فروپاشی جهان | سازندگی


گور ویدال [Gore Vidal] از برجسته‌ترین و جنجال‌برانگیز‌ترین رمان‌نویس‌های آمریکایی است که او را با رمان تاریخی «آفرینش» می‌شناسند؛ رمانی که ترجمه فارسی آن موجب شد تا چهره‌های سرشناسی چون یداله رویایی و مسعود بهنود در ستایش آن دست به قلم ببرند و آن را یکی از موفق‌ترین آثار ترجمه فارسی برشمرند که تاثیر زیادی بر آنها داشته است. حضور ایران (و نگاه متفاوت او به سیاست‌های آمریکا) در بسیاری از رمان‌های تاریخی گور ویدال، لذت خواندن رمان‌های او را برای خواننده فارسی‌زبان دوچندان کرده و همین امر موجب ترجمه بسیاری از آثار او به فارسی شده است.

خلاصه کتاب معرفی کالکی» [Kalki] گور ویدال [Gore Vidal]،

به‌تازگی نشر فرهنگ معاصر، رمان «کالکی» [Kalki] را با ترجمه فریدون مجلسی از این نویسنده منتشر کرده است.

کالکی یک رمان پیش و پساآخرزمانی است که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد و در همان سال به مرحله نهایی جایزه ادبی نبولا راه یافت. آر. زی. شپرد، منتقد تایم، «کالکی» را نمایشی آخرزمانی بر‌شمرد که با زبردستی مفاهیمی از قبیل فمینیسم، عرفان، علوم تخیلی، تخیلات علمی، قانون دوم ترمودینامیک، قانون اول بقا، مد و حیله‌گری حیوانی پایین را ترکیب می‌کند و دارای طرحی است که به‌طرز شرورانه‌ای هوشمندانه است. اورسن اسکات کارد نویسنده و منتقد نیز در ستایش آن نوشت: «کالکی این احساس حزن‌انگیز را در خواننده تداعی می‌کند؛ اینکه چهار میلیارد نفر بدون هراس و بدون داشتن فرصت برای آلوده‌ساختن آخرین لحظات زندگی خود به توبه یا طمع به‌طور ناگهانی ناپدید شوند.»

داستان «کالکی» از این قرار است: تدی توسط روزنامه‌ای استخدام می‌شود تا به کاتماندو برود تا روی داستان کالکی کار کند، یک سرباز سابق آمریکایی بلوند و زیبا، که رهبری یک فرقه ثروتمند هندو را بر عهده دارد و موعظه می‌کند که جهان در سوم آوریل به پایان خواهد رسید. تدی به شرق می‌رود، بمبی را در هواپیما پیدا می‌کند، ماموران سیا را در لباس مبدل می‌بیند و شواهدی مبنی بر قاچاق مواد مخدر را در همه‌جا می‌یابد، اما با وجود این، او عاشق کالکی می‌شود - و او هم متقابلا او را تبدیل به یکی از پنج استاد کاملی می‌کند که از آخرزمان جان سالم به‌در خواهند برد. با تبلیغات تدی، کالکی و همراهانش به ایالات متحده می‌روند، با سیاستمداران سالخورده و اوباش همنشین می‌شوند و تجمعی بزرگ در میدان مدیسون را تدارک می‌بینند که ظاهرا کالکی در آنجا ترور می‌شود، اما در واقعیت این‌گونه نیست.

«کالکی» علاوه بر شباهات‌هایی با «قلعه مالویل» شاهکار روبر مرل، به «گهواره گربه»ی کورت ونه‌گات نیز شباهت‌هایی دارد، اما اثری مستقل از همه آنها است. اگر فرض بگیریم گور ویدال آن را به‌عنوان مقدمه‌ای جدی برای وقایع پیش رو نوشته باشد، وضعیت حتی بدتر نیز می‌شود: جهان پایان می‌یابد، همانطور که کالکی وعده داده بود و تحت‌تاثیر تدی، بدون اینکه خودش بداند با پخش ویروسی کشنده با هواپیما مقدمات وقوع آن را مهیا کرد. صفحات آخر کتاب که در آن پنج استاد کامل در زمین متروک پرسه می‌زنند و نمی‌توانند نسل جدیدی را تکثیر کنند و گسترش دهند به‌خوبی نگاشته شده است. به‌نظر می‌رسد ویدال واقعا معتقد است که کاهش استانداردها و افزایش آنتروپی، آخرزمان را به ارمغان خواهد آورد (پایان دنیا و سرما نزدیک است) - اما این حماقت راهی برای مبارزه با آن نیست. درواقع، اگر کالکی «رمانی حقیقی» از این رمان‌نویس برجسته باشد، به‌نظر می‌رسد که آخرزمان از قبل در عرصه ادبیات آغاز شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...