پوششهای مختلف زن اثیری را در برهههای زمان و مکان متکثر و پخش مینماید. امروزه به کارگیری راوی مداخلهگر و خودآگاه و ناموثق تکنیکی برای داستانهای مدرن محسوب میشود.
من هم با کوبیدن قند شکن توی قهوهخانه بر فرق سر نویسنده لجوج و از خود راضی، خواستم به تمام زخمهایی که در وجود من شکل گرفته بود، خاتمه دهم، نویسنده نباید مرا وارد کارزار میکرد، نویسنده نباید از طاهره سوء استفاده میکرد. نویسنده نباید با شخصیتهای داستانش، بدرفتاری میکرد، مرگ برای چنین نویسندهای واجب بود، این شخصیتهای داستان هستند که نویسنده را پیش میبرند و آنگاه که نویسنده میخواهد بر آنها حاکم شود، شخصیتها باید قد علم کنند، در برابر خودخواهیها و خودکامیهای نویسنده ایستادگی کنند. صفحه ۱۰۶
این تاثیر از داستاننویسان مدرن ایرانی مانند صادق هدایت در سیر داستان نویسی ایران وجود دارد. از ویژگیهای رمان رویاها و هنوز هم رویاها این است که حسین نوروزیپور با ایجاد فضاها و کدهایی از تاریخ و آدمهایش خواننده را در قرائت متن مشارکت میدهد چنانچه میتواند هرگونه که آن را درمییابد واژگون کند. علاوه بر آن مرکزیتی در آن وجود ندارد یعنی در زمینههای فرهنگی و سیاست و حتی مذهبی با فقدان باور روبهروییم.
رمان «رویاها و هنوز هم رویاها» اثر حسین نوروزیپور است که در ۱۰۷ صفحه توسط نشر سیبسرخ تهران در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.
هفت صبح
................ تجربهی زندگی دوباره ...............