دنیا جای عجیبی است! | اطلاعات
هنوز هم سرنوشت شوروی برای بسیاری از خوانندگان جذاب و آموزنده است. کشوری که نزدیک به یک قرن، نه تنها بخش عظیمی از کره زمین را اشغال کرده بود بلکه تفکرات و جهان بینی که داشت، در کشورهای دیگر هم نفوذ کرده و سرنوشت آنها را هم چیزی شبیه خود کرده بود. رمان «یکاترینا» [Yekaterina] که ناتالیا کارنیوا آن را نوشته و فرزانه شفیعی ترجمه و انتشارات فرهنگ معاصر منتشرش کرده، میخواهد سرنوشت زنی را نشان دهد که چگونه در دستگاه قدرتمند و ایدئولوژیک شوروی رشد کرد و به بالاترین مقامها رسید و سرانجام با سقوطی مضحک، از صحنه سیاست حذف شد.
یکاترینا حکایت یک زندگی است. زندگی «کاترینا فورتسوا» [Yekaterina Alexeyevna Furtseva]،اولین زن عضو شورای رهبری حزب کمونیست شوروی که در دوران پس از جنگ جهانی دوم تا سالهای میانی دهه هفتاد، به بالاترین ردههای قدرت در این نظام رسید. او به مدت ۱۴ سال در زمان خروشچف و برژنف، وزیر فرهنگ و در حقیقت تنها وزیر زن در دوران اتحاد جماهیر شوروی بود.
کتاب، قالب داستانی دارد و بسیار جذاب و خوشخوان است. ماجراهای آن از اوت ۱۹۱۴ آغاز میشود. روزی که کاترینای چهارساله همراه مادر به بدرقه پدرش میرود که عازم سفری بیبازگشت به جبهههای نبرد جنگ جهانی اول است. نویسنده از اوت ۱۹۱۴ پله به پله با کاترینا جلو میآید و روزهای زندگی او را به تصویر میکشد: تصویری که با مهاجرت خانواده از روستا و تلاش مادر برای تأمین معاش از طریق کارگری در کارخانه پارچهبافی آغاز میشود، با داستان زندگی شخصی و کاری کاترینا ادامه مییابد و با روایت سرنوشت تلخ و خودکشی او به انجام میرسد.
یکاترینا روایتگر چگونگی تلاش برای به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن در رژیمی تمامیتخواه است. این که کاترینا،این شخصیت مهم و تأثیرگذار اتحاد جماهیر شوروی، چگونه زندگیهایی را قربانی جاهطلبیهای سیاسی خود کرد و با شناخت شیوههای کسب قدرت در نظام حاکم، بدون برخورداری از توان علمی، به بالاترین مناصب سیاسی و اجرایی رسید. کاترینا در بطن مراکز قدرت اتحاد جماهیر شوروی حضورداشته؛ بنابراین زندگینامهاش با سرگذشت حکومت شوروی گرهخورده و تصویری نزدیک و درونی را از مناسبات و سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک نظام تمامیتخواه ارایه میدهد.
***
اما نویسنده دیگری که میخواهیم به او اشاره کنیم، از اروپای شرقی است. الگا توکارچوک، نویسنده لهستانی متولد ۱۹۶۲ و فعال اجتماعی و روشنفکر، به عنوان یکی از موفقترین نویسندگان نسل خود شناخته میشود. وی سال ۲۰۱۸ برنده جایزه من بوکر بینالمللی برای رمانی با عنوان «پروازها» شد و به عنوان اولین نویسنده لهستانی، این جایزه را از آن خود کرد. او به عنوان ۱۴ زن برنده نوبل ادبی ۲۰۱۸ که سال ۲۰۱۹ معرفی شدند نیز انتخاب شد.
توکارچوک برای لحن اسطورهای نوشتههایش شناخته شده است. وی که به عنوان روانشناس از دانشگاه ورشو فارغ اتحصیل شد، مجموعهای از اشعار، چندین رمان و نیز شماری کتاب متشکّل از داستانهای کوتاه و کتاب های غیرداستانی در کارنامه دارد. کتاب «گاو آهنت را بران بر استخوان مردگان» با ترجمه شکوه آرونی، از دیگر آثار پروژه ادبیات معاصر انتشارات فرهنگ معاصر است که به تازگی منتشر شده است.
کتاب درباره زنی است که شاهد مرگ مرموز شماری از ساکنین منطقه، اعم از انسان و حیوان، میشود و تصمیم میگیرد در مورد این مرگها تحقیق کند. این رمان ارتباط میان قدرت، پول و مردسالاری را واکاوی میکند و به بحرانهای زیست محیطی و سیاسی دنیای امروز ما میپردازد. اینگونه هم میتوان درباره کتاب نوشت که همسایگانش یکییکی میمیرند. یک زن سالخورده لهستانی در این پرونده حضور دارد. افرادی جزو مهمانان خوبِ یک عروسی هستند، آدمهایی که بهعنوان مهمانانی خوب برای یک دورهمی شام دعوت هستند. از آنهایی که میتوانند قالب گل روی غذا بیندازند. اما نویسنده لهستانی اولگا توکارچوک، تصمیم به خلق یک مهمانیِ ایدئالِ تشییع جنازه دارد. راویان او تمایل دارند تا موضوع مرگومیر را یکجور شاعرانه و رؤیایی جلوه بدهند. آنهم وقتی که صحبت از المانهای کاملاً غیرانسانی میشود. حالا بیشتر از ۴۰۰ صفحه در اختیار اوست تا بیشتر از آنچه در رمان «گریزها» نوشته است، به تشریح این موضوعات بپردازد.
***
«کالکی» اثر گور ویدال [Gore Vidal] هم یک رمان آخرالزمانی است. آخرالزمانی که با بمبهای آمریکایی به وقوع میپیوندد. کالکی که نام واقعیاش جیمز جوزف کلی است، یک سفیدپوست مسیحی است که ادعا میکند آخرین آواتار ویشنو است. آواتار در آیین هندو، خدایی است که هیأت جسمانی دارد. بر اساس همین باور، دهمین ویشنو تجسّم پیدا نخواهد کرد مگر هنگامی که این دوره از خلقت پایان پذیرفته باشد. نام این دوران، دورانِ «کالی»(آهن) است.
رمان کالکی که فریدون مجلسی آن را ترجمه کرده، بدون تردید از جمله آثاری است که میتواند مخاطب را با اثر درگیر کند. «کالکی» رمانی تخیلی است که بر اساس آیینهای هندو نوشته شده است و نویسنده آن بیش از آنکه رماننویس باشد، مورّخی نامدار است. این رمان شانزدهمین رمان این نویسنده است. «کالکی» آمیزهای از سنت، تاریخ و تخیل است که جنبههای آیینی و تاریخی آن به تخیل خلاقانه میچربد.
آثار گور ویدال با اینکه به لحاظ تاریخی و آیینی از غنای بسیاری برخوردار است، طیف گستردهای از خوانندگان را دربر میگیرد. گور ویدال تلاش میکند تفکر نخبهگرا را در تاریخ و فرهنگ، عمومی کند. گور ویدال، رماننویس به معنای رایج آن نیست. ویدال در اولین پاراگراف رمان کالکی مینویسد:«از من خواستهاند از بهترین و نزدیکترین دوست مورخان، یعنی بازنگری، بپرهیزم.»
به نظر میرسد که در طرح این پرسش، این عدم بازنگری رعایت شده است! شاید مناسبتر باشد بگوییم که گور ویدال «فقط» رماننویس به معنای رایج آن نیست. هرچند در ادامه پرسش آمده است که او «مورخ و محققی نامآشنا در حوزه تاریخ نیز بوده است». البته همینطور هم هست، اما وقتی به طنز، مورّخ را از بازنگری برحذر میدارد، منظورش این است که در نگارش اولیه آنچه در ذهن اثرگذارتر بوده، منعکس میشود. اگر گور ویدال را در دید نخست، رماننویس به معنای رایج ندانیم، به دلیل این است که او در ایران بیشتر به خاطر مقالات انتقادیاش نسبت به نظام و معیارهای عمومی آمریکایی شهرت دارد. گور ویدال به دغدغه یا ابداعی اشاره میکند که شاید به فطرت و غریزه بشر برای بقا بازمیگردد، که تا آنجا که میتواند به طول عمر دنیوی خود بیفزاید و چون میداند پایانپذیر است، همواره همراه با معاداندیشی، نوعی دغدغه و امید و انتظار ناجی آخرالزمان داشته است.
اما اوج دستیابی بشر به تمدن که موجب طول عمر و تضادهای فرهنگی در جهان میشود، با افزایش جمعیت در بخشهای توسعهنیافته و کاهش جمعیت در جهان توسعهیافته و کاهش منابع طبیعی پشتیبانی برای پایداری سطح زندگی دلخواه تمدن در جهان غرب و تمایل به دستیابی به همان سطح زندگی در جهان رو به توسعه میشود، و میتواند به برخوردهای جنگآفرین و ویرانگر دیگری منجر شود که با خودش نوعی doomsday یا روز قیامت پدید خواهد آورد. این روزی است که نهایتا در رمان «کالکی» تجسم مییابد.